کتاب غلبه بر کمرویی و اضطراب اجتماعی
معرفی کتاب غلبه بر کمرویی و اضطراب اجتماعی
کتاب غلبه بر کمرویی و اضطراب اجتماعی نوشتهٔ مارتین ام. آنتونی و ریچارد پی. سوینسون و ترجمهٔ زهرا توکلی میهمی است. انتشارات آقایی این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب غلبه بر کمرویی و اضطراب اجتماعی
کتاب غلبه بر کمرویی و اضطراب اجتماعی به بررسی و ارائهٔ راهکارهایی برای مقابله با کمرویی و اضطراب اجتماعی میپردازد. این کتاب به مخاطبان کمک میکند تا احساسات و رفتارهای مربوط به اضطراب اجتماعی را بهتر درک کنند و با استفاده از تکنیکهای عملی و کاربردی، این مشکلات را مدیریت و کاهش دهند. کتاب دربارهٔ اضطراب اجتماعی توضیح میدهد و اینکه چگونه میتواند بر زندگی فرد تأثیر بگذارد. همچنین حاوی تکنیکهای شناختی-رفتاری است که به تغییر الگوهای فکری منفی و رفتارهای اجتنابی کمک میکند. ضمناً تمرینات و فعالیتهایی را در بر دارد که افراد با کمک آن میتوانند برای پیشرفت در موقعیتهای اجتماعی خود برنامهریزی کنند. نویسنده به ارائهٔ راهکارهای مدیریت استرس و روشهای آرامسازی به منظور کاهش سطح کلی اضطراب میپردازد و برای درک بهتر موضوع مثالهایی از زندگی واقعی ارائه میدهد تا نشان دهد چگونه میتوان از تکنیکهای مطرح شده استفاده کرد.
خواندن کتاب غلبه بر کمرویی و اضطراب اجتماعی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران توسعهٔ فردی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب غلبه بر کمرویی و اضطراب اجتماعی
«هانا، یک زن ۲۶ ساله که در یک کتابفروشی کوچک کار میکرد، به دلیل نگرانیهای شدیدش در مورد مراسم عروسیاش به کلینیک ما مراجعه کرد. او در واقع از ازدواج نمیترسید؛ بلکه با شوق فراوان منتظر آغاز زندگی مشترک بود. مسئلهای که هانا را آزار میداد، تصور این موقعیت که باید در جلوی جمع زیادی از مهمانها با لباس عروس ظاهر شود، بود. این ترس به حدی بود که او دو بار مراسم عروسی خود را به دلیل همین مسئله به تعویق انداخته بود.
هراس جمعی هانا تنها به مراسم عروسیاش محدود نمیشد؛ او به ما گفت که حتی در دوران نوجوانی نیز با شدت بالایی خجالتی بوده است. در زمان تحصیل در دبیرستان، حضور در کنار همکلاسیهایش باعث میشده تا او به شدت اضطراب داشته باشد و این مسئله بر عملکرد و بازدهی او در آن دوران تأثیر منفی میگذاشت. هانا احساس میکرد که در نظر همکلاسیهایش به عنوان شخصی افسرده، منزوی و کسلکننده درک میشود. برخی از دوستانش تصور میکردند که هراس جمعی او ناشی از بیدستوپا بودن اوست.
هانا معمولاً تلاش میکرد که در بحثهای کلاسی کمتر شرکت کند و گاهی اوقات، در صورتی که احساس میکرد حضور در کلاسهای خاصی (مانند تربیت بدنی) باعث میشود همکلاسیهایش درباره عملکرد او قضاوت منفی داشته باشند، در نهایت از شرکت در آن کلاسها خودداری میکرد. هانا حتی چندین بار از معلمان خود درخواست کرده بود که به جای ارائههای شفاهی در کلاس یا گزارشدهی شفاهی درباره مقالات، اجازه دهند که آنها را به صورت مکتوب ارائه دهد. با وجود اینکه هانا دانشآموزی ممتاز بود، اما در کلاس به ندرت سخن میگفت، به ندرت سوال میپرسید و کمتر در بحثها مشارکت میکرد.
در دوران پیشدانشگاهی هم هانا در پیدا کردن دوستان جدید مشکل داشت. هرچند همکلاسیهای او از بودن با او لذت میبردند و به طور مداوم او را به مهمانیها و رویدادهای اجتماعی دعوت میکردند، اما هانا به ندرت به این دعوتها پاسخ مثبت میداد و ترجیح میداد که ارتباطش را با آنها عمدتاً از طریق پیامک و شبکههای اجتماعی حفظ کند. او تنها با اعضای خانواده خود و چند دوست قدیمیاش رفت و آمد داشت و عموماً از برقراری ارتباط با افراد دیگر پرهیز میکرد.
پس از آن دوره، هانا در یک بانک استخدام شد و به سرعت به معاونت بانک ارتقا یافت. او همواره با مشتریان به صورت گرم و صمیمی رفتار میکرد و با گذر زمان، توانست به راحتی و بهتر با همکاران خود ارتباط برقرار کند. با این حال، هانا همچنان از خوردن ناهار با همکارانش اجتناب میکرد و تمایلی به شرکت در رویدادهای اجتماعی مختلف، از جمله جشنهایی که در تعطیلات سالانه بانک برگزار میشد، نداشت.
با وجود اینکه هراس جمعی هانا بر جنبههای مختلف تحصیلی، شغلی و شخصی او تأثیر گذاشته بود، او برای سالها با این حالت دست و پنجه نرم میکرد. با این حال، زمانی که به این نتیجه رسید که این هراس جمعی به طور جدی مانع برگزاری مراسم عروسیاش میشود، تصمیم گرفت به کلینیک ما مراجعه کرده و برای دریافت کمک اقدام نماید.»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۷ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۷ صفحه