کتاب حمورابی
معرفی کتاب حمورابی
کتاب حمورابی نوشتهٔ جودیت لوین و ترجمهٔ رضا علیزاده است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را منتشر کرده است. این کتاب از مجموعهٔ «رهبران جهان باستان» است.
درباره کتاب حمورابی
در طی زمستان ۱۹۰۱ و ۱۹۰۲ یک تیم باستانشناسی فرانسوی در محوطۀ باستانی شوش مشغول حفاری بود. یکی از یافتههای این گروه بلافاصله مشهور شد: سه قطعۀ بزرگ سنگ سیاه براق که یادمانی به بلندی تقریباً دو متر و سی سانتیمتر را تشکیل میداد. در بالای یادمان، چهرۀ مردی بر سنگ تراشیده شده بود، پادشاهی ایستاده در برابر پیکری نشسته، که حال میدانیم «شَمَش»، ربالنوع خورشید و همچنین ربالنوعِ عدالت بابلیهاست. زیر تصویر، سطرهای نوشته شدۀ زیادی به خط میخی دیده میشد. این خط با استفاده از یک نی گوهایشکل و فشار دادن آن بر روی گِل نرم نوشته میشد، اما در این یادمان، کلمات با دقت روی سنگ سیاه کنده شده بود. این یافتهها نشاندهندهٔ قوانین حمورابی بود. قوانین حمورابی او را در قیاس با دیگر پادشاهان باستان بسیار عادلتر نشان داد. قوانین تقریبا ۳۰۰ فقرعای او شامل قانونی بود که حکم میکرد شخص باید «چشم در برابر چشم و دندان در برابر دندان» بدهد. این اصل، «مکافات عادلانهای» است که در کتاب مقدس هم آمده است. چندین قانون دیگر حمورابی با الفاظی بسیار مشابه در کتاب مقدس پیدا میشود، اما قانوننامۀ حمورابی صدها سال قدیمیتر است. باستانشناسان معتقد بودند که قدیمیترین قانوننامۀ مکتوب جهان را یافتهاند. جودیت لوین در کتاب حمورابی از این پادشاه سخن گفته است.
خواندن کتاب حمورابی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب رهبران در تاریخ باستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب حمورابی
«حمورابی اول به اشنونا حمله برد. سندی در دست نداریم که نشان دهد جان دخترش را به خطر انداخته است، یا توانسته است او را صحیح و سالم از معرکه بیرون ببرد. اگرچه او بر اشنونا پیروز شد، ظاهراً نتوانست تمام این سرزمین را مثل لارسا در جنوب تصرف کند. او کاخ اصلی را تصرف نکرده بود، ولی در عوض کاخ دیگری ساخته بود. در اینجا از اقداماتی که معمولاً از بر سر کار آمدن شاه جدید حکایت میکند، خبری نیست: او بدهیهای شخصی را لغو نکرده و ناحیۀ اشنونا، نام سالهای امپراتوری بابل را به کار نبرده است. در هر حال سلطۀ او بر ناحیه ناقص و غیرمطمئن بوده است. حدود شش سال بعد در ۱۷۵۶ ق.م. ارتش حمورابی دوباره به اشنونا که احتمالاً میخواست استقلالش را از نو به رخ بکشد، حمله برد. نام سال بابل میگوید: «او اشنونا را با سیل بزرگ ویران کرد.» مورخانی مثل مارک وان دمیئروپ حدس میزنند که حمورابی احتمالاً مسیر رودها وکانالها را موقتاً عوض کرده و به این ترتیب توانسته بود دیوارهای شهر را ویران و آن را زیر آب ببرد: اتفاقی که بارها در منطقه افتاده بود.
حتی پیش از آنکه حمورابی اشنونا را با سیل ویران کند، قدرت در بینالنهرین شمالی چنان پراکنده بود که حمورابی میتوانست نیروهایش را بیخطر از آن منطقه بگذراند. شمال هرگز وحدتش را پس از مرگ شمشیـ ادد در سال ۱۷۷۶ ق.م. بازنیافته بود. زیمریـ لیم ــ که قلمروش ماری در مرز ناحیۀ شمشیـ ادد قرار داشت ــ کنترل بخشی از آنجا را به دست گرفته بود. ایشمهـ داگان، پسر بزرگتر شمشیـ ادد، توانست کنترل شهر اکالاتوم، «مقر پادشاهی» این خاندان را حفظ کند. برادر کوچکترش، یسمهـ ادّی پرخاشگر به محض درگذشتِ پدرِ قدرتمندش، به دست مردم ماری اخراج (یا شاید هم کشته) شد. پس از آن بود که زیمریـ لیم صاحب تاج و تخت آنجا شد. حتی سلطۀ ایشمهـ داگان بر شهر خود نیز احتمالاً متزلزل بود. او نیز در تدارک نیرو برای حمورابی به منظور شکست عیلام شرکت جسته بود، اما وقتی از حمورابی طلب نیروی نظامی کرد، قاصدان او این کار را با خاضعانهترین تعبیرات ممکن انجام دادند: «خداوندگار ما خاک پای شماست» (این تعبیر در آن زمانه چندان خاشعانه به نظر نمیرسید که در زمان کنونی. چنانکه زبان بهکار گرفته شده برای توصیف یک شاه ایدئال برای گوشهای امروزی بسیار پرلاف و گزاف و اغراقآمیز است، زبان فروتنانه و مؤدبانه نیز خیلی اغراقآمیز بود). اما ایشمهـ داگان خیلی هم خود را حقیر نمیدانست. قاصد حمورابی گفته است ایشمهـ داگان شکایت کرده که حمورابی با او با احترام کمتری در قیاس با زیمریـ لیم رفتار کرده است. حمورابی ایشمهـ داگان را پسر ــ یعنی فروتر ــ اما زیمریـ لیم را برادر ــ به عبارتی برابر با خود ــ خطاب میکرد. حمورابی از فرستادن سرباز برای ایشمهـ داگان خودداری کرد.»
حجم
۸۹۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۲۵ صفحه
حجم
۸۹۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۲۵ صفحه