کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب چهاردهم)
معرفی کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب چهاردهم)
کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب چهاردهم) برگردان نثر از سیدعلی شاهری است و کتاب چ آن را منتشر کرده است. این کتاب شامل بخش تاریخی؛ از پادشاهی یزدگرد بزهگر تا پایان پادشاهی بلاش است.
درباره کتاب شاهنامه فردوسی
شاهنامه در وهلهٔ نخست ناجی زبان پارسی است. بعد از سلطهٔ عربها بر ایران، زبان فارسی بهتدریج جای خود را به زبان عربی داد؛ دانشمندان ایرانی رسالههای خود را به زبان عربی مینگاشتند و اگر فردوسی شاهنامه را نمیسرود، چهبسا ما نیز هماکنون به زبان عربی سخن میگفتیم و زبان شیرین پارسی بهدست فراموشی سپرده میشد.
گرچه عربها با خود دینی آوردند که ایرانیان را از ظلم و فسادی که دولت ساسانی را فراگرفته بود نجات میداد و ایرانیان آمادهٔ دریافت آیینی بودند که برایشان برابری و عدالت بههمراه میآورد و آنها از دین اسلام استقبال کردند، عربها پس از استیلا بر این سرزمین و افتادن خلافت بهدست خلفای فاسد بنیامیه که اسلام را از روح اصلی خود خالی کردند، انواع توهینها را به مسلمانان غیرعرب از جمله ایرانیان روا میداشتند. مردم ایران که در مقابل قدرت عربها خود را ضعیف میدیدند، ناچار پناه آوردند به افسانهها و گذشتهٔ خود تا با یادآوری تمدن و قهرمانیهای قوم خود، در ذهن خود هم که شده، به ایرانیبودنشان تفاخر کنند.
فردوسی با شاهنامه درحقیقت سند قومیت مردم ایران را سروده است. داستانهای شاهنامه در نزد مردم دورهٔ ساسانی در حکم تاریخ و گذشتهٔ آنان بود. این داستانها در زمان یزدگرد سوم با نام خداینامه تدوین شد و پس از فتح ایران توسط عربها، این کتاب از جمله کتابهایی بود که بهدست ابنمقفع، حکیم و ادیب ایرانی، به عربی ترجمه شد ولی نمیدانیم که خداینامه کِی و بهدست چه کسی به فارسی برگردانده شد؛ تنها مطلبی که در این مورد میتوان گفت این است که این کتاب مهمترین اثری بود که ایرانِ بعد از اسلام را به ایرانِ گذشته پیوند میداد.
نکتهٔ دیگر اینکه شاهنامه متعلق به یک کشور و ملت خاص نیست و همان گونه که اختراعات و اکتشافات را نمیتوان به یک کشور متعلق دانست، شاهنامه را هم نمیتوان منحصر به مرزهای ایرانزمین کرد؛ برگردان شاهنامه به بسیاری از زبانهای دنیا خود گویای این مطلب است.
زبانی که فردوسی برای سرودن شاهنامه برگزیده، بسیار ساده و روان است و داستانها آنچنان شیرین و جذاب هستند که خواننده گاه در کشاکش داستانهای آن خود را بهجای پهلوانان داستان گذاشته با آنها زندگی میکند؛ با خشم پهلوانان آن خشمگین میشود و با پیروزی پهلوانان آن احساس پیروزی و با اندوه و شادی آنها احساس غم و شادی میکند. همین امر باعث شده که سالها پردههای نقالی شاهنامه یکی از ارکان تفکیکناپذیر قهوهخانههای ایران باشد.
یکی دیگر از مسائلی که فردوسی خود را ملزم به رعایت آن میدید، پاکی زبان و عفت کلام است. در تمام شاهنامه حتی یک لفظ یا عبارت مستهجن دیده نمیشود و در جایی که میبایست بهخاطر ضرورت داستان مطلب شرمآوری بگوید، لطیفترین و زیباترین عبارات را برای آن مییابد، مثلاً در داستان ضحّاک آنجا که میخواهد بگوید پسری که به کُشتن پدر راضی شود حرامزاده است، چنین میسراید:
به خون پدر گشت همداستان
ز دانا شنیدستم این داستان
که فرزند بد گر بود نرّهشیر
به خون پدر هم نباشد دلیر
مگر در نهانی سخن دیگر است
پژوهنده را راز با مادر است
و در داستان زال و رودابه آنجا که این دو بههم میرسند، میگوید:
همی بود بوس و کنار و نبید
مگر شیر کو گور را نشکرید
حتی در داستان رستم و تهمینه که بهاقتضای طبیعت در شرایط جبر پیش آمده، راضی نمیشود که پهلوان او مغلوبِ نفس شده و از حدود شرعی تجاوز کند. تهمینه در دل شب، درحالیکه رستم خواب است، بهبالین او میرود و خود را در اختیارش میگذارد، با آنکه رستم مسافر بوده و تنها یکشب در آنجا اقامت داشت، واجب میداند که موبدی حاضر شده تا او را از پدر خواستگاری کند.
دربارهٔ شاهنامه و فردوسی هر چه بیشتر بگوییم باز هم ناگفتههای بسیاری باقی است. نکتهٔ آخر اینکه شاهنامه نهتنها بهعنوان یک دیوان شعر حماسی و یک شاهکارِ ادبی بینظیر ارزشمند است، بلکه آن را از هر جنبهای که مورد بررسی قرار دهیم دارای قدر و منزلتی والاست. شاهنامه سرشار از حکمت، پند و اندرز و حتی نکاتِ پزشکی است. رستم اولین نوزادی است که با عمل سزارین بهدنیا میآید و حکیم سخن چنان با مهارت و از زبان سیمرغ آن را شرح میدهد که گویی خود جراحی زبردست است و برخلاف گفتهٔ مشهور که بهخاطر تولد سزار روم این عمل سزارین نام گرفته، هنوز هم در نقاطی از سیستان و بلوچستان این گونه تولدی، موسوم به تولد رستمی است.
این مجموعه شامل تمام شاهنامه است که برای راحتی خوانندگان جوان که به تاریخ و تمدن کشور خود علاقه دارند و میخواهند با شاهنامه آشنا شوند، به نثر ساده (در حد توان) برگردانده شده و در سه بخش شامل:
۱. بخش اساطیری
۲. بخش پهلوانی
۳. بخش تاریخی
تنظیم شده است. بخش اساطیری از پادشاهی کیومرث شروع شده و تا مرگ فریدون ادامه دارد.
بخش پهلوانی از پادشاهی منوچهر و ظهور خاندان سام شروع میشود و تا مرگ رستم و فرزندش فرامرز ادامه دارد.
بخش تاریخی که با پادشاهی بهمن فرزند اسفندیار شروع شده تا مرگ یزدگرد و تسلط عربها بر ایران ادامه مییابد.
خواندن کتاب شاهنامه فردوسی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان و جوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب چهاردهم)
«وقتی یزدگرد بر جهان پادشاه شد، سپاهی را از شهر گرد آورد و آنگاه تاج برادر را بر سر نهاد. یزدگرد از مرگ برادر شاد بود. وقتی بزرگان شهر گرد آمدند، یزدگرد به آن نامداران گفت: «هرکس از شما بهرهای از عدل و داد دارید، باید ابتدا خداوند را نیایش کنید و دلهایتان را به داد ما شاد دارید. نمیگذارم بدان اگر به بدی دست یازند، زنده بمانند. هرکس از ما راستی بجوید، از کژی و کاستی ایمن میشود و من در هرجا مقامش را افزایش میدهم و از دلش دشمنی و طمع را میزدایم. جز با رادمردان و خردمندان و بیداردلان رایزنی نمیکنیم. هرکس عیبی بر تنش دارد، اما روحش قدرتمند باشد و به بیچارگان ستم روادارد و از داشتن چیزهای بسیار گردنفرازی کند، با او میجنگیم تا قدرتش را از بین ببریم و بیچارگان را از دستش رهایی دهیم. هرکس از خشم ما نترسد و به چشم ما سرکش و خیرهسر بیاید، تنش بهدنبال بستر خاک میگردد و گردنش در پی شمشیر هندی است. پس چشم خود را به فرمان ما روشن کنید و در این جنگ از خرد برای تن خود جوشن بسازید.»
تمام حاضران از شنیدن سخنان او مانند بید بر خود لرزیدند، زیرا شاه تنها از گُرز و شمشیر با آنها سخن میگفت. وقتی پادشاهیاش بر جهان مسلّم شد و بزرگیاش فزونی گرفت، مهر و محبت از دلش کاستی گرفت و خردمند در نظرش خوار شد و آیین و رسم پادشاهی را فروگذاشت. وزیر و پهلوان سپاه و دیگر رادمردان و دانشمندان و مردان پُرهنر خردمند در نظرش بیارزش شدند و روح تیرهاش راه ستم در پیش گرفت. مهر و داد از روح او بهکُلی زدوده شد و به هیچ خواستهای پاسخ مثبت نداد. هیچکس نزدش ارزش و اعتباری نداشت و کوچکترین گناهی را بهتندی مکافات میداد. آنان که در بارگاهش مشاور و مایهٔ بلندی تاج و اقبالش بودند، با هم پیمان بستند تا دیگر هیچگاه از آن سرزمین یادی نیاورند. همه از ترس بر خود میپیچیدند و از ترس شاه گویی روح از کالبدشان بیرون رفته بود. قاصدانی که از راه میرسیدند و همه از طرف زیردستانی بودند که به پیمان با شاه میآمدند. وقتی وزیران از آن خبر مییافتند، بیدرنگ به کار آنها میشتافتند و با سخنان گرم و صدایی نرم فرستاده را با شرم نزد خود راه میدادند و:
بگفتی که شاه از درِ کار نیست
شما را بدو راهِ دیدار نیست
نمودم بدو هرچه درخواستی
به فرمانش لب را نیاراستی»
حجم
۱۸۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱۸۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه