کتاب تاج گذاری خورشید
معرفی کتاب تاج گذاری خورشید
کتاب تاج گذاری خورشید نوشتهٔ سمانه ریاضتی است. انتشارات متخصصان این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر یک مجموعه شعر نو از شاعر معاصر ایرانی است.
درباره کتاب تاج گذاری خورشید
سرایندهٔ کتاب تاج گذاری خورشید درمورد اشعار این مجموعه گفته است که این اشعار خویشاوندان نزدیک، خوابها و واقعیت درون او هستند. این شاعر ایرانی کوشیده است تا در این سطور صدای درونی خویش را کشف کند.
شعر نو فارسی با وانهادن قالبهای شعر کلاسیک در قرن ۱۴ هجری بهوجود آمده است. این گونه از شعر فارسی آزادی بسیاری را در فرم و محتوا به شاعر میدهد. شعر نو به لحاظ محتوا و جریانهای اصلی ادبی حاکم بر آن کاملاً با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است و بهلحاظ فرم و تکنیک ممکن است همانند شعر کلاسیک موزون باشد یا نباشد یا وزن آن عروضی کامل باشد یا ناقص. استفاده از قافیه نیز در شعر نو آزاد است.
معمولاً شعر نو فارسی را به ۳ دستهٔ اصلی شعر نیمایی، شعر سپید و موج نو تقسیم میکنند و پدر شعر نوی ایران را نیما یوشیج (علی اسفندریاری) میدانند.
احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، هوشنگ ابتهاج (سایه)، نادر نادرپور، فریدون مشیری و محمدرضا شفیعی کدکنی بعضی از شاعران مشهور ایرانی هستند که در قالب شعر نو میسرودهاند.
«تاج گذاری خورشید»، «رؤیای دیدار فریدا کالو»، «ایهام عشق»، و «میگرن سرخ» نام برخی از اشعار کتاب تاج گذاری خورشید نوشتهٔ سمانه ریاضتی هستند این کتاب ۷ شعر نو را در بر گرفته است.
خواندن کتاب تاج گذاری خورشید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب تاج گذاری خورشید
«رؤیای دیدار فریدا کالو
در سرم هست
زمانی به دیدارت بیایم
در همان خانه آبی!
در مکزیکوسیتی،
صدایت بزنم
فریدا
بالاخره آمدم.
هر شب،
در رؤیای پنجرههای سبز و دیوارهای آبی گم میشوم.
به فریدا کالو
چه سبکسرانه میبارد برف!
زیر صدای خندههایت
قلبی گریان پنهان است
مثل سیکلمههای بنفش زیر برف.
هنوز رد پایت از خاطرهای به خاطرهای دیگر باز میشود
میخواهی او را ببینی
نه رد پایش،
بیهوده مپندار… نگاه کن…
طبیعت هم چهرهای ثابت ندارد.
زندگی تئاتر نیست
یک من واقعی، بر پایه سختی.
همهچیز رنگ میبازد
من و تو میمانیم
برای یک عصر دو نفر،
در سن و سالی مشخص،
شمع وجودمان میسوزد و خاکستر میشود.
و
هرچه در اطرافمان هست بهآرامی به زندگی ادامه میدهد
روزها بر ما گذشتهاند
اما
بیتردید جاودانه.»
***
«وعده دیدار ما
صبحها کنار پنجرهٔ همیشگیست.
تو پیراهنی به تن نداری
گنجشکان ِ بیپروا روی دستانت میرقصند
و
من از دور به تماشایت مینشینم
گاهی تنها
گاهی با او
گوش تیز میکنم!
از لابهلای خشخش برگها…
دزدکی گلی سرخ روید!
گوش جهان کر است!
هیچکس نمیشنود جز تو.
در این تاریکی تو برای جاودانگی زاده نشدهای!
در خوابهایم گناه حرام نیست»
حجم
۱۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۵ صفحه
حجم
۱۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۵ صفحه