کتاب صبحانه با سنکا
معرفی کتاب صبحانه با سنکا
کتاب صبحانه با سنکا نوشتهٔ دیوید فیدلر و ترجمهٔ مریم رییسی است. انتشارات خوب این کتاب را منتشر کرده است. نویسنده در این اثر هنر زیستن در فلسفهٔ رواقی را شرح داده است.
درباره کتاب صبحانه با سنکا
دیوید فیدلر در کتاب صبحانه با سنکا (Breakfast with Seneca A Stoic Guide to the Art of Living) ایدههای رواقیون را بهطور خلاصه برای مخاطب خود شرح داده است. او در این اثر شیوهٔ برخورد فلاسفهٔ رواقی هنگام روبهرو شدن با مشکلات و ناکامیها را توضیح داده است.سنکا حدود شصت سال پیش از میلاد مسیح زندگی میکرد و در دربار نرون، پادشاه روم باستان، به معلمی میپرداخت. در زندگی او حوادث بد گوناگونی مثل مرگ فرزند نوزاد و تبعید به جزیرهای دورافتاده رخ داد، اما مهمترین اتفاق شیوهٔ مرگ اوست. او مانند سقراط مجبور شد که جام شوکران را سر بکشد. دیوید فیدلر، با تکیه بر اندیشههای سنکا «مصرفگرایی» را یکی از نخستین دلایل تشویش و رنج برمیشمرد. در زمان حیات سنکا، در روم باستان نیز تجملگرایی و سبک زندگی اشرافی بسیار رایج داشت. این موضوع چه در آن زمان و چه در امروزه باعث میشود تا افراد خود را با یکدیگر مقایسه کنند و حتی به همدیگر آسیب بزنند. سنکا در فلسفهٔ خود از ارزشهای دوستی گفته، از اینکه اگر نتوانیم خوشیها را با کسی شریک شویم هیچ ارزشی نخواهند داشت؛ درد مشترک بسیاری از ما که این روزها رفیقانمان را باید در نقشهٔ پهناور گیتی بیابیم و دورهمیهایمان حالا تبدیل به تماسهای تصویری پر از حسرت شدهاند.
خواندن کتاب صبحانه با سنکا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فلسفهٔ رواقی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صبحانه با سنکا
«بااینکه هم رواقیون و هم اپیکوریان به دنبال رسیدن به آرامش ذهنی در زندگی بودند، نظرات کاملاً متفاوتی نسبت به کائنات داشتند. رواقیون کائنات را موجود زندهٔ هوشمندی میدانستند که تمام موجودات زندهٔ دیگر ازجمله خود ما بخشی از آن هستیم. آنها عقیده داشتند الگوهایی که در طبیعت میبینیم انعکاس هوش طبیعت هستند؛ مثل دست ما که نشانهٔ هوش زیستی ماست. ازسویدیگر، اپیکوریان باور داشتند که کائنات از اتم یا ذراتی ریز ساخته شده که بهصورت تصادفی با هم برخورد کرده و اتفاقی به هم چسبیدهاند. بیایید لحظهای روی این دو کلمه تأمل کنیم: تصادفی و اتفاقی. اتمگرایی نظریهٔ جالبی است ولی نظم و الگوهایی را که در طبیعت یا زندگی زیستی میبینیم توضیح نمیدهد؛ الگوهایی که اصلاً اتفاقی به نظر نمیرسند.
تفاوت عمدهٔ دیگری هم در نظریات این دو مکتب به چشم میخورد که دربارهٔ نقش انسانها در بهبود جامعه است. زمانی که اپیکور مکتب فلسفی خود را در آتن پایهگذاری کرد، زمینی خارج از شهر خرید و نامش را «باغ» گذاشت. شاگردان اپیکور در قالب گروهی سادهزیست، در این باغ وقت میگذراندند. به همین دلیل است که اپیکوریان زندگیهایی مشترک با هم اما به دور از اجتماع داشتند. هدف آنها رسیدن به آرامش ذهنی بود و در عمل باید برای رسیدن به این هدف خود را از هر چیزی که روح را آزار میداد دور میکردند؛ ازجمله ناکامیهای حاصل از ازدواج، فرزندآوری و درگیر شدن در مسائل سیاسی. گویی اپیکور جدایی اجتماعی موردنظرش را در این جملهٔ مشهور خلاصه کرده بود: «طوری زندگی کنید که کسی متوجهتان نشود».
فرهنگ جمعگریزی اپیکوریان سؤالات اخلاقی زیادی در ذهن رواقیون ایجاد کرده بود اما مایهٔ مزاحشان هم بود. مثلاً اپیکور بسیار تیز و باهوش بوده و حرفهایش امروز هم بامزه و خندهدار به نظر میرسند. روزی بهشوخی از شاگردانش پرسید: «به نظرتان شهر اپیکوریان چطور خواهد بود؟ یکی از شاگردان جواب داد ’من که ازدواج نمیکنم.‘ دیگری گفت ’من هم همینطور، چون انسان نباید ازدواج کند!‘ ’بچهای هم در کار نخواهد بود! هیچکدام از وظایف اجتماعی را هم انجام نخواهم داد!‘»»
حجم
۳۷۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۳۷۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه