
کتاب بازیگر
معرفی کتاب بازیگر
کتاب الکترونیکی بازیگر نوشتۀ طیبه دلجو در انتشارات آراسبان چاپ شده است. این کتاب داستان بلندپروازی و تلاش دختری به نام نهال را روایت میکند که برای دستیابی به جایگاه اجتماعی بالاتر، با چالشهای خانوادگی و اجتماعی مواجه میشود. طیبه دلجو نویسنده ایرانی است که آثار متعددی در زمینه رمانهای اجتماعی و عاشقانه به نگارش درآورده است. از دیگر آثار او میتوان به کتابهای دل به تو بستم، سایه تر یک رویا، شبی به وسعت یک نگاه و بلور شکسته تقدیر اشاره کرد.
درباره کتاب بازیگر
این رمان داستان زندگی نهال هویدا را به تصویر میکشد؛ دختری که در خانوادهای سنتی و متعصب بزرگ شده و احساس میکند با محیط اطرافش سازگاری ندارد. او تصمیم میگیرد با ورود به یک شرکت معتبر به عنوان حسابدار، مسیر زندگیاش را تغییر داده و منزلت اجتماعی و مالی بهتری کسب کند. در این مسیر، نهال با چالشهای متعددی روبرو میشود که یکی از آنها حضور ماهان است؛ پسری که ورودش به زندگی نهال، برنامههای او را تحت تأثیر قرار میدهد. رمان به موضوعاتی مانند تلاش برای استقلال، مواجهه با سنتهای خانوادگی و نقش روابط انسانی در تعیین سرنوشت فرد میپردازد.
کتاب بازیگر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای افرادی که به داستانهای مرتبط با چالشهای زنان در جوامع سنتی، تلاش برای دستیابی به استقلال و مسائل اجتماعی علاقهمند هستند، مناسب است.
بخشی از کتاب بازیگر
«خوشبختانه جزو آن دسته از دخترانی بود که صورتش مادرزادی از مو بی بهره بود. اگر هم داشت به خاطر روشنی پوست شفافش به چشم نمیآمد.. از همان روزهای مدرسه که دخترها به فکر اصلاح صورتشان بودند ودرست از یک سنی به بعد در ایام تابستان اقدام به اصلاح ودستکاری به صورت وابرویشان میزدند او با خیال راحت بدون دغدغه آن روزها را طی کرد. حتی ابروان کمانیاش همطوری بود نیازی به آرایشگر نداشت.. وقتی به سن هیجده سالگی رسید خودش چند دانه مویی که به نظر نامناسب میآمد را با موچین خواهرش در آورد...حتی برادر غیرتیاش هم، متوجه تغییرات ظاهریاش نشد...
حالا بعد این همه وقت آمده بود تا حسابی به خودش برسد. با همان اندک وسیلهای که برای خودش تهیه کرده بود.. کمی فقط مداد زیر چشمش. وریملی که به مژگانش بکشد کلی چهرهاش را از این رو به آن رو میکرد.... رژلب تا اندازهای که فقط لبش را شفافتر کند واز آن بی رنگی وبی حالی در آوردش...دستی به موهای جمع شدهاش کشید. با شانهای که آورده دوباره بازشان کرد ودوباره با گیره آن را بست. وقسمت جلوی موهایش را برخلاف همیشه به سمت بالاست، یک بری روی پیشانیاش گذاشت. وبه جای مقنعه روسری به سرش کشید...دیگر کارش تمام شد.... به خودش که نگاه انداخت تقریباً از چهرهای که برای خودش درست کرده بود راضی به نظر میآمد.. به گوشه لبش یک لبخند جمع جور نشاند برای این که خیلی جدی به نظر نیاید... کمی، چشمانش را گشاد کرد.. تنها برای این که نور امید وانرژی برای راه جدید زندگیاش به چشم بیاید...»
حجم
۸۸۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۶۰ صفحه
حجم
۸۸۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۶۰ صفحه