کتاب آزمون سایکوپات
معرفی کتاب آزمون سایکوپات
کتاب آزمون سایکوپات نوشتهٔ جان رانسن و ترجمهٔ بهناز همتی است. انتشارات دیدآور این کتاب را منتشر کرده است. این اثر، سفری از میان صنعت جنون است.
درباره کتاب آزمون سایکوپات
کتاب آزمون سایکوپات (The Psychopath Test) به قلم یک روزنامهنگار، نویسنده و فیلمساز بریتانیایی - آمریکایی نوشته شده است. این کتاب که ۱۱ فصل دارد، در باب وضعيتی در سلامت روان سخن گفته است که با رفتار ضداجتماعی مداوم، ناتوانی در همدلی، پشيمانی و ويژگیهای برجستهٔ در اولويت قراردادن نامحدود خود مشخص میشود. گفته شده است که سايکوپاتها شکارچيان اجتماعی هستند که افراد قرارگرفته در مسير زندگیشان را از درون محسور، دستکاری و بیرحمانه زيرورو میکنند و رد وسيعی از قلبهای شکسته، انتظارات برآوردهنکرده و دستهای خالی به جا میگذارند. سايکوپاتها هيچ وجدان و احساسی درمورد ديگران ندارند؛ آنچه بخواهند خودخواهانه به دست میآورند، هر کاری انجام میدهند و هنجارها و انتظارات اجتماعی را بدون کوچکترين احساس گناه يا پشيماني زير پا میگذارند. جان رانسن را در کتاب «آزمون سايکوپات» همراهی کنید تا دربارهٔ این موضوع بیشتر بدانید. این اثر، سفری از میان صنعت جنون است.
خواندن کتاب آزمون سایکوپات را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزهٔ روانشناسی و جامعهشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آزمون سایکوپات
«باب یکشنبه شب را در هیترو ـ توقفگاهی در مسیر پروازیِ سوئد و ونکوور ـ گذراند؛ او زندگی خود را با سفر به سرتاسر کرهٔ زمین میگذراند تا به مردم یاد دهد که چهگونه از چکلیست آزمون سایکوپاتش استفاده کنند ـ و میخواستم با او به صرف نوشیدنی در هتلاش ملاقات کنم.
وقتی رسیدم هیچ اثری از او در سرسرا نبود. صف پذیرش طولانی بود، مسافران خسته و ناراضی زیادی با تأخیر پذیرش میشدند. تلفنخانه را نمیدیدم. گویی دچار موج مغزی شده بودم. پشت میز دربان کسی نبود. تلفناش آنجا بود. میتوانستم شمارهٔ صفر را بگیرم، مستقیماً به بخش پذیرش بروم (تماسگیرندگان با پذیرش هتلها همیشه خارج از نوبت پذیرش میشوند: ظاهراً بیشتر از افرادی که در مقابل ما ایستادهاند، مجذوب تماسگیرندگان مرموز میشویم) و بدین ترتیب میتوانستم به اتاق باب راهنمایی شوم.
به محض اینکه تلفن را برداشتم، دربان با سرعت به سمتم آمد. فریاد زد: «گوشی من رو بذار زمین!»
با خوشرویی دهانم را باز کردم و گفتم: «فقط یه ثانیه بهم فرصت بدید!»
گوشی را از دستم گرفت و روی میز کوبید.
باب ظاهر شد. جلو دربان نمایش بزرگ و شیکی برای احوالپرسی با او اجرا کردم.
گفتم: «باب!»
ما دو مسافر تجاری مؤدب بودیم که به دلایل مهم در اواخر عصر در هتل با هم ملاقات کردیم. مطمئن شدم دربان آن را دیده است.
باب گفت: «موافقی به بار اختصاصی طبقهٔ سوم بریم؟»
گفتم: «بله،» و نگاهی به دربان انداختم و تکرار کردم: «بار اختصاصی.»
با هم از لابی عبور کردیم.
با زمزمهای هراسآمیز گفتم: «باورت نمیشه چه اتفاقی افتاد.»
باب گفت: «چه اتفاقی؟»
«دربان با خشونت بهم واکنش نشون داد.»
«چهطور؟»
گفتم: «میخواستم با تلفنش باهات تماس بگیرم، اما وقتی من رو دید، گوشی رو از دستم گرفت و محکم کوبید روی میز. خیلی ناخوشایند و کاملاً شوکآور بود. چرا همچین رفتاری کرد؟»»
حجم
۳۹۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۵۲ صفحه
حجم
۳۹۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۵۲ صفحه
نظرات کاربران
با توجه به علاقهم به موضوع سایکوپاتها برام جالب بود. و اینکه روایتش واقعی بود، جالبترش هم میکرد.