دانلود و خرید کتاب فلیچیتا و چند قصه‌ی دیگر حمید کریلی
تصویر جلد کتاب فلیچیتا و چند قصه‌ی دیگر

کتاب فلیچیتا و چند قصه‌ی دیگر

نویسنده:حمید کریلی
انتشارات:مهرگان خرد
امتیاز:
۳.۷از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب فلیچیتا و چند قصه‌ی دیگر

«فلیچیتا و چند قصه‌ی دیگر» مجموعه داستان‌های کوتاه و خاطرات نوشته حمید کریلی است. کتاب حاضر با توجه و تمرکز بر جزئیات دلنشین و گاه فراموش‌شده اما آشنا و ملموس زندگی معاصر، خواننده را دعوت به نگاهی دوباره و دقیق‌تر به خاطرات گذشته و رخدادهای حاضر کرده و با خوشبینی، تصویر روشنی از آینده ارائه می‌دهد. از اون صبح آفتابی پاییز سال‌ها گذشت و دنیا جای دیگه‌ای شد. و من بارها و بارها به فلیچیتا گوش دادم؛ وقتی تمام حُسن‌یوسف‌های هفت‌رنگ خشک شدن؛ وقتی پدربزرگ جایی بین سیگارها و عینک و کلاهش در خمیدگی و سکوت درگذشت؛ وقتی اون خونهٔ کهنه و زیبای سرشار از خاطره و قصّه و راز، از بیخ و بُن خراب شد؛ وقتی مادربزرگ با تسبیح و مُهرِ معطّرش، بدون اینکه حتی بتونه واژهٔ خداحافظی رو به زبون بیاره، برای همیشه وداع کرد؛ و وقتی دایی‌علی شاد و بلندقد و خوش‌قیافه، به اون شکل وحشتناک و تراژیک و ناگهانی مُرد؛ به اون لحظهٔ عجیب و جادویی فکر کردم و به تناسب شگفت‌انگیزی که با معنای فلیچیتا داشت: خوشبختی، خوشبختی، دمی‌ست که آفتاب گرم را بر صورتت حس می‌کنی خوشبختی، چراغی روشن با ترنّم یک ترانه خوشبختی، شبی کنار ساحل است و موجی که می‌خروشد آه... چه دوست دارمت خوشبختی.
حسینی
۱۳۹۷/۰۸/۰۲

خوب بود ولی نویسنده علی رقم اینکه آدم خوبی به نظر میرسید خیلی چشم چرون بود😒

رامین
۱۳۹۶/۰۹/۰۲

خیلی خیلی کتاب خوبیه. روایتهای زیبا و خودمونی و لذت بخشی داره. توصیه می کنم بخونید

وحید
۱۴۰۲/۱۰/۰۶

گول دو سه تا داستان مفرح اول کتاب رو که رنگ و بویی از آزادی داره نخورید. در ادامه گریز می‌زنه به فضاهای مذهبی و سیاسی

من زنده ام و غزل فکر میکنم
۱۳۹۹/۰۱/۲۱

توصیفات خوبی داره و ب قول یکی از کاربران نگاهی چرخان 😁

سلام، چه شب خوشگلیه!
سیّد جواد
چه شکلیه؟ خوشگله؟ - خوشگله؟ باس ببینیش، منیژه دخترِ فری خانم، جلوش شیپیشه.
سیّد جواد
یه دختر خوشگلی بود اون وقت‌ها، کلّ سَلسَبیل و نواب و آذربایجان و خوش و قصرالدشت حیرونش بودن؛ از اون فتنه‌های شهرآشوب.
سیّد جواد
به یحیی گفتم: «چی نوشته بود برات؟» گفت: «چی می‌نویسن همیشه؟ دو ساله عاشقتم و چه قد و بالایی داری و پاشو بیا خواستگاریم و به جز تو هیچی از دنیا نمی‌خوام و اگه نیای خودمو می‌کشم و از همینا. نامهٔ هزارمشه.» گفتم: «تو چی؟ دوسش نداری؟» خندید: «حمید ولم کُنا تو که دیگه می‌دونی، من عاشقِ لادنم، (با انگشت اشاره دست راستش روی خاک کنار جدول یه ضربدر کشید) این خط، اینم نشون، آخرش با لادن عروسی می‌کنم، حالا ببین.»
سیّد جواد
توی راهرو، همین‌طور که برانکارد از کنارم رد می‌‌شد امیر با صورت سفید و چشم‌های قرمز بهم گفت: «من که عَنم دراومد ولی تو حواست باشه، گور پدر اول و آخر اون خری که نوشت و اون الاغی که خوند (و از در که رد می‌شد، با صدای خش‌دارش فریاد کشید) زندگیتو بکن...»
سیّد جواد
- «بخواب زمین الاغ، بخواب...» فریاد میرزایی بود، فرمانده گردان امام صادق. هیچ‌وقت نفهمیدم کدوم الاغی زیر این رگبار نچسبیده بود به زمین.
سیّد جواد
یه غروب اواسط اردیبهشت ۱۳۶۵، وقتی خسته از گل کوچیک توی زمین کورش با دوچرخه برمی‌گشتم خونه، سرِ چهارراه طوس یه دختر ریزهٔ خوشگل جلوم رو گرفت: «ببخشید، می‌شه یه خواهشی کنم؟» من هم که خدای حرف زدن با دخترا، نزدیک بود همون روی دوچرخهٔ کراسم آنفارکتوس کنم. گفتم: «بله، چیه؟» یه پاکت نامه از جیب مانتوش درآورد و تند داد دست من و گفت: «اینو بدین به یحیی، مرسی» و رفت. هاج‌وواج نگاه پاکت کردم که با حاشیهٔ لاله‌های صورتی بوی عطر می‌داد؛
سیّد جواد

حجم

۲٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۲٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۲۲,۵۰۰
تومان