کتاب اصول و مبانی جامعه شناسی
معرفی کتاب اصول و مبانی جامعه شناسی
کتاب اصول و مبانی جامعه شناسی نوشتهٔ علیرضا صنعت خواه و ویراستهٔ شهرام فیروزی است. سنجاق این کتاب را بهصورت الکترونیک منتشر کرده است؛ کتابی در باب حوزهها، نظریات و روشهای جامعهشناختی.
درباره کتاب اصول و مبانی جامعه شناسی
علیرضا صنعت خواه در کتاب اصول و مبانی جامعه شناسی از نظریهها و روشهای مورداستفاده در جامعهشناسی سخن گفته و حوزههای مختلف آن را شرح داده است. این اثر در ۱۵ فصل نگاشته شده که عنوان آنها عبارت است از «کاربرد جامعه شناسی، تعاریف و دیدگاهها»، «روشها و پژوهشهای جامعه شناسی»، «گروههای اجتماعی»، «پرورش اجتماعی و شخصیت»، «نهادهای اجتماعی»، «جوامع انسانی و فرهنگ»، «روابط قومی و نژادی»، «سازمانها»، «قشربندی و نابرابریهای اجتماعی»، «جامعه و آموزش و پرورش»، «اشتغال و بیکاری»، «هم نوایی و کجروی»، «جامعهشناسی توسعه»، «قدرت،نظام سیاسی و حکومت» و «رفتارهای جمعی و جنبشهای اجتماعی». نویسنده در این اثر به معرفی جامعه شناسی پرداخته و اصول و مبانی جامعهشناسی را به زبانی ساده معرفی کرده است. این کتاب میتواند نیازهای مطالعاتی دانشجویان را در مقاطع تحصیلی کاردانی و کارشناسی در رشتههای جامعهشناسی و مددکاری و روان شناسی را پوشش میدهد.
نشر سنجاق زیرمجموعهٔ «طاقچه» برای ناشر- مؤلفان است. نشر سنجاق از صفر تا صد انتشار کتاب کنار مؤلفان و مترجمان است و آنها را با ارائهٔ باکیفیت تمام خدمات لازم، پشتیبانی و همراهی میکند. این نشر سفارش انتشار کتاب و اثر در هر حوزهای (داستان و رمان، کتابهای علمی، کتاب شعر، تبدیل پایاننامه به کتاب و…) را میپذیرد. کتابها با این انتشارات، منتشر میشوند، میتوانند بهدست میلیونها مخاطب برسند و نویسنده میتواند با فروش کتابش درآمدی ماهانه کسب کند. این انتشارات برای افرادی است که میخواهند کتاب جدیدی منتشر کنند و برای افرادی است که پیش از این، کتابی منتشر کردهاند و اکنون میخواهند نسخهٔ الکترونیکی آن را منتشر کنند.
خواندن کتاب اصول و مبانی جامعه شناسی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند با مبانی جامعهشناسی آشنا شوند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اصول و مبانی جامعه شناسی
«از نظر مارکس، از خود بیگانگی دارای چهار بعد اصلی است: نخست آنکه در جامعه سرمایهداری، کارگران از محصول کار خود جدا هستند. آنها نیروی خود را صرف کالایی مینمایند که تولید میکنند؛ ولی در نظام سرمایهداری کالا از مالکیت آنها خارج شده و برای کسب سود، فروخته میشود. کارگران به جای تولید آنچه خود نیاز دارند، ناچارند برای دیگران کالا تولید کنند و آنها از همین تولیدات برای به اسارت کشیدن کارگران، بهرهبرداری میکنند. کارگران با افزایش تولید هرچه بیشتر، وضعیت زیر سلطه بودن خود را، تثبیت میکنند. دوم آنکه روند تولید شکسته شده و به اجزا تقسیم میشود و وظایف کاری به صورت امری روزمره، کسلکننده، بیمفهوم، ناقص و بیپاداش در میآید؛ یعنی وظایف به جای آنکه خود هدف باشند، وسیلهای برای رسیدن به هدف میشوند. سوم با تسلط بازار بر روابط اجتماعی، افراد در سطح اجتماعی نسبت به هم بیگانه میشوند. طبیعت روابط اجتماعی در نظام سرمایهداری، به گونهای است که کسانی که کار میکنند، در اجرای وظایف اقتصادی خود، در موضع دشمنی متقابل قرار میگیرند و روابط آنها با یکدیگر براساس انسانیت و اینکه همگی ابنای بشر هستند، استوار نمیگردد، بلکه رابطه کارگر است با کارفرما یا رابطه کارگر است در رقابت با کارگر دیگر برای به دست آوردن شغل بهتر یا ارتقای مقام؛ در نتیجه ماهیت کار و کسب انسان که باید مبتنی بر تعاون باشد، محو میشود. چهارم آنکه، افراد بشر از همنوعان خود بیگانه میشوند؛ زیرا کار یدی به صورت شغلی در میآید که نه خلاق است و نه احتیاج به تفکر دارد. افراد بشر دارای این توانایی هستند که اندیشههایی را در ذهن خود بپرورانند و برای عملی ساختن آنها برنامهریزی کنند و این توانایی است که آنها را از دیگر موجودات، متمایز میسازد. روابط تولیدی سرمایهداری با سلب خصیصه طرح و برنامهریزی (کار فکری) از کار یدی عادی و روزمره، این توانایی را از بین میبرد. این مسأله باعث میشود که کاردستی به سطحی غیرانسانی و حیوانی، تنزل پیدا کند. این نکته قابل تأکید است که مارکس از پیشرفت تکنولوژی یا ماشین، انتقاد نمیکند. در واقع آنچه او با آن مخالفت میکند ماشین نیست، بلکه روشی است که مطابق آن ماشین در جامعه سرمایهداری، مورد استفاده قرار میگیرد. ماشین فی نفسه باعث کوتاه شدن زمان کار میشود، ولی بهرهبرداری سرمایهداران از کار روزانه را، بیشتر میکند. همچنین ماشین موجب سبک شدن کار و در عین حال باعث افزایش سرعت آن میشود. ماشین، پیروزی انسان بر قوای طبیعت است، ولی هنگامی که برای مقاصد سرمایهداری مورد استفاده قرار گیرد، قوای طبیعت را برای برده ساختن انسان به کار میگیرد. ماشین فی نفسه باعث افزایش ثروت کسانی میشود که با آن کار میکنند، ولی در روابط سرمایهداری باعث فقر آنان میشود. مارکس بر این امر تأکید دارد که تعریف «سرمایه» به عنوان داراییهای مادی مانند ماشین و ساختمان که برای تولید کالا یا خدمات به کار میروند، گمراه کننده است. ماشین فقط هنگامی سرمایه محسوب میشود که حکم کالا را پیدا کند و افرادی آن را در تملک و کنترل بگیرند تا بتوانند از این راه، دیگران را وادار کنند تا برایشان کار کنند. »
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۷۷۸ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۷۷۸ صفحه