کتاب چگونه کلمات مناسب را پیدا کنیم
معرفی کتاب چگونه کلمات مناسب را پیدا کنیم
کتاب چگونه کلمات مناسب را پیدا کنیم نوشتهٔ آلن دوباتن و ترجمهٔ فریدالدین سلیمانی است. انتشارات کتابسرای نیک این کتاب کاربردی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب چگونه کلمات مناسب را پیدا کنیم
کتاب چگونه کلمات مناسب را پیدا کنیم (How to find the right words) برابر است با کتاب راهنمای مکالمات دشوار. این کتاب به شما کمک میکند تا کلمات و جملات مناسب را در روابط زناشویی، دوستیها، محیط کار و خانواده و حتی میان غریبهها پیدا کنید و به کار ببرید. آلن دوباتن گفته است که این کتاب دربارهٔ دیپلماسی است. دیپلماسی مهارتی است که نخستینبار برای حل اختلاف در روابط بین کشورها به کار گرفته شد؛ روشی برای جلوگیری از خطرات تصمیمگیری در گرماگرم لحظات حساس.
خواندن کتاب چگونه کلمات مناسب را پیدا کنیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب مکالمات دشوار پیشنهاد میکنیم.
درباره آلن دوباتن
آلن دوباتن نویسنده، فیلسوف و مجری تلویزیونی است که دغدغهاش نوشتن دربارهٔ زندگی روزمره بهشیوهای فلسفی است. او در تمام نوشتههایش میکوشد فلسفه را وارد زندگی عادی انسان کند. آلن دوباتن در سال ۱۹۶۹ در شهر زوریخ سوئیس به دنیا آمده است. او مشغول مدیریت در مؤسسهٔ خود به نام «مدرسهٔ زندگی» بوده است. این نویسنده بهعنوان نویسندهٔ فلسفهٔ روزانه شناخته میشود. او دربارهٔ موضوعاتی مینویسد که هرروزه همهٔ انسانها با آنها دستوپنجه نرم میکنند؛ موضوعاتی مانند عشق، سفر، هنر، معماری و ادبیات. کتابهای آلن دوباتن به بیش از ۳۰ زبان دنیا از جمله پارسی ترجمه شدهاند. دوباتن دورهٔ دکتری فلسفه را در دانشگاه هاروارد آغاز کرد، ولی برای نوشتن کتابهای فلسفی به زبان ساده، آن را نیمهکاره رها کرد. کتابهای «تسلیبخشیهای فلسفه» و «هنر سیر و سفر» از کتابهای این نویسنده هستند. اولین کتاب آلن دوباتن به نام «جستارهایی در باب عشق» در سال ۱۹۹۳ زمانی که او ۲۴ سال داشت، منتشر شد. کتابی که بسیار زود در فهرست کتابهای پرفروش قرار گرفت و بیش از ۲ میلیون نسخه از آن به فروش رفت.
موضوعاتی که در «مدرسهٔ زندگی» تدریس میشوند متنوعند، اما همهٔ این آموزشها در راستای افزایش خودشناسی هستند؛ زیرا گردانندگان این مدرسه معتقدند تنها با خودشناسی است که میتوانیم زندگی برتر و رضایتبخشتری داشته باشیم. مجموعهٔ آموزشهای این مدرسه در ۶ دستهٔ کلی تقسیمبندی میشود؛ خودشناسی، ارتباطات (Relationships)، کار، آرامش، رفتارهای اجتماعی و فرهنگ و فراغت. نویسندگان و فیلسوفان باتجربهای در این مؤسسه کار میکنند. باتوجهبه تفاوتِ روشهای یادگیری، مدرسهٔ زندگی آلن دوباتن، آموزهها یا محصولاتش را به روشهای مختلفی مانند کتاب، کارگاه، ویدئو، جلسه روانکاوی و... ارائه میکند. آلن دوباتن کتابهای بسیاری منتشر کرده است. از میان این آثار کتابهای «جستارهایی در باب عشق»، «معماری خوشبختی»، «شغل موردعلاقه»، «خودشناسی»، «تسلیبخشیهای فلسفه»، «هنر سیر و سفر»، «اضطراب منزلت»، «دین برای خداناباوران»، «سیر عشق»، «آرامش»، «هنر همچون درمان» و تعدادی از کتابهای مدرسهٔ زندگی به فارسی ترجمه شدهاند و همهٔ آنها در فهرست پرفروشترین کتابهای بازار قرار گرفتهاند.
بخشی از کتاب چگونه کلمات مناسب را پیدا کنیم
«توی سوپم مگس افتاده است
همه در زندگیشان مدام با موقعیتهایی روبهرو میشوند که در آنها غریبهها کاری اعصابخردکن و آزاردهنده انجام میدهند. مثلاً در قطار صدای موسیقیشان را زیادی بلند میکنند، یا در هواپیما پاهایشان را دیوانهوار کنار آدم تکان میدهند. شاید در هتل اتاقی در اختیارمان قرار بدهند که بوی نمونا میدهد و سیستم تهویهاش حسابی سروصدا میکند. در رستوران بدترین میز کنار دستشویی نصیب ما میشود، نانشان بیات است و مثل داستانها توی بشقاب سوپ مگسی شناور است.
بسیاری از ما طوری بار آمدهایم و فرهنگمان جوری اقتضا میکند که بهراحتی از کنار موضوع میگذریم و چشممان را بر چنین اتفاقات ناخوشایندی میبندیم. احتمالاً از کودکی یادمان دادهاند که هر اتفاقی هم که بیفتد باید ساکت بمانیم و برای دیگران المشنگه به پا نکنیم.
در همان حال، مثل اسپند روی آتش بالا و پایین میپریم. بعضی اوقات ممکن است کاسهٔ صبرمان لبریز شود و از خشم فوران کنیم. هرچند معمولاً خجالتی هستیم، ممکن است حتی خودمان را هم غافلگیر کنیم و خشممان را در دفتر اجارهٔ اتوموبیل، پذیرش هتل یا در مقابل جوانک هودیپوش داخل قطار رها کنیم.
اما نه سکوت و نه خشم واکنشهای درستی نیستند؛ میخواهیم در آنِ واحد هم مؤدب باشیم و هم رُک، هم باملاحظه و هم صریح.
برای دستیابی به این مهم، پیش و بیش از هرچیز، باید با نیازهای خود ارتباط مناسبی برقرار کنیم. نخست اینکه هرآنچه ما را ناراحت میکند الزاماً باعث خشنودی دیگران نمیشود یا در نظرشان کار مناسبی نیست - هرچند مهم است که فارغ از این نکته آنچه را میخواهیم کشف کنیم و به آن پایبند باشیم. تمایل به بیریا بودن از دوستداشتنیترین اتفاقات دنیاست، اما برای داشتن زندگیای واقعاً خوب گاهی لازم است (براساس استانداردهای کودک خوبی که زمانی بودیم) شجاعانه و ثمربخش کمی رِندی به خرج دهیم.
در این زمان و حتی در موقعیتهای بغرنجتر، باید برای پیشگیری از جاروجنجالْ تفاوت بین آنچه کسی انجام داده است و منظورش از آن کار را درک کنیم. نگرش ما نسبت به انگیزهٔ افراد بسیار مهم است. متأسفانه بهندرت میتوانیم انگیزهٔ افراد را از انجام کارهایی که ما را عصبانی میکنند بهدرستی تشخیص دهیم. بهسادگی و بیشک اشتباه میکنیم. قصد و نیت را در جایی سراغ میگیریم که اصلاً وجود ندارد و زمانی از کوره در میرویم و جبههگیری میکنیم که هیچ نیازی به واکنش شدید و خشونتبار نیست.
یکی از دلایلی که بلافاصله تلخترین نتیجهگیری را میکنیم و درنتیجه بیش از آنچه لازم است دادوفریاد راه میاندازیم در پدیدهٔ روانشناختی ناراحتکنندهای ریشه دارد: تنفر از خود. هرچه کمتر خودمان را دوست داشته باشیم، بیشتر خود را به چشم هدفی احتمالی برای تحقیر و توهین میبینیم. چرا وسط کار کردنمان صدای دریلکاری آمده است؟ چرا سرویس صبحانهٔ اتاق را نمیآورند، آن هم وقتی باید فوری به جلسهای مهم برسیم؟ چرا اینقدر طول میکشد تا متصدی تلفن جزئیات لازم را پیدا کند؟ زیرا علیالقاعده توطئهای علیه ما در کار است. چون برای این قبیل اتفاقات طعمهٔ خوبی هستیم، زیرا از آن دسته آدمهایی هستیم که منطقاً میتوان راحت برایشان چاه کند؛ زیرا لیاقتمان همین است. وقتی انبانمان پُر از خودبیزاری است و زیر چتری از آگاهی هشیارانه هم عمل میکنیم، مدام در پی آنیم که کائنات بیارزش بودنمان را تأیید کند.
طرح شکایت ایدئال از تصوری بدون بدگمانی نشئت میگیرد: همه دستبهدست هم ندادهاند که ما را آزار دهند؛ نقشه نکشیدهاند که ناراحتمان کنند؛ درواقع اصلاً شناختی از ما ندارند. میشود تصور کرد که آنها افرادی بسیار خوب و دوستداشتنیاند که باوجوداین ما را عمیقاً ناراحت کردهاند.
شرمنده مزاحم میشم، مطمئنم حواستون نیست که پشتی صندلیتون داره زانوی من رو اذیت میکنه.
ببخشید که مصدع اوقاتتون میشم، ولی ناخواسته خیلی از حرفاتون رو میشنوم، آخه یهکم صداتون بلنده.
من عاشق این آهنگم، ولی راستش الان باید بخوابم.
میدونم تقصیر شما نیست، ولی انگار یه مگس توی سوپ خودش رو گرفتار کرده.
خود کلمات اهمیت چندانی ندارند، مهم لحن خوشی است که از موضع برحق شما حکایت دارد و بیگناهی احتمالی طرف مقابل که باعث ناراحتیتان شدهاست. اگر از این منظر به ماجرا نگاه کنید، شکایت کردن به معنای توهین کردن نیست، تلاشی است بلندپروازانه، مجاز و درعینحال مهربانانه برای ارائهٔ آموزشی جزئی به کسی دیگر.»
حجم
۲۲۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۲۲۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه