کتاب درس های خانم شیمی دان
معرفی کتاب درس های خانم شیمی دان
کتاب درس های خانم شیمی دان نوشتهٔ بانی گرامس و ترجمهٔ نگار درویش است. نشر لگا این رمان آمریکایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب درس های خانم شیمی دان
کتاب درس های خانم شیمی دان (Lessons in Chemistry) دربردارندهٔ یک رمان آمریکایی است که در سال ۲۰۲۲ میلادی منتشر شد. این رمان، ماجرایی برخاسته از اوایل دهۀ ۱۹۶۰ میلادی در کالیفرنیا را روایت کرده است؛ داستانی که روایت صدای منحصربهفرد «الیزابت زات» است. او دانشمندی است که با تبدیلشدن به ستارۀ برنامهای تلویزیونی، از مسیر اصلیِ حرفهای خود دور شد. الیزابت زات اولین کسی است که به این نکته اشاره میکند که چیزی بهنام «زنی معمولی» وجود ندارد، اما اوایل دهۀ ۱۹۶۰ است و تیم کاملاً مردانهٔ او در مؤسسۀ تحقیقاتی «هستینگز»، دیدگاهی کاملاً غیرعلمی نسبت به برابری دارند؛ بهجز یکنفر. آن یک نفر «کالوین ایوانر» نام دارد؛ دانشمند بیکس، باهوش، نامزد جایزۀ نوبل و بدکینه که دلباختۀ الیزابت و بهویژه ذهن و طرز اندیشۀ او میشود. چند سال بعد الیزابت زات ناخواسته خود را در موقعیتهای خاصی مییابد؛ مادری مجرد و ستارۀ محبوبترین برنامۀ تلویزیونی آشپزی آمریکا. رویکرد غیرمعمول الیزابت نسبت به آشپزی در رمان «درسهای خانم شیمیدان» انقلابی به پا میکند. روزبهروز به طرفدارن الیزابت افزوده میشود، اما همه هم از این موضوع راضی نیستند؛ چون همانطور که مدتی بعد مشخص میشود، الیزابت فقط به زنان آموزش آشپزی نمیدهد؛ بلکه به آنان جرئت میبخشد تا دست به تغییر وضعیتِ موجود بزنند. این رمان جوایز گوناگونی را از آن خود کرده است.
خواندن کتاب درس های خانم شیمی دان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۲۱ آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب درس های خانم شیمی دان
«الیزابت در حال تماشای فراسک که دوناتی را بهطرف بیرون همراهی میکرد گفت: «تعداد کمی از آدمها میتونن من رو شگفتزده کنن، خانم پارکر. شما یکی از اونها هستین.»
ایوری پارکر سری تکان داد. «خوبه. پیشنهاد ما صادقانهست. امیدوارم قبول کنی. درضمن، من دوشیزه پارکر هستم. من متأهل نیستم.» اضافه کرد: «در واقع، هیچوقت ازدواج نکردم.»
الیزابت گفت: «من هم همینطور.»
«بله.» ایوری پارکر درحالیکه صدایش یک اکتاو پایین میرفت گفت: «اطلاع دارم.»
الیزابت متوجه تغییر زنگ صدای ایوری پارکر شد و سوزش و آزردگی ناگهانی را در خود احساس کرد. بهلطف مجلهٔ لایف، همهٔ دنیا میدانستند که مدلین چطور به دنیا آمده بود و به همین دلیل، همیشه این لحن را میشنید.
ویلسون همانطور که در آزمایشگاه چرخی میزد شروع کرد: «مطمئن نیستم که شما چقدر درمورد بنیاد پارکر میدونین» برای خواندن توضیحات در پوشه مکث کوتاهی کرد.
«میدونم که تمرکز شما بر تحقیقات علمیست»، بهطرف ویلسون برگشت. «اما اساس کار شما بیشتر خیریههای کاتولیکی بوده. کلیساها، گروهای کُر، یتیمخانهها...» ناگهان متوقف شد، بهشدت متوجه کلمهٔ آخر شد. نگاه دقیقتری به ویلسون انداخت.
«بله، کمکهای مالی ما به اهداف کاتولیک اختصاص داشتن. هرچند که مأموریت ما برای منفعت عام و سکولارست. ما سعی داریم تا بهترین افراد رو برای کارکردن روی بحرانیترین مسائل روز پیدا کنیم.» پوشه را بهگونهای کنار گذاشت که نشان میداد قطعاً یکی از آنها نیست.
«هفت سال پیش، وقتی شما رو پیدا کردیم، شما روی ابیوژنز کار میکردین. نمیدونم شما میدونین یا نه، دوشیزه زات، در وهلهٔ اول شما دلیل آمدن ما به هستینگز بودین. شما و کالوین ایوانز.»»
حجم
۴۲۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۷۵ صفحه
حجم
۴۲۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۷۵ صفحه