دانلود و خرید کتاب ملکه برفی هانس کریستین اندرسن ترجمه امیرحسین میرزائیان
تصویر جلد کتاب ملکه برفی

کتاب ملکه برفی

معرفی کتاب ملکه برفی

کتاب ملکه برفی نوشتهٔ هانس کریستین اندرسن و ترجمهٔ امیرحسین میرزاییان است. کارگاه فیلم و گرافیک سپاس این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این داستان برای کودکان نوشته شده است.

درباره کتاب ملکه برفی

کتاب ملکه برفی یک داستان برای کودکان را در بر گرفته که یکی از طولانی‌ترین و همچنین تحسین‌برانگیزترین داستان‌هایی است که به قلم هانس کریستین اندرسن نوشته شده است. این داستان دربارهٔ قدرت و استقامت دوستی در دوران کودکی است. «گردا» و «کی» خواهر و برادری هستند که در شهر کوچکی به خوبی و خوشی با هم زندگی می‌کردند. جادوگری آینهٔ جادویی برای خود ساخته بود و هر روز با آن آینه برای فریب‌دادن مردم به زمین می‌رفت. روزی آینه از دست جادوگر افتاد و تکه‌هایش همه‌جا پخش شد. یکی از آن تکه‌ها در قلب «کی» رفت و قلب او را مثل یخ سرد کرد. جست‌وجوی «گردا» برای یافتن «کی» موضوع این داستان است. «کی» توسط ملکهٔ برفی ربوده شده و به قصر یخ‌زده‌اش برده شده است.

خواندن کتاب ملکه برفی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ کودکان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره هانس کریستین اندرسن

هانس کریستین اندرسن (Hans Christian Andersen) در ۲ آوریل ۱۸۰۵ در دانمارک به دنیا آمد. از کودکی به تئاتر علاقه داشت. در تئاتر رویال کپنهاگ پذیرفته شد، اما پس از گذشت مدتی به بلوغ رسید و صدایش تغییر کرد. از تئاتر خارج شد و شروع به نوشتن کرد. گاهی داستان می‌نوشت و گاه شعر می‌سرود. تحصیلاتش را کامل کرد. دربار پادشاه که از خواندن داستان‌های او لذت برده بود، هزینه‌ای برای او فراهم کرد تا به تحصیلات و سفر بپردازد. به‌لطف این کمک‌هزینه‌ها توانست به کشورهای مختلف سفر کند و با نویسندگان مشهوری مانند چارلز دیکنز، ویکتور هوگو، برادران گریم، والتر اسکات، بالزاک و الکساندر دوما آشنا شود. اولین اثرش برای کودکان را در سال ۱۸۵۳ میلادی منتشر کرد. این اثر نه‌تنها با استقبال روبه‌رو نشد، بلکه بسیاری از منتقدان نیز از او خواستند تا از این شیوهٔ نوشتن دست بردارد. در سال ۱۸۳۹ بود که اولین مجموعهٔ قصه‌های پریان را منتشر کرد. این‌بار هم منتقدان روی خوشی به کتابش نشان ندادند؛ چراکه به‌عقیدهٔ آن‌ها قصه‌هایی با ادبیات تعلیمی و پند و اندرزهای اخلاقی بهتر از قصه‌های پریان بود، اما مخاطبان داستان‌هایش که بچه‌ها بودند، این داستان‌ها را خیلی بیشتر از ادبیات تعلیمی دوست داشتند.

یکی از مهم‌ترین و معتبرترین جوایز ادبیات کودکان و نوجوانان، جایزهٔ هانس کریستین اندرسن است. نام دیگر این جایزه «نوبل کوچک» است. این جایزه یک مدال طلا و یک دیپلم افتخار دارد. دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان (IBBY) این جایزه را در سال ۱۹۵۶ بنیان نهاده و هر دو سال یک‌بار آن را به آفرینندگان کتاب‌های برجستهٔ کودکان و نوجوانان، نویسنده و تصویرگر، اهدا می‌کند. «فرشید مثقالی»، تصویرگر ایرانی در سال ۱۹۷۴ میلادی موفق به دریافت این جایزه شد. از میان نویسندگان ایرانی، «هوشنگ مرادی‌کرمانی»، «فرهاد حسن‌زاده»، «احمدرضا احمدی» و «محمدرضا یوسفی» جزو نامزدهای این جایزه بوده‌اند. در یک مصاحبه از اندرسن پرسیدند که چرا داستان زندگی خودش را نمی‌نویسد و او در پاسخ گفته بود که من داستان زندگی خودم را نوشته‌ام. این داستان جوجه اردک زشت نام دارد! هانس کریستین اندرسن در ۴ آگوست ۱۸۷۵ در دانمارک از دنیا رفت. آرامگاه او در گورستانی در کپنهاگ قرار دارد. او قصه‌های بسیاری دارد که به بیش از ۱۵۰ زبان ترجمه شده‌اند. از میان کتاب‌های هانس کریستین اندرسن تعدادی از آن‌ها مشهورتر و محبوب‌تر از بقیه آثارش هستند؛ «پری دریایی»، «بندانگشتی»، «جوجه‌اردک زشت»، «ملکهٔ برفی»، «دختر کبریت‌فروش» و «لباس جدید امپراطور».

بخشی از کتاب ملکه برفی

«کلاغ گفت: «مهم نیست. تا جایی که بتوانم داستان را خوب برایت تعریف می‌کنم، هر چند که مطمئنم خوب از آب در نمی‌آید. گوش کن. در این سرزمینی که ما در آن هستیم، شاهزاده خانم خیلی باهوشی زندگی می‌کند که همهٔ روزنامه‌های دنیا را خوانده است و بعد هم همه‌شان را فراموش کرده است. می‌توانی فکرش را بکنی که او چقدر باهوش است؟ یک روز که او از نشستن روی تخت سلطنت حوصله‌اش سر رفته بود، برای خودش آوازی خواند که در آن جملهٔ "چرا نباید ازدواج کنم؟" تکرار می‌شد. شاهزاده خانم کمی به این آواز فکر کرد و بعد تصمیم گرفت که برای خودش شوهری پیدا کند. او می‌خواست شوهرش بتواند پا به پایش با او حرف بزند، نه اینکه فقط آدم مهم، اما کسالت‌باری باشد. شاهزاده خانم تمام بانوان دربار را دور خودش جمع کرد و آن‌ها هم وقتی که فهمیدند او چه می‌خواهد، با خوشحالی گفتند: "خیلی خوب است. ما هم دیروز به همین موضوع فکر می‌کردیم."» کلاغ به صورت حیرت‌زدهٔ گردا نگاهی انداخت و گفت: «حرف هایم را باور کن. خواهر من یک کلاغ اهلی است و در قلعه زندگی می‌کند. او این‌ها را به من گفته است. فردای آن روز، تمام روزنامه‌های این سرزمین در صفحهٔ اولشان حروف اول اسم شاهزاده خانم را چاپ کردند و دورتادور آن را هم هزار تا قلب گذاشتند. روزنامه‌ها نوشتند که تمام مردان جوان خوش‌سیما به قلعه دعوت‌اند تا با شاهزاده خانم حرف بزنند. شاهزاده خانم هم کسی را که ثابت کند می‌تواند پا به پایش با او حرف بزند، به همسری انتخاب می‌کند! بله، بله، حرفم را باور کن. همهٔ حرف‌هایم راست است. مردان جوان دسته‌دسته به طرف قلعه به راه افتادند. اما قضیه نه در روز اول و نه روز بعدش حل نشد. آن مردان جوان، تا وقتی هنوز در خیابان‌های شهر بودند، خوب حرف می‌زدند، اما وقتی از دروازهٔ قلعه می‌گذشتند و نگهبانان را با زره‌های نقره‌ای و پیشخدمت‌ها را با یونیفورم‌های طلایی‌شان می‌دیدند، دست و پایشان را گم می‌کردند. وقتی هم به اتاق شاهزاده خانم می‌رسیدند، چنان زبانشان بند می‌آمد که جز تکرار آخریم کلمهٔ حرفی که شاهزاده خانم زده بود خانم چیز دیگری نمی‌توانستند بگویند. آن هم که برای شاهزاده خانم جالب نبود. انگار آنها وقتی وارد قلعه می‌شدند، طلسم می‌شدند و وقتی دوباره به خیابان بر می‌گشتند بیدار می‌شدند. صفی طولانی از دروازهٔ شهر تا قصر شاهزاده خانم کشیده شده بود. باور کن! خودم آن را دیدم. آن‌ها همگی گرسنه و تشنه بودند، اما هیچ کس در قلعه حتی یک لیوان آب به دستشان نداد. البته بعضی از آن‌ها که باهوش‌تر بودند، با خودشان نان و کره داشتند، اما به امید اینکه گرسنگی نگذارد دیگران خوب حرف بزنند، از خوراکشان به کسی نمی‌دادند.»»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۱٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۶,۸۰۰
۳۰%
تومان