کتاب اسکلت بخشنده

کتاب اسکلت بخشنده نوشتهٔ محمدرضا شمس است. انتشارات هوپا این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. تصویرسازی‌های این مجموعه داستان‌های کوتاه را سلمان طاهری انجام داده است.

درباره کتاب اسکلت بخشنده

کتاب اسکلت بخشنده بیش از ۲۰ داستان کوتاه را در بر گرفته است. عنوان برخی از این داستان‌ها عبارت‌اند از: «چوپانی که گله نداشت»، «شترمرغی که مرغ نداشت»، «آدم‌برفی خجالتی»، «دماغ بی‌الاغ، الاغ بی‌دماغ» و «درخت و جن بوداده».

در یکی از این داستان‌ها با نمک‌دانی آشنا می‌شویم که خیلی شکموست. او هر چه را می‌دید، به آن نمک می‌زد و می‌خوردش. او کم‌کم همه‌چیز را خورد؛ حتی دست‌وپای خودش را. نمک‌دان آخرسر خودِ قصه‌اش را هم خورد؛ دیگر نبود تا بقیه قصهٔ او را ببینند و بخوانند!

خواندن کتاب اسکلت بخشنده را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به کودکان گروه‌های سنی «ب» و «ج» پیشنهاد می‌کنیم.

بخش‌هایی از کتاب اسکلت بخشنده

«یک الاغه بود خیلی کوچک بود. قد یک مورچه بود. رفت پیش پلیس راهنمایی. گفت: «من رو بزرگ کن.»

پلیسه گفت: «من فقط می‌تونم تو رو از خیابون رد کنم.»

الاغه گفت: «خُب، باشه. رد کن.»

پلیسه او را از خیابان رد کرد. وقتی رسیدند آن‌ور خیابان الاغ بزرگ شده بود.»