دانلود و خرید کتاب سایه تن درشکه چی پیتر وایس ترجمه نگار نصیری
تصویر جلد کتاب سایه تن درشکه چی

کتاب سایه تن درشکه چی

نویسنده:پیتر وایس
انتشارات:کتاب نشر نیکا
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب سایه تن درشکه چی

کتاب سایه تن درشکه چی نوشتهٔ پیتر وایس و ترجمهٔ نگار نصیری و محمدرضا پورجعفری است. کتاب نشر نیکا این داستان معاصر آلمانی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب سایه تن درشکه چی

کتاب سایه تن درشکه چی برابر است با یک داستان معاصر و آلمانی که در سال ۱۹۶۰ میلادی منتشر شد. این داستان در ۱۱ بخش با طول‌های مختلف، مکان و رویدادها در یک املاک روستایی را توضیح داده است که در آن یک خانه‌دار و یک باربر نه مهمان را در خود جای می‌دهند؛ ناخدا، دکتر، خیاط، آقای اسنو، یک خانوادهٔ چهارنفره (پدر، مادر، پسر و بچه) و راوی اول‌شخص. راوی اول‌شخص آنچه را می‌بیند یا می‌شنود، هنگام نشستن بر روی اتاقک یا تلی از چوب، نگاه‌کردن به بیرون پنجره یا از سوراخ کلید، صرف شام با دیگران یا معاشرت در اتاق خانه‌دار را توصیف می‌کند. نویسنده با توصیفات دقیق خود، روی تخت خود در اتاق زیر شیروانی دراز می‌کشد و در رؤیاها غرق می‌شود. همیشه یک بشقاب نمک آماده است تا چند دانه نمک روی چشمانش بپاشد. از میان پرده‌ای از اشک، تصاویری از پیکره‌های هندسی می‌درخشد که تبدیل به فانتاسماگوریای جنسی می‌شود.

خواندن کتاب سایه تن درشکه چی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آلمان و قالب داستان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب سایه تن درشکه چی

«نرده‌های باریک و کپک‌زدۀ‌ِ خاکستری و لخت پایین افتاده‌اند. چند میخ زنگ‌زده که احتمالاً خیلی وقت پیش برای آویزان کردن لباس یا وسایل دیگر در نظر گرفته شده بودند از دیوار بیرون زده‌اند اما حالا خم و خالی‌اند. در آنجا نه ریسمانی آویزان است، نه مفتولی و نه حتی دسته‌ای کاغذ. هر کس کاغذ مورد نیازش را از روزنامه‌های نوار شده برمی‌دارد که دسته‌ای از آن را گوشه خلا گذاشته‌اند. این روزنامه‌ها را گهگاه، وقتی که (خیلی از تاریخشان گذشته است)، خانه شاگرد از توی زیرزمین می‌آورد اینجا، از جایی که کپه‌ای از آنها مچاله و غبار گرفته کنار زغال‌ها افتاده‌اند و یک‌بار به عنوان کاغذ بسته‌بندی از آنها استفاده کرده‌اند، یا مسافران آنها را جا گذاشته‌اند یا بارها و بارها خوانده‌اند، چرب و چیلی شده‌اند و باز هم در آشپزخانه از آنها استفاده می‌شود، جای لبۀ سیاه ماهیتابه و فشار بشقاب‌ها و لیوان‌ها را می‌شود رویشان دید و پوست سیب‌زمینی و تیغ ماهی به آنها چسبیده است. و بقیۀ روزنامه‌ها در اینجا، روزنامه‌هایی با اخباری خیلی قدیمی، خواننده‌ای دیگر می‌یابند؛ که نشسته و خمیده به جلو پاهایش را به تکیه‌گاه جلوی خلا تکیه داده در بریده‌های کوچک و درهم تنیده زمان غرق شده است، بریده‌هایی اغلب بی‌آغاز و پایان، بریده‌هایی معمولاً عرضی یا طولی؛ سخن‌رانی کسی را دنبال می‌کند و ادامه‌اش سخن‌رانی یکی دیگر است، توصیف صحنه‌ای از نمایشی را می‌خواند و با توصیف صحنه‌ای از نمایش دیگر ادامه می‌دهد.

چیزی را می‌خواند که قرار است در شمارۀ بعد بیاید اما همان موقع رو به رویش است. یا واقعه‌ای را می‌بیند که مدام با جزییات متفاوت تکرار می‌شود، یا از دیدن چیزی جا می‌خورد که اینجا به شیوه‌ای کهنه بیان شده است و جای دیگر با نوعی نوآوری. پای چپم را روی ران راستم سُر می‌دهم، بازویم را با همان دستی که می‌نویسم نگه می‌دارم و در را با لگد کمی بیشتر باز می‌کنم. حالا همۀ دیوار پشتی خانه را می‌بینم، بلند و صاف که بر فراز خوکدانی سر به فلک کشیده است، با بام دوشیبۀ تیز و سقفی وسیع که به دیوارهای جانبی برخورد کرده است، و یکی از دیوارهای جانبی را می‌بینم که در پرسپکتیو کوتاه‌تر به نظر می‌آید، با پله‌های سنگی‌اش که به ورودی آشپزخانه می‌رسد. پله‌هایی که به زیرزمین می‌رود و تورفتگی‌های باریک پنجره‌هایی که یکیشان باز است، پنجره‌ای که مال اتاق خانواده است.

چند تا دستمال، احتمالاً قنداق‌های بچه، روی لبۀ پنجره پهن شده است. زمین اطراف خانه، مثل جاده و کشتزار گلی است و پر از چاله‌های آب؛ اینجا و آنجا تکه‌های سنگ افتاده است، بزرگ و کوچک، بعضی‌شان قلوه‌سنگ‌های سُست‌اند، برخی با حاشیه یا لبه‌های سفید از زمین بیرون زده‌اند، بعضی را مثل هرم روی هم چیده‌اند، برخی دیگر را برحسب شکل و اندازه‌شان ردیفی کنار هم گذاشته‌اند؛ یک دیلم و یک بیل، کنار کپّه‌ای از سنگها در خاک فرو رفته است. روی دستۀ خالی این ابزار می‌توانم دستهای آقای اشنه را تصور کنم، دستهایی خیلی بزرگ و استخوانی، با ناخن‌هایی که روی انگشت مثل سپر خمیده‌اند و زیر لبه‌های بلندشان، موقع کار کردن، به سادگی کثافت جمع می‌شود و او بعد از کار، با ناخن تمیزکنی نقره‌یی که در جیب جلیقه‌اش نگه می‌دارد، فوراً و با دقت آنها را تمیز می‌کند.

سنگها را هم دستهای آقای اشنه جابه‌جا کرده است، انگشت‌های او آنها را وارسی کرده است، آنها را چرخانده و گردانده است؛ می‌شود تصور کرد که حالا پشت پنجرۀ اتاقش ایستاده باشد و به محوطه نگاه کند و منتظر باشد که آفتاب سنگهای روی هم چیده شده را خشک کند. او تعداد زیادی از سنگها را در طول زمان از زیرزمین بیرون آورده بررسی کرده است، تعداد بیشماری از آنها را که به دردنخور تشخیص داده است با فرغونی پشت انبار چوب برده است، بقیۀ سنگهایی را که برای تحقیقش مناسب دانسته به اتاقش برده است، جایی که از آنها در قفسه‌هایی دور تا دور دیوارهایش را احاطه کرده است، نگهداری می‌کند.

حالا در اتاقک خودم هستم، چرا که یکی دیگر از مهمان‌ها، که چون لباس‌هایش را خودش از تکه‌های پارچه می‌دوزد ما او را خیاط می‌نامیم، به مستراح احتیاج داشت. خیاط روی پله‌های آشپزخانه پیدایش شد و به طرف مستراح راه افتاد، با دمپایی، پاورچین و با احتیاط از روی گودال‌های آب می‌پرید، سرش را کاملاً پایین نگه داشته بود با چپقی در دهان، من سینه‌ام را صاف کردم و او یکه خورد. مثل همیشه که غیرمنتظره با مهمانی روبه‌رو می‌شد، شوکه شد؛ چپق از دهانش افتاد و وقتی خم شد تا کورمال کورمال دنبالش بگردد، شیشه‌های عینکش هم که در قابی نازک و سیمی روی دماغش بند شده بود افتاد. دستهایش آب گل‌آلود و زردرنگ را زیر و رو کرد؛ من به کمکش رفتم و عینک و چپق را به او دادم و او چند لحظه‌ای تلاش کرد که عینک را به جای چپق در دهان و چپق را به جای عینک روی چشمهایش بگذارد تا سرانجام آن چیزها جای درست خودشان را پیدا کردند؛ قطرات آب گل‌آلود روی صورتش راه افتاده بود. می‌خواست برگردد و برود اما نمی‌توانست از جا کنده شود. دستهایش یک در میان بالا و پایین می‌پرید و درهم می‌پیچید؛ این‌طور شد که او همان‌جا ایستاد تا این‌که من تنهایش گذاشتم و به سمت پله‌های آشپزخانه از آنجا دور شدم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۲۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۷۶ صفحه

حجم

۳۲۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۷۶ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان