کتاب خاطرات مرحوم سید رضا زواره ای
معرفی کتاب خاطرات مرحوم سید رضا زواره ای
کتاب خاطرات مرحوم سید رضا زواره ای نوشتهٔ لاله فرزین فر را انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرده است. این کتاب به شرح زندگی و مبارزات و مجاهدتهای مرحوم سیدرضا زوارهای میپردازد.
درباره کتاب خاطرات مرحوم سید رضا زواره ای
روایت خاطرات در تبیین ابعاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران از جایگاه ویژهای برخوردار است. اسناد تصاویری و حتی ثبت وقایع هرگز بهتنهایی نمیتوانند بیانکنندهٔ زوایای پیدا و پنهان تاریخ باشند چرا که انگیزهها و آرمانها، اخلاصها و ایثارها، تصمیمات پنهانی با نقایص و کاستیهای فراوان از چشم و گوش و عکاس و مورخ مخفی اما در اذهان باقی میمانند. خاطرات میتوانند منابع مکتوب تاریخ را گویا کنند و آنچه را که از دیدهها پنهان مانده، آشکار نمایند؛ خصوصاً افرادی که خود جزء تاریخسازان بودهاند. ازجملهٔ این شخصیتها، مرحوم سیدرضا زوارهای است که از دوران پیش از انقلاب بهعنوان وکیل دعاوی فعالیت میکرد و پس از انقلاب نیز نمایندهٔ مجلس و عضو حقوقدان شورای نگهبان بود. کتاب پیشِرو به شرح خاطرات و زندگی و مبارزات این مبارز انقلابی میپردازد.
خواندن کتاب خاطرات مرحوم سید رضا زواره ای را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران و نیز دوستداران زندگینامهها و خاطرات از خواندن این کتاب سود خواهند برد.
بخشی از کتاب خاطرات مرحوم سید رضا زواره ای
«من سیدرضا زوارهای هستم. در سال ۱۳۱۷ در روستای حصار کوچک، واقع در جنوب شرقی ورامین به دنیا آمدم. نام فامیل ما در هنگام حیات پدربزرگم طباطبایی بود و همه ایشان را با عنوان سیدابوالقاسم طباطبایی میشناختند. اما زمانی که برای صدور شناسنامه در سطح ملی اقدام شد، چون مرحوم پدربزرگم از زواره آمده و در ورامین ساکن شده بود شهرت او را زوارهای نوشتند پدرم مرحوم سیداصغر زوارهای کشاورز بود و مادرم هم در خانه کار میکرد. والدینم تحصیلاتی نداشتند. پدرم در حد مکتب و مادرم بیسواد بود. هر دوی آنها به مسائل شرعی فوقالعاده پایبندی داشتند. از مال دنیا هم شاید تنها صدمی از مالکیت یک زمین به آنها میرسید دستهای پدرم را که در هشتادسالگی از فرط کار زیاد پینه بسته بود، به خاطر دارم. ما چهار برادر بودیم و سه خواهر. خودم هم در سال ١٣٤٩ ازدواج کردم و در حال حاضر سه پسر و یک دختر دارم پسرهایم، غیر از یکی که دبستانی است باقی دانشگاه را به اتمام رساندهاند.
تحصیل و تربیت
تحصیلات ابتداییام را در خاوهٔ ورامین گذراندم. آن موقع از هر بیست یا سی روستا یکی دبستان داشت. ما هر روز صبح از ده خودمان تا خاوهٔ ورامین میرفتیم تا به مدرسه برسیم. خاطرات زیادی از آن رفتوآمدها در دوران بچگی دارم بچهها از تمامی دهات اطراف برای تحصیل به آنجا میآمدند. البته آن زمان مردم چندان توجهی به تحصیل نداشتند برای مثال از ده ما که شاید صد تا صد و پنجاه خانوار جمعیت داشت شاید پنج تا شش نفر بچههایشان را به مدرسه میفرستاند. تحصیلات ابتداییام را با همهٔ سختیهایش به پایان رساندم اما بعد از کسب مدرک ششم ابتدایی تا یک سال امکان رفتن به دبیرستان را نداشتم. چون تحصیل در دبیرستان فقط در تهران امکانپذیر بود و آن هم هر ماه حدود صد تومان خرج برمیداشت و برای پدر من تأمین این مقدار پول میسر نبود و با اینکه من در میان دانشآموزان دبستانهای ورامین ممتاز شده بودم به اجبار تا یک سال از تحصیل محروم ماندم.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۱۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۱۴ صفحه