کتاب خداحافظ مهرطلبی
معرفی کتاب خداحافظ مهرطلبی
کتاب خداحافظ مهرطلبی نوشتهٔ مائده اشرفی و عارفه هاشمی نیکو است. نشر برگ و باد این کتاب را منتشر کرده است. این اثر در باب اختلال شخصیت مهرطلب است.
درباره کتاب خداحافظ مهرطلبی
کتاب خداحافظ مهرطلبی از اختلال شخصیت مهرطلب سخن گفته است. این کتاب یادتان خواهد داد چگونه بهجای اجتنابْ قضاوت را بپذیرید.این کتاب یادتان خواهد داد چگونه خودتان باشید. یادتان خواهد داد چگونه دیگران را دیگر دنبال نکنید؛ بلکه آنها را جذب کنید؛ زیرا اطمینان دارید چیزی که متعلق به شما است بهراحتی نصیبتان خواهد شد و چیزی که به شما تعلق ندارد هرگز نصیبتان نخواهد شد و در آخر به شما خواهد آموخت چگونه محبت و توجه خود را نثار کسانی کنید که به بهترین شکل شایستهٔ آن هستند. کتاب «خداحافظ مهرطلبی» راههای جایگزینی به افراد مهرطلب پیشنهاد داده است. پیام این اثر اهمیتدادن بهتر و بیشتر است؛ اهمیتدادن اصیلتر، عادلانهتر، متناسبتر و پیوستهتر به خود و دیگران.
خواندن کتاب خداحافظ مهرطلبی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب اختلال شخصیت مهرطلب پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب خداحافظ مهرطلبی
«من طیفی از الگوهای مهرطلبی در مردانی که با آنها کار کردهام میبینم اما همیشه مانند کلیشههایی در مورد زنانی که در طول تاریخ رنج کشیدهاند و محروم بودهاند بلافاصله ظاهر نمیشود، اگرچه اینها نیز یقیناً وجود دارد. گاهی یک مرد برای راضی کردن قبیله مردان خودش مجبور است فعالانه خشن باشد. باید وارد دوستیهایی شود که بر اساس رقابت، سلطهجویی و دستانداختن است. در محل کار، باید سرسخت و چالشبرانگیز باشد بدون نیاز یا آسیبپذیری. در خانواده باید محافظت کند، تامین کند و حلمسئله انجام بدهد. الگوهای مختلف از مراجع قدرت مختلف، اما اغلب با یک وجه مشترک: عدم اجازه برای داشتن احساس. در عوض باید در زندگی فقط فکر کند یا انجام بدهد. باید قوی، موفق و محترم باشد. باید مطمئن، مصمم و صریح باشد. در برخی موارد، باید برای به دست آوردن جایگاه و اعتبار جدی و عبوس باشد.
حالا سوای اینها به او گفته میشود باید «مواضع خود را بررسی کند» و مطمئن شود به شکلی منفی بر زنان اطراف خود تسلط ندارد. لازم است؟ بله اما متاسفانه این جایگاه نیز محصول همان سیستم مردسالاری است که مردان را طی قرنها از لحاظ احساسی محدود کرده است. پسرانی که این الگو را دنبال کردند و یاد گرفتند آسیبپذیری خود را دفن کنند، میروند تا وقتی بزرگ شدند به نسخههای ترسناکتر و خطرناکتر خودشان تبدیل شوند، و هنوز یک راه برای برآورده ساختن نیازهایشان میشناسند آن وادار کردن یا کنترل است. مخصوصاً وقتی با دخترانی مواجه میشوند که یاد گرفتهاند از تعارض بترسند و زنانی باشند ناتوان در ابراز خشم خود یا با بروز آن در دیگران کنار بیایند. من بسیاری از مردان را میبینم که با میل به راضی کردن دیگران دستبهگریبان هستند و اغلب به واسطه روابط دوران کودکی شکست خوردهاند و توانایی برقراری ارتباط سالم در بزرگسالی را ندارند.
ادریس
ادریس سعی داشت دیگران را راضی نگه دارد. میخواست مرد خوبی باشد، خانوادهاش به او افتخار کنند و در کارش موفق باشد. سخت کار میکرد و از شغلش لذت میبرد، آخر هفته ورزش میکرد و با دوستانش معاشرت میکرد. مانند مورد بیشتر مردانی که با آنها کار کردهام، همه چیز خوب بود تا اینکه یک روز همه چیز از هم پاشید. الگویی که همواره دنبال کرده بود، پنهان کردن احساساتش و نادیده گرفتن نیازهای خودش، وقتی در زندگی زناشویی به بحران برخورد کرد کارگر واقع نشد و هیچ راهی برای مقابله نداشت. بدون در دست داشتن نقشهای که برای مدیریت درست پریشانی احساسی خود نیاز داشت، فقط توانست حواس خودش را از این رنج پرت کند و رویکرد خودتخریبی در پیش گیرد.
برای درمان آمد چون زندگیاش سرانجام برملا شده بود. مچش را حین خیانت گرفته بودند و با اینکه همسرش میخواست مسائل را حل کنند اما او احساس میکرد نمیتواند برگردد. مدتی سعی کرده بود هر دو همسرش را راضی نگه دارد، وجود هر یک را برای دیگری انکار کرده بود، زنجیرهای از دروغ راه انداخته بود و در بنبستی سخت گیر افتاده بود. در نهایت، تصمیماش را گرفت و از خانهای که با همسرش در آن زندگی میکرد بیرون رفت و تنها ماند. زن دوم عصبانی بود. همسرش ایمیل میفرستاد و تقاضا میکرد مسئله را حل کنند. برای کسی که فکر نمیکرد تاثیر منفی روی کسی داشته باشد، این یک فاجعه بود اما این اولین باری نبود که با تلاش برای پنهان کردن واقعیت همه را ناامید میکرد.»
حجم
۱۹۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۱۹۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه