کتاب دکتر می دی سین
معرفی کتاب دکتر می دی سین
کتاب الکترونیکی دکتر می دی سین نوشتۀ روبرتو پیومینی و شهلا انتظاریان است و انتشارات علمی و فرهنگی آن را منتشر کرده است. کتاب دکتر می دی سین داستان دکتر مشهوری در کشور چین را بیان میکند که میخواهد شاهزادۀ این کشور را با استفاده از گیاهان دارویی درمان کند.
درباره کتاب دکتر می دی سین
یافتن بهترین کتاب کودک یکی از مشغلههای ذهنی والدین محسوب میشود؛ چرا که کودکان با کمک کتابهای کودکانه میتوانند به درک و رشد بهتری برسند. زمانی که صبحت از خرید کتاب کودک میشود منظور فقط کتاب داستان کودک یا کتاب قصههای کودکانه نیست، بلکه این مجموعه کتاب شعر کودک، کتاب علمی کودک و... را هم در برمیگیرد که بسیار مهم هستند.
قبل از هر اقدامی باید بدانید برای چه کسانی میخواهید کتاب بخرید و بر اساس گروه سنی او اقدام کنید. بهعنوانمثال اگر برای کودکی ۱۰ساله دنبال کتاب هستید، با جستوجوی بهترین کتاب برای کودکانه ۱۰ساله میتوانید مشکل خود را حل کنید؛ اما فراموش نکنید گروه سنی کتابهای کودک بسیار مهم است. در مجموع، کتاب کودک با تصویر بسیار مورد استقبال قرار میگیرد؛ چرا که رنگها کودکان را به خود جذب میکنند. در ادامه با این تقسیمبندی گروه سنی کودکان آشنا میشوید:
گروه الف: سالهای قبل از دبستان
گروه ب: کلاسهای اول، دوم و سوم دبستان
گروه ج: کلاسهای چهارم، پنجم و ششم دبستان
در کتاب دکتر می دی سین میخوانیم که این دکتر دانا و مشهور در کشور چین زندگی میکند. شاهزاده مالادی، پسر امپراتور بیمار شده است و او که هیچوقت حاضر نمیشود، بیرون از قصر بازی کند، روزبهروز رنگپریدهتر و لاغرتر میشود. دکتر می دی سین به دیدن او میرود و به او میگوید که باید گشتی بیرون از شهر بزند تا هوای تازه بخورد و سرحال شود. اما شاهزاده حاضر نیست از قصر بیرون برود و به دکتر میگوید: «من در قصر نقاشی میکشم و شما باید مرا با گیاهان دارویی معالجه کنید». دکتر نقشهای میکشید و هر روز از گیاهان صحرایی برای شاهزاده تعریف میکند. سرانجام با نقشۀ دکتر، شاهزاده که مشتاق دیدن گیاهان دارویی شده، به بیرون شهر میزود و معالجه میشود.
خواندن کتاب دکتر می دی سین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای دو گروه سنی ب و ج به نگارش درآمده است.
بخشی از کتاب دکتر می دی سین
«روزی شاهزاده مالادی، پسر امپراتور، بیمار شد. او اصلاً حاضر نبود از قصر بیرون برود، بازی نمیکرد و روزبهروز رنگ پریدهتر و لاغرتر میشد. دکتر میدیسین را خبر کردند.
دکتر گفت: «شاهزاده، به نظر من شما کمی هوای تازه لازم دارید! اگر بیرون بروید و در طبیعت گردش کنید، حالتان خوب میشود.»
شاهزاده گفت: «چی؟ از قصر بیرون بروم؟ نمیتوانم! باید همینجا بمانم و نقاشی بکشم. شما دکتر هستید و باید مرا با گیاهان دارویی معالجه کنید.»...»
حجم
۳٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸ صفحه
حجم
۳٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸ صفحه