کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۱
معرفی کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۱
کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۱ نوشتهٔ اوژن لابیش و ترجمهٔ داریوش مودبیان است. نشر گویا این کتاب را منتشر کرده است. این اثر دربردارندهٔ نمایشنامههای «سرگرد کراواشون»، «همدیگر را ببوسیم، فولویل!»، «دو آدم خجالتی» و «قدم اول» است.
درباره کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۱
مجموعهٔ طنزآوران جهانِ نمایش، حاصل کوششها و پژوهشهای علمی و عملی ــ پنج دههٔ اخیرِ ــ یکی از پژوهندگان و دستاندرکاران راستین هنر نمایش در عرصهٔ کمدی در ایران است.
هنرِ نمایش، از روزگار دیرین، بخشی از فرهنگِ جهانیست که دور از هر رنگ و هر تعلقی میتواند ناشر اندیشههای بالا و والای انسان در میان انسانها و سرزمینهای گوناگون باشد. هنر نمایش، این رسانهٔ قدرتمند گروهی و جمعی، زبانِ جهانی گفتوگوی فرهنگها است. در این هنر طنز و کمدی جایگاه ویژهای دارد.
در تعریفی کلی، کمدی به معنای تقلید از کردار، رفتار و حتی باورهای محیط پیرامون نوع بشر برای اصلاح امور اجتماعی است، آریستوفانس ــ پدر کمدینویسی در یونان باستان ــ به طرح موضوعهای عصر خود با زبانی هجوگونه، استهزاآمیز و گاه خشن میپرداخت و پس از او کمدینویسان دوران میانه ــ رم باستان ــ (پلوتوس، ترنس و مناندر) در کمدیهای خود بیشتر زبان فراواقعیت را به کار میگیرند و به نقدِ جامعه خویش و مناسبات اجتماعی آن دوران میپرداختند. اما با دگرگونیهای فکری در دوران پس از آن و تغییر و تحول در نظام اجتماعی و سیاسی اروپا و پیشرفت علوم به ویژه جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی، عناصر واقعگرا چه در مضامین و چه در زبان و حتی ساختار کمدی رونق گرفت.
«اوژن اسکریب» (۱۷۹۱ - ۱۸۶۱) فرانسوی، با بهکارگیری فنون کمدیهای کلاسیک و تلفیق آن با ترانههای شادیآور مردمی، بهویژه ترانههای طنز ودویل، کمدیهای اصطلاحاً خوشساختی را نوید داد که چندی بعد به «کمدی و دویل» مشهور شدند. اندکی پس از او، اوژن لابیش، از دنبالهروان اسکریب این شیوه از کمدینویسی را به اوج شکوفایی خود میرساند. در کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۱ چهار نمایشنامهٔ کمدی از اوژن لابیش ارائه شده است. عنوان این نمایشنامهها عبارت است از «سرگرد کراواشون»، «همدیگر را ببوسیم، فولویل!»، «دو آدم خجالتی» و «قدم اول».
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۱ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان و فعالان عرصهٔ هنرهای نمایشی به خصوص دوستداران آثار طنز و کمدی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۱
«(با شرم بسیار، سر پائین افکنده، از انتهای صحنه به جلو میآید. بسیار دستپاچه، آرام سلام و تعظیم میکند.)
فرمیسن: آقا... خانم... من افتخار دارم... (به اطراف خود نگاه میاندازد.) چطور! هیچکس اینجا نیست... آه! چه بهتر! ترسم بیشتر از این بود، که با کسی اینجا برخورد کنم و... اصلاً از فکر اینکه چطور باید با پدر خانواده روبرو بشم و... تمام بدنم به لرزه میافته... مخصوصاً حالا که خبر شده دخترش رو دوست دارم... (با حرارت بسیار) آه! بله، من به این خانم علاقه دارم!... از همون شب کذایی که زدم و یک لیوان رو شکستم... هر روز به اینجا، شاتو، اومدم، برای تقاضای ازدواج... با قطار ظهر به اینجا میرسیدم، اما جرئت وارد شدن به این منزل رو پیدا نمیکردم، بعد با قطار ساعت یک بر میگشتم. اگه قرار باشه این ماجرا ادامه پیدا کنه، باید کارت اشتراک راهآهن رو بگیرم که... اما امروز... بالاخره به خودم جرئت دادم... از در آهنی باغ هم گذشتم و اومدم تو! اونهم، بیعمه جانم که نتونست با من بیاد... بله!... پس حالا هم باید و به اجبار... من خودم... تک و تنها، باید تقاضای... (به وحشت میافتد.) ولی چطور ممکنه! نه! یعنی ممکنه آدم به پدری... که اصلاً نمیشناسدش... رو کنه و بگه: «آقای محترم، اگر مایلید، مرحمت کنید و دست دخترتان را در دست من بگذارید تا من بتوانم او را به همراه خود ببرم به خانهٔ بخت...» (سخت مشوش میشود.) نه! این چیزها رو به سادگی نمیشه به زبون آورد! من یکی که جرئتش رو ندارم... (ناگهان) بهتره تا دیر نشده بگذارم و از اینجا در برم!... کسی که من رو ندیده... بله، همین الان میگذارم و در میرم!...فردا بر میگردم... سر ظهر.
(به طرف انتهای صحنه میرود و درست در آستانهٔ در با سسیل برخورد میکند.)»
حجم
۱۵۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه
حجم
۱۵۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه