کتاب ماه در تقلا
معرفی کتاب ماه در تقلا
کتاب «ماه در تقلا» نوشتۀ لیلا موسوی است و انتشارات مانیان آن را منتشر کرده است. ماه در تقلا، دل نوشتهها و شعرهای لیلا موسوی را در برمیگیرد.
درباره کتاب ماه در تقلا
گفته میشود که دلنوشتهٔ ادبی حاصل تکگوییهای ذهن نویسنده است و اغلب از قواعد نثر پیروی میکند. این گونهٔ ادبی اگر موزون باشد، حاصل چینش اتفاقی کلمات است. دلنوشته اصول و مبانی از پیش تعیینشدهای ندارد و تقریباً میتوان گفت نویسنده با نوشتن کلماتی برآمده از امیال و آرزوهایش سروکار دارد. ازاینجهت، کلمات از دل بر میآیند و بازتاب احساس صادقانه و اندیشهٔ معمولی نویسنده هستند.
در جامعۀ امروز دلنوشته بیشتر از هر نوع اثر ادبی خوانده میشود و طرفدار دارد؛ سبکی پرکاربرد بهویژه در شبکههای اجتماعی که نظر مخاطبان را به خود جلب میکند چرا که بیش از هر چیز سرشار از حس است؛ مطالب نهتنها برای خواننده سخت، پیچیده و سنگین نیستند؛ بلکه شاعرانه، پر از تشبیهات و نزدیک به دنیای خواننده است. دلنوشتههای نویسنده تصویری را در ذهن خواننده شکل میدهند که با آن آشنا است و با آن همذاتپنداری میکند.
کتاب ماه در تقلا را میتوان در دستۀ دلنوشته قرارداد، کتابی که از زندگی میگوید و سرشار از جزئیات، احساسات و عواطف نویسنده است که خواننده با آن ارتباط برقرار میکند و به او احساس خوب میدهد. لیلا موسوی آنچه که مینویسد را زندگی کرده و حرفهایش در ذهن خوانندگان نقش میبندد، خواننده احساس میکند این نوشتهها از درون انسانهای معمولی، عواطف، درونیات و دغدغههایشان بیرون میآید به همین دلیل است که حالشان را خوب میکند. کتاب ماه در تقلا مجموعهای از دلنوشتههایی است که در عین لطافت و ظرافت، سادگی و روانی زبان، حرفهای عمیقی را با مخاطبان به اشتراک میگذارد و از این طریق به آنها کمک میکند. کتاب ماه در تقلا علاوه بر دلنوشته شامل شعرهای لیلا موسوی نیز میشود و بخشهایی از کتاب به شعرهای زیبای او اختصاص دارد.
خواندن کتاب ماه در تقلا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران شعر و دلنوشته پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ماه در تقلا
«در افکار خود غرق بودم که ناگه صدایی مرا به خود خواند. صدا از جانب پنجره بود. پنجره را که گشودم ناگهان قلبم لرزید، بلبلی زیبا اما زخمی و ملول. از او پرسیدم چرا زخمی و ملولی؟ آه سردی کشید و گفت: وقتی گل را طواف کرده دور وجود نازنینش میگشتم، ناگهان خارش در بالم فرورفت و مرا زخمی ساخت. به او گفتم: چرا بااینهمه جفا و بیمهری باز هم عاشقانه او را دوست میداری و ترکش نمیکنی و من بارها شاهد بودم که تو چگونه پروانهوار دور او میگشتی؛ ولی او مغرور و بیاعتنا به تو و عشقت میخندید.»
حجم
۴۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
حجم
۴۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه