کتاب تاریخ زیبایی (خلاصه کتاب)
معرفی کتاب تاریخ زیبایی (خلاصه کتاب)
کتاب تاریخ زیبایی (خلاصه کتاب) نوشتهٔ اومبرتو اکو و ترجمهٔ گروه مترجمان شنیدار است. شنیدار نگار نوین این کتاب را روانهٔ بازار کرده است؛ کتابی در باب دگرگونی معنای زیبایی در تاریخ.
درباره کتاب تاریخ زیبایی (خلاصه کتاب)
کتاب تاریخ زیبایی (خلاصه کتاب) را اولین کتاب مصور پیشگامانه و بسیار تحسینشدهٔ اومبرتو اکو دانستهاند که از اولین انتشارش در سال ۲۰۰۴ میلادی موفقیت چشمگیری داشته است. زیبایی چیست؟ نویسنده در میان بهترین و مهمترین متفکران معاصر ایتالیا به بررسی طبیعت، معنا و تاریخچهٔ ایدهٔ زیبایی در فرهنگ غربی پرداخته است. متن عمیق و ظریف با نمونههای فراوانی از نقاشی و مجسمهسازی عالی و نقلقولهای طولانی از نویسندگان و فیلسوفان بهشکلی مجلل و جذاب به تصویر کشیده شده است. این خلاصهکتاب کتابی دربارهٔ تاریخ زیبایی است که این سفر فکری و فلسفی را با یکی از تحسینشدهترین متفکران جهان در قالبی فشردهتر و مقرون به صرفهتر در دسترس قرار داده است. خلاصهکتاب «تاریخ زیبایی» نه تاریخ هنر است و نه تاریخ زیباییشناسی، اما اومبرتو اکو از تاریخ هر دوی این رشتهها استفاده کرده است تا ایدههای زیبایی را تعریف کند که احساس را از دنیای کلاسیک تا دوران مدرن شکل دادهاند. با این اثر همراه شوید.
خواندن کتاب تاریخ زیبایی (خلاصه کتاب) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب معنای زیبایی و دگرگونی آن در طول تاریخ پیشنهاد میکنیم.
درباره اومبرتو اکو
اومبرتو اکو متولد ۱۹۳۲ و درگذشتهٔ سال ۲۰۱۶، پژوهشگر و کارشناس قرونوسطی، فیلسوف، نشانهشناس، منتقد فرهنگی، مفسر سیاسی و اجتماعی و داستاننویسی ایتالیایی بود. معروفترین رمان اکو «نام گل سرخ» نام دارد که در ایران با عنوان «آنک نام گل» نیز ترجمه شده است. بر اساس این رمان فیلمی هم به کارگردانی «ژان ژاک آنو» و با بازیِ «شان کانری» ساخته شده است. از دیگر رمانهای اومبرتو اکو میتوان به «شعلهٔ مرموز ملکه لوآنا» و «آونگ فوکو» و «گورستان پراگ» اشاره کرد. اکو نویسندهای شیفتۀ کتاب و با دامنۀ مطالعاتی گسترده بود. او داستان کودکان هم مینوشت. «بمب و ژنرال» از جمله قصههایی است که او برای کودکان نوشته است. از جمله آثار غیرداستانی اکو میتوان کتابهای «تاریخ زیبایی» و «تاریخ زشتی» را نام برد.
بخشی از کتاب تاریخ زیبایی (خلاصه کتاب)
«"زیبایی در عصر صنعتی و زیبایی معاصر"
چارلز دیکنز در داستانی به نام «روزگار سخت» در سال ۱۸۵۴ نمونه متداول یک شهر صنعتی انگلیسی را توصیف کرده است. بخشی از این رمان را باهم میخوانیم: «کوکتاون یک نمونه موفق از واقعیت بود. شهری بود با آجرهای قرمز. اما این شهر درحقیقت بهطور غیرطبیعی قرمز و سیاه بود؛ مانند صورت رنگشده آدمی از اقوام وحشی. شهری بود ماشینی با کورههای بلند که از درونشان افعیهای سیاهِ دود مدام بیرون میخزیدند و هرگز از حالت مارپیچی خود به در نمیآمدند. این شهر خیابانهای عریض متعددی داشت که همه بسیار شبیه هم بودند و مردم زیادی در این خیابانها زندگی میکردند که آنها هم به همان اندازه شبیه هم بودند؛ مردمی که همگیشان سر ساعت معینی از خانه بیرون میآمدند و سر یک ساعت هم به منزلشان برمیگشتند، یک شغل داشتند و امروزشان مثل دیروز و فردا بود و هر سال، نسخه دوم سال پیش را تکرار میکردند.»
در زمان دیکنز، شهرهای صنعتی به عنوان قلمروِ غم، یکنواختی، تیرگی و زشتی ترسیم میشدند. در این دوران، شور و احساسات جای خود را به ایدههایی مثل کارآمدی و عملگرایی داد، مفهوم بورژوایی بر دیگر فضیلتها ارجحیت یافت و اصول و قوانین این طبقه بر دیگر طبقات مسلّط شد. سپس با ظهور مانیفست کمونیست، طبقه کارگر از وضعیت کاری غیرعادلانه خود زیر پرچم سرمایهداری آگاه گشت.
در طول این دوران، هنرمندان با گسترش شهرها و هجوم جمعیتهای بینامونشان مواجه بودند و ستمِ جهان صنعتی بر آنان پوشیده نبود. نوآوریهای تکنیکی، ماشینی شدن فعالیتها و ساخت کارخانههای جدید فراگیرترین موضوعاتی بودند که مردم با آن سروکله میزدند. برای طبقه جدیدی که از این وضعیت سر برآورده بود، زیباییشناسی چندان اهمیتی نداشت. زیرا هر آنچه که تولید میشد، کارکردی و غیرتزیینی بود. دیگر، زیبایی و ویژگیهایی که ذوق را بیدار میکنند مطرح نبود.
در چنین شرایطی، هنرمندان از ایدههای دموکراتیکی که رو به افزایش بود احساس خطر کردند. آنها تصمیم گرفتند تفاوتهای خود را مطرح کنند. این اتفاق منجر به شکلگیری یک جنبش زیباییشناسی شد. «هنر برای هنر» شعاری بود که سردمداران این جنبش برای اعلام اهداف خود برگزیدند.
هنرمندان میخواستند همه جنبههای مخرّب و آزاردهنده جهان، مثل بیماری، مرگ و زشتی را از بین ببرند. روش آنها طرح مسائل اخلاقی نبود، بلکه باور داشتند که نورِ زیبایی، عناصر بد را از میان خواهد برد.
بهمرور و با ترویج شعار هنر برای هنر، زیبایی تبدیل شد به یک ارزش اساسی که باید به هر قیمتی محقق میشد. بسیاری حتی فکر میکردند زندگی به خودی خود باید بر پایه این تفکر پیش برود؛ یعنی زندگی کردن باید بهمثابه یک اثر هنری تلقی شود. بدینترتیب، هنر از اخلاق و جامعه روزمره جدا شد و یک جنبش ناب و نو توجهها را به خود جلب کرد. بنابراین، زیبایی باید تبدیل به الگویی میشد که زندگی از آن الهام بگیرد. چنین عقیدهای درواقع دنبال کردن رویکرد رمانتیکها درباره زندگی و هنر بود تا جایی که تبدیل به انحرافِ لذتگرایی شد. مفهوم انحراف لذتگرایی در نقاشیای از توماس کوتور، تحت عنوان «رومیها در انحطاط» به خوبی نمایان است: این نقاشی، ضیافتی را به تصویر میکشد که در زمانی که تمدن روم به دلیل تهاجمات بَربَرها در حال فروپاشی بود برگزار شده است.
گرایش دیگری که در این دوره بهوجود آمد، دَندیسم بود. دَندیها بر این باور بودند که باید زندگیشان را همچون یک اثر هنری زندگی کنند و زندگی روزمرهشان را به نمونه پیروزمندانهای از زیبایی تبدیل کنند. برای آنها مسئله این نبود که میان زندگی و هنر پیوندی برقرار سازند، بلکه زندگی کردن برایشان همچون هنر ارزش داشت.»
حجم
۲۴٫۸ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۹ صفحه
حجم
۲۴٫۸ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۹ صفحه