دانلود و خرید کتاب با هم و جدا جدا فرانسوآز دورن ترجمه راحله فاضلی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب با هم و جدا جدا

کتاب با هم و جدا جدا

معرفی کتاب با هم و جدا جدا

کتاب با هم و جدا جدا نوشتهٔ فرانسوآز دورن و ترجمهٔ راحله فاضلی است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی یک نمایشنامهٔ پنج‌صحنه‌ای.

درباره کتاب با هم و جدا جدا

کتاب با هم و جدا جدا شانزدهمین اثر از مجموعهٔ «درام معاصر فرانسوی» است. فرانسوآز دورن دو شخصیت «ژان - ژاک پُرووَن» (مرد ناشر، حدودا ۸۰ساله) و «دومينيک کَرانتَن»‌ (زن نويسنده، حدودا ۷۰ساله) را برای این متن نمایشی برگزیده است. این نمایشنامه در پنج صحنه نگاشته شده است.

نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته می‌شود. هر چند این قالب ادبی شباهت‌هایی به فیلم‌نامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانه‌ای جداگانه و مستقل محسوب می‌شود. نخستین نمایشنامه‌های موجود از دوران باستان و یونان باقی مانده‌اند. نمایشنامه‌ها در ساختارها و شکل‌های گوناگون نوشته می‌شوند، اما وجه اشتراک همهٔ آن‌ها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامه‌ها تنها برای خواندن نوشته می‌شوند؛ این دسته از متن‌های نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیده‌اند. از مشهورترین نمایشنامه‌نویس‌های غیرایرانی می‌توان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامه‌نویس‌های ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.

خواندن کتاب با هم و جدا جدا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقه‌مندان به نمایشنامه‌های درام فرانسوی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب با هم و جدا جدا

«ازعمق صحنه نواي رکوئيم وِردی به گوش می‌رسد.

مرد: (خطاب به جمعيت) اون يکشنبه... يه روز خوب يکشنبه از ماه ژوئيه... از راديو کنسرت يکشنبه شب رو گوش مي‌دادم... يه ماه بود که حقيقت کتاب و ناشر رو فاش کرده بوديم. خيلي غافلگير شدم وقتي ديدم توي تلويزيون انقدر راحت و عادي ظاهر مي‌شد... با اون اصالت... و ذاتي که از اون ديده بودم... باعث خوشحالي خبرنگارها شده بود. توي تحريريه‌ها بهش مي‌گفتن، «سوژه‌ي خوب». تيراژ کتاب هم به ۲۰۰ هزار نسخه رسيده بود. ولي ساعت هفت شب، مجله‌ي خبري اعلام کرد که توي اتوبان A۱۳ به سمت پاريس، يه تصادف وحشتناک اتفاق افتاده. توي راديو به خاطر مرگ و زخمي شدن عده‌ي زيادي از مردم ابراز تاسف شد. همين طور گفته شد که توي يکي از ماشين‌ها دومينيک کرانتن بوده که توي جشن کتاب کائن۲۱ شرکت کرده بود. ده دقيقه بعد از بيمارستان کائن باهام تماس گرفتن. خدايا شکرت... اون زنده بود. خيلي شوکه شده ولي زنده بود. شونه‌ش شکسته بود. بايد عملش مي‌کردن. به خاطر شوکي که بهش وارد شده بود و به خاطر سن و سالش تحت نظر بود... هرچند صداي اعتراض‌ش رو از پشت تلفن مي‌شنيدم! داد مي‌زد: «مي‌خوام برگردم پاريس. مي‌خوام توي تخت خودم بميرم. نمي‌خوام اينجا بمونم...» با اين حال حرف‌هاش من رو به خنده انداخت... و به خودم گفتم بايد از فلوبر ممنون باشم! چون داد زده بود: کثافت. وقتي که جلوي رود سن ديده بود دوتا ماشين دارن به هم مي‌خورن مطمئن شده بود که اين فرياد ازش محافظت مي‌کنه! عجيبه. توي اين لحظه بود که احساس کردم توي زندگي من چه جايگاه خاصي داره... جايگاه يه دوست قديمي دوران بچگي يا دوران سربازي که بعد از سال‌ها بي‌خبري، از پيدا کردنش لذت مي‌بريم... خلاصه سه هفته بعد، از بيمارستان مرخص شد البته به شدت ممنوع کرده بود که موقع بستري بودن به ديدنش برم. با مرخص شدنش، زحمت پرسنل بيمارستان هم کم مي‌شد چون ديگه کم‌کم داشتن از بي‌تابي‌هاي اون به تنگ مي‌اومدن... و من ديدم که اون آدم ديگه‌اي شده بود...

نور که فقط روي او بود باقي صحنه را هم روشن مي‌کند. دست زن داخل گچ است.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۹۱ صفحه

حجم

۵۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۹۱ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان