کتاب ابداع سنت
معرفی کتاب ابداع سنت
کتاب ابداع سنت نوشتهٔ اریک هابزباوم و ترجمهٔ محمد نبوی است. نشر بی گاه این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی در باب فرایند واقعی ایجاد برخی از مجموعههای آیینی و نمادین.
درباره کتاب ابداع سنت
کتاب ابداع سنت (The invention of tradition) ترجمهٔ مقدمه و فصل هفتم کتاب «ابداع سنت» است که اریک هابزباوم و «ترنس رنجر» ویراستاران آن بودهاند. نویسندهٔ هر دو فصل، اریک هابزباوم (Eric Hobsbawm) بوده است. این متن نخستینبار در سال ۱۹۸۴ میلادی منتشر شد. در این اثر، فرض بر این است که ابداع سنتها اساساً فرایندی است برای رسمیتبخشی و آیینیسازی و وجهمشخصهٔ آن ارجاع به گذشته است؛ حتی اگر این ارجاع صرفاً از طریق تکرارِ تحمیلی صورت گرفته باشد. گفته شده است که مورخان بررسی چندانی درمورد فرایند واقعی ایجاد این گونه مجموعههای آیینی و نمادین نکردهاند و بخش بزرگی از این فرایند هنوز روشن نیست. در مورد این موضوع بیشتر بدانید. عنوان بخشی از این کتاب «تولید انبوه سنتها: اروپا ۱۸۷۰ - ۱۹۱۴» است.
خواندن کتاب ابداع سنت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه درمورد سنت پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ابداع سنت
«هرگاه از میزان رواج ابداع سنتها آگاه باشیم، بهراحتی میتوانیم پی ببریم که آن دورهای که با دقتی خاص شاهد شکوفایی اینگونه سنتها بود به سی یا چهل سال قبل از جنگ جهانی اول برمیگردد. احتمالاً بهجای «با دقتی خاص» نمیتوان گفت «با دقت بیشتر»، زیرا از هیچ راهی نمیتوانیم دست به مقایسهٔ کمّیِ واقعبینانهای بزنیم. با این حال، در آن دوره سنتها با شور و شوق در کشورهای متعدد و برای اهداف گوناگون خلق میشدند؛ و موضوع این فصل همین خلق انبوه سنتهاست. خلق سنت هم بهصورت رسمی انجام میگرفت و هم بهصورت غیررسمی: گونهٔ رسمیِ خلق سنت – که میتوان با تسامح آن را «سیاسی» خواند – عمدتاً در دولتها یا جنبشهای اجتماعی و سیاسیِ سازمانیافته یا توسط آنها صورت میگرفت، و گونهٔ غیررسمی آن – که با تسامح میتوان آن را «اجتماعی» نامید – عمدتاً به دست گروههای اجتماعیای انجام میگرفت که فاقد سازماندهی بودند، یا به دست گروههایی مانند باشگاهها و انجمنهای دانشجویی، که هدفشان مشخصاً یا آگاهانه سیاسی نبود، خواه اینها کارکردهایی سیاسی هم میداشتند و خواه نمیداشتند. این تمایز بر مبنای اصول خاصی صورت نگرفته، بلکه برای سهولت کار انجام شده، و برای آن طراحی شده که توجه را به دو گونهٔ اصلیِ خلق سنت در قرن نوزدهم معطوف کند که هر دو منعکسکنندهٔ تحولات ژرف و سریع اجتماعی در این دوره هستند. گروهها، محیطها و زمینههای اجتماعیِ یکسره جدید یا آنهایی که قدیمی بودند اما بهطرز چشمگیری دگرگون شده بودند تمهیدات جدیدی را اقتضا میکردند تا بتوانند ضامن و تجلیبخش هویت و انسجام اجتماعی باشند و به روابط اجتماعی سروسامان بدهند. در عین حال، جامعهٔ در حالِ تغییر تداومِ اَشکالِ سنتیِ حکمرانیِ دولتها و پایگان اجتماعی یا سیاسی را دشوارتر یا حتا ناممکن میکرد. این وضعیت مستلزم در پیش گرفتن روشهای نویی برای حکمرانی یا ایجاد پیوندهای وفاداری بود. بهطبع، ابداع سنتهای «سیاسیِ» متعاقبِ آن آگاهانهتر و سنجیدهتر بود، زیرا عمدتاً به دست نهادهایی صورت میگرفت که مقاصدی سیاسی در سر داشتند. اما بیدرنگ به این نکته هم میتوان اشاره کرد که میزان توفیق در ابداع آگاهانهٔ سنت عمدتاً نسبت مستقیم با قرارگرفتنِ آن در مسیری داشت که عموم مردم آمادهٔ همسویی با آن بودند. تعطیلات رسمی جدید، مراسم، قهرمانان یا نمادهای جدید که خیلِ روبهرشد کارمندان دولت و جمعیت فزایندهٔ دانشآموزانِ دربندِ مدرسه را در کنترل خود داشتند، اگر که مورد توجه عمیق مردم نبودند، ممکن بود باز هم نتوانند شهروندان داوطلب را با خود همراه کنند. امپراتوری آلمان در تلاشهای خود برای تبدیل امپراتور ویلهلم اول به پدر بنیانگذار آلمان متحد و نیز در تبدیل سالروز تولد او به یک سالگردِ ملیِ واقعی ناکام بود (راستی، چه کسی اکنون تلاشهایی را که برای «ویلهلم کبیر» نامیدنِ او صورت میگرفت به یاد میآورد؟). تا سال ۱۹۰۲، با کمکهای رسمی ۳۲۷ بنای یادبود برای او ساخته شد، و این در حالی بود که فقط یک سال پس از مرگ بیسمارک در سال ۱۸۹۸، ۴۷۰ شهرداری تصمیم گرفتند «ستونهای بیسمارک» را برپا کنند.»
حجم
۱۹۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۷ صفحه
حجم
۱۹۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۷ صفحه