کتاب با چشم هایم می اندیشم
معرفی کتاب با چشم هایم می اندیشم
کتاب با چشم هایم می اندیشم نوشتهٔ رضا شیرمرز است. نشر قطره این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی درمورد تئاتر تصویری «رابرت ویلسن».
درباره کتاب با چشم هایم می اندیشم
نویسنده، کتاب با چشم هایم می اندیشم را نخستین گام خود در جهت فهم تئاتر پیشرو دانسته است؛ تئاتری که نهتنها تهدیدی برای تئاتر قراردادی نیست، که به باروری و نوآوری در آن یاری میرساند. رضا شیرمرز این اثر را با مقدمهای بر تئاتر تصویری (بهعنوان گونهای از تئاتر آوانگارد) آغاز کرده و سپس درمورد زندگی و زمانهٔ «رابرت ویلسن»، ویلسن بهعنوان یک کارگردانِ مؤلف، متون نمایشی او، زیباییشناسی تئاتر رابرت ویلسن، ویلسن از منظر همکارانش و ارتباط میان ویلسن و دیوید لینچ سخن گفته است. این نویسندهٔ ایرانی در پایان کتاب حاضر، گاهشمار آثار رابرت ویلسن و تصاویری از او را ارائه کرده است. رابرت ویلسن کیست؟
رابرت (باب) ویلسن در تگزاس و در ۴ اکتبر ۱۹۴۱ به دنیا آمد. از کودکی، علاقهٔ خودش را به نقاشی و تئاتر بروز میداد. در ششسالگی برندهٔ جایزهٔ مسابقهٔ نقاشی شد و در ۱۲سالگی، قطعات کوتاهی نوشت و به یاری مادربزرگش و یکی از همسایهها در گاراژش اجرا کرد. در دوران دبیرستان نمایشی بیکلام را در مسابقهٔ تئاتر آماتورها شرکت داد. در ۱۷سالگی توانست به یاری متخصص حرکات موزون ۱۷سالهای که با کودکان استثنایی کار میکرد، بر مشکلاتِ گفتاریِ خویش فایق آید. ماهها در کلاسهای یادشده شرکت کرد و روش غلبه بر تنشهای روانی و جسمانی را از طریق حرکت کُند و موسیقی آموخت. در سال ۱۹۵۹ در دانشگاه اُستین در تگزاس در دانشکدهٔ حقوق ثبتنام کرد و به موازات آن در حیطهٔ تئاتر کودک فعالیت داشت. در سال ۱۹۶۱ نمایشگاهی از نقاشیهایش را در گالریهای تگزاس برگزار کرد و یک سال بعد، پیش از پایان تحصیلاتش راهی نیویورک شد و در رشتهٔ معماری و طراحی دکوراسیون داخلی، تحصیلاتش را پی گرفت. طی دوران تحصیلش در فعالیتهای تئاتری دانشگاه شرکت میکرد، کارگردانی میکرد و به طراحی حرکت، لباس، صحنه، موسیقی و... میپرداخت. با او بیشتر آشنا شوید.
خواندن کتاب با چشم هایم می اندیشم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران هنر تئاتر و افرادی که میخواهند با کارگردانهای تئاتر در سراسر جهان آشنا شوند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب با چشم هایم می اندیشم
«ویلسن هرگز از تولید نمایش بهعنوان کارگردان مؤلف دست برنداشت. ولی از دههٔ هشتاد تا اکنون، نمایشنامههای کلاسیکو معاصر را هم به شیوهٔ خودش به صحنه کشیده و این خود دورهٔ تازهای در تئاتر ویلسن است. نخستین متونی که او اجرا کرد عبارت بودند از شاه لیر و مکبث اثر شکسپیر، آوای قو اثر چخوف، وقتی ما مردگان از خواب برمیخیزیم اثر ایبسن، درامِ رؤیا اثر استریندبرگ، مرگ دانتن و... ویلسن همچنین اپراهای موفقی را به صحنه برد، مانند لوهنگرین، مادام باترفلای و غیره. تراژدی یونان باستان مانند میذیا و آلکیستیس و اساطیری همچون پرسهفونی، پرومیثیاس، اُذیسِئاس و گیلگمش هم همیشه در آثار او به چشم میخورند. متن و اسطوره در آثار ویلسن درهمتنیدهاند و از اهمیت ویژهای برخوردارند.
برخی نویسندگان، در رپرتوار ویلسن، جایگاه خاصی دارند. او همیشه به گرترود اشتاین، به دیدهٔ تحسین نگریسته و از او با عنوان «الههٔ میوزِ مدرنیسم» یاد کرده است. پس از موفقیت بینالمللی نمایش دکتر فاستوس چراغها را برمیافروزد، ویلسن نمایشهای چهار قدیس در چهار پرده و قدیسها و آواز را به صحنه برد. نویسندهٔ بزرگ آلمانی، هاینر مولر هم از نظر ویلسن دور نماند و کوارتت و هملت ماشینی ازجمله آثار مولر است که اجرایشان کرد. البته تکههایی از نوشتههای مولر در جایجای نمایشهای ویلسن به چشم میخورد. همکاری ویلسن و مولر مملو از پارادکس بود. ویلسن میخواست تصاویر خودش را خلق کند و به همین دلیل میگفت: «متون مولر را تفسیر نکردم، بلکه با وجوهی تازه، به آنها شفافیت بیشتری بخشیدم.» حس تحسین او نسبت به شکسپیر به اجرای نمایشنامههای شاه لیر، هملت و مکبث ختم شد. «عاشق شکسپیر هستم و ریتم نهفته در آثارش را میشنوم. واژههای شکسپیر را نمیتوان ویران کرد، به سختیِ صخرهاند...»
وقتی ویلسن به سراغ متنهای معاصر میرود، ساختار اجرا بیشتر به ساختار نمایشنامه نزدیک میشود و از آن تبعیت میکند، ولی هنگامیکه همین آثار معاصر مانند شیدایی اثر مارگاریت دوراس، اُرلاندو اثر ویرجینیا وولف، بالهای روی صخره (بر اساس شازده کوچولوی اگزوپری)، نازکدل اثر داستایفسکی و الیس در تختخواب اثر سوزان سونتاگ، شکل روایی دارند، در متن دخالت میکند، دیالوگها یا روایتها را دراماتیزه میکند، تصویر خلق میکند و صحنههای خاص خودش را به نمایش میگذارد.»
حجم
۴٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۵۰۷ صفحه
حجم
۴٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۵۰۷ صفحه