کتاب آنچه شما می گویید، آنچه پزشک می شنود
معرفی کتاب آنچه شما می گویید، آنچه پزشک می شنود
کتاب آنچه شما می گویید، آنچه پزشک می شنود نوشتهٔ دنیل افری و ترجمهٔ افروز معتمد است. نشر قطره این کتاب را روانهٔ بازار کرده است؛ کتابی حاوی روایتهایی از پزشک و بیمار.
درباره کتاب آنچه شما می گویید، آنچه پزشک می شنود
کتاب آنچه شما می گویید، آنچه پزشک می شنود، روایتهایی از پزشک و بیمار را در بر گرفته است. این کتاب که نخستینبار در سال ۲۰۱۷ میلادی وارد بازار نشر شد، از کتابهای پرفروش پزشکی در آمریکا بوده است. گفته شده است که مؤثرترین ابزار برای تشخیص بیماری، گفتوگویی است که میان بیمار و پزشک شکل میگیرد. چیزی که بیماران میگویند با چیزی که پزشکان میشنوند، اغلب متفاوت از آب درمیآید. با این که شکاف ارتباطی میان پزشکان و بیماران، نسبتاً وسیع دانسته شده است، دنیل افری در این کتاب ثابت کرده است که میتوان این شرایط را تغییر داد. دکتر افری از طریق نثر جذاب و قابلفهم خود به کاوش در ارتباط میان پزشک و بیمار میپردازد و با بهرهگیری از آخرین تحقیقات و مصاحبه با متخصصان، پزشکان و بیماران به مخاطبان نشان داده است که ارتباطی بهتر میان پزشک و بیمار چه تأثیر شگرفی در افزایش سلامت همهٔ انسانها خواهد داشت. با او همراه شوید. این کتاب ۱۶ فصل دارد.
خواندن کتاب آنچه شما می گویید، آنچه پزشک می شنود را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه درمورد رابطهٔ پزشک و بیمار پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آنچه شما می گویید، آنچه پزشک می شنود
«باید اعتراف کنم که با یکی از بیماران جدیدم راحت نبودم. خانمی بود که در اواخر دههٔ سی سالگیاش برای چکاپ نزد من آمده بود. ماریا قدش کوتاه بود، اما بهشدت اضافه وزن داشت. به علت شکم آویزانش سخت راه میرفت. صورت زیبایش زیر گردن و فکّ چاقش پنهان شده بود. بازوهایش از شدت چاقی نمیتوانست مستقیم و رو به پایین کنار بدنش قرار گیرد.
خود را بهسختی به تخت معاینه رساند؛ تخت زیر فشار وزن ۱۶۰ کیلوییاش لرزید. زمانی که لباسش را کنار زدم تا به صدای ریههایش گوش دهم، چند لایه چربی دیدم که صدای تنفسش را خفه میکرد. شکمش را لمس کردم، نمیتوانستم کبدش را پیدا کنم. حتی نمیتوانستم تیروئید یا گرههای لنفی گردنش را لمس کنم.
حق نداشتم بیمارانم را قضاوت کنم، اما نمیتوانستم ناراحتیام را مخفی کنم، برای همین عصبانی بودم. مطالعات فراوان نشان داده است که پزشکان با دیدن چاقی بیش از حد پیشداوری میکنند، احترام کمتری برای بیماران چاق قائلاند و کمتر با آنها ارتباط برقرار میکنند. نیمهٔ خوشبین درونیام امیدوار بود پزشکان متخصص، که افتخار میکنند فقط به بیماری و رنج بیمار اهمیت میدهند، در مقایسه با سایر افراد جامعهٔ پزشکی عملکرد بهتری داشته باشند، اما افسوس که چنین نیست (جالب است بدانید بیماران نیز، صرفنظر از وزن خودشان، همان پیشداوری را درمورد پزشکان چاق دارند و به پزشکان چاق کمتر اعتماد میکنند).
بیشک یک علت این است که افراد چاق، مثل معتادان به الکل و مواد مخدّر، در زمرهٔ کسانیاند که خودشان این بلا را سر خودشان آوردهاند؛ حتی پزشکانی که از علم ژنتیک و سایر عوامل مؤثر بهخوبی آگاهاند نیز همینطور فکر میکنند. با وجود شواهد بیشمار علمی، متأسفانه از دیدگاه گروهی که عمیقاً در انواع قوانین و محرومیتها، طی آموزش پزشکی، محصور بودهاند، کنار گذاشتن این فکر ـ که با کمی تلاش، سرزندگی و انضباط شخصی میتوان مشکل را برطرف کرد ـ کار دشواری است.
شاید ما انعکاس ترسهایمان را در بیماران چاق میبینیم، شاید میترسیم نظم فعلی، که بهسختی آن را حفظ کردهایم، به هم بریزد. نبرد دوران نوجوانیام در برابر افزایش وزن و حفظ تصویر ذهنی خوب از بدنم، هرچند در مقایسه با مشکلات بیمارانم ناچیز است، سبب شده از خوردن غذاهای ناسالم پرهیز کنم. شاید ماریا تصویری از بدترین کابوس من باشد، حالتی که اگر از پرهیز غذایی دست بردارم، کنترل همهچیز را از دست خواهم داد.
شاید موضوع اصلی این است که چاقی کلاً مشکلی فیزیکی است. مردم عمدتاً فرد باریکاندام را به چاق ترجیح میدهند؛ حتی فرد مرتب و آراسته، با چهرهای جذاب، فقط به علت اضافهوزن ژولیده و شلخته بهنظر میرسد.»
حجم
۳۰۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۵۰ صفحه
حجم
۳۰۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۵۰ صفحه