کتاب نداهای درون
معرفی کتاب نداهای درون
کتاب نداهای درون نوشتهٔ ادواردو د فیلیپو و ترجمهٔ رضا قیصریه است. نشر قطره این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی یک نمایشنامهٔ سهپردهای.
درباره کتاب نداهای درون
ایتالیای بعد از رنسانس تا حد زیادی، بهویژه در گسترهٔ ادبیات به حاشیه رفته است، اما از نظر نمایش و ادبیات نمایشی همیشه پیشرو بوده است. دو جریان مهم نمایشی که هر کدام بهنوبهٔ خود در سدههای میانه ریشه داشتند مجال بروز یافتند، عبارت است از نمایشهای مذهبی یا نمایشهای مقدس و دیگری «کمدیا دلآرته» که تکیه بر بداههسرایی دارد. کمدی و کمدینویسی نسبت به تراژدی پیشینهٔ پررنگتری در ایتالیا دارد. در سدههای میانه هم گروههای دورهگرد تئاتری بیشتر در قالب طنز و کمدی بازیگری میکردند. بسیاری از متون آن دوران که به زبان گویشی یا محلی است، پسزمینهٔ کمدی دارد. ادواردو د فیلیپو این تاریخ هنر و نمایش ایتالیایی را حفظ میکند و در کتاب نداهای درون ادبیات کمدی را به کار میگیرد. شخصیتهای این نماشینامه عبارتاند از «روزا چیماروتا»، «ماریا، کلفت خانه»، «میکله، سرایدار»، «آلبرتو ساپوریتو»، «کارلو، برادرش»، «پاسکوآله چیماروتا»، «ماتیلده، همسرش»، «لوییجی، فرزند خانواده»، «الویرا، فرزند خانواده»، یک گروهبان، مأموران انتظامی، «عمو نیکلا ساپوریتو»، «کاپا دآنجلو»، «ترزا آمیترانو» و «آنییللو آمیترانو».
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است
خواندن کتاب نداهای درون را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقهمندان به نمایشنامههای کمدی خارجی پیشنهاد میکنیم.
درباره رضا قیصریه
رضا قیصریه در سال ۱۳۱۹ در تهران به دنیا آمد. او مترجم، نویسندهٔ ایرانی، دانشآموختهٔ علوم سیاسی در زیرشاخهٔ روزنامهنگاری از دانشگاه رم در ایتالیا و عضو هیئتعلمی بازنشستهٔ گروه زبان ایتالیایی است. قیصریه استاد نمونهٔ واحد تهران - شمال و از چهرههای پیشکسوت در عرصهٔ معرفی ادبیات و هنر ایتالیا است. او در سال ۲۰۰۱ میلادی بهخاطر ترجمه و نگارش کتابها و مقالاتی دربارهٔ ادبیات، سینما و تئاتر ایتالیا، جایزهٔ بهترین معرف فرهنگ ایتالیا در دنیا را از وزارت میراث و فعالیتهای فرهنگی و از دستان رئیسجمهور وقت ایتالیا «کارلو داتزلیو چامپی» در شهر رم دریافت کرد. قیصریه چهرههایی همچون آلبرتو موراویا، ایتالو کالوینو، لوییجی پیراندلو و استفانو بنّی را به خوانندگان ایرانی معرفی کرده است و خودش نیز کتابهایی مانند داستان (برندهٔ جایزهٔ قلم زرین مجلهٔ گردون در سال ۱۳۷۲)، کافه نادری و در ستایش ۷۷ سالگی را نوشته و منتشر کرده است. ترجمه کتاب سه قطره خون نوشتهٔ صادق هدایت به زبان ایتالیایی نیز که در سال ۱۹۷۹ توسط انتشارات فلترینلی به چاپ رسید، در کارنامهٔ ادبی رضا قیصریه قرار دارد.
بخشی از کتاب نداهای درون
«آلبرتو: آدمکش، تو هم یه آدمکشی. مث بابات، ننهت، آبجیت، عمهت و این کلفت جانی که تو خونهتونه. (از خانوادهٔ چیماروتا صدا درنمیآید، انگار در مقابل یک اتفاق عظیمی هستند که باورنکردنی است.) جناب گروهبان شکایتی که من ارائه کردم دقیقه و مستند. اینها یه خونوادهٔ منحط جنایتکارن. (اشاره میکند به پاسکوآله.) این آدم رذل که صاحب دو فرزنده و باید فداکاریهای زیادی برای تربیتشون میکرد تا به راه راست برن، با خیال راحت شاهد فتنهگریها و سرجنبوندنهای موقتی و گاه و بیگاه زنشه که به بهونهٔ فالگیری با ورق و پیشگویی، شب و روز مشتریها رو به خونه میکشوند. (لوییجی مثل صحنهٔ قبل عصبانی است.) بیخود اَلو نگیر. برای حرفهام مدرک دارم. همهشون رو زیر نظر داشتم. زاغ سیاهشون رو چوب زدم. اعمال و رفتارشون رو که دیدم، تموم شک و تردیدم تبدیل به یقین شد. اما حالا دیگه این موجودیت فلاکتبارتون تموم شد. جناب گروهبان این گلهٔ کفتارها، این کرمهای کثیف، مرتکب بیرحمانهترین و شنیعترین جنایات شدهن. بعد از اینکه صمیمیترین دوستم آنییللو آمیترانو رو توسط این زن اغواگر فریبکار به خونه کشوندن، سرش رو بریدن، پولش رو دزدیدن و جسدش رو مخفی کردن.
همهٔ خانواده: ماها؟!
آلبرتو: اما دست باریتعالی پرقدرته و از دست آدمکشان نور رو دریغ میداره. شواهد و مدارک رو توی خونه پنهون کردهن و من میدونم کجا. جناب گروهبان ببرین این نکبتها رو... من تو کلانتری با تموم شواهد دنبالتون خواهم اومد و خواهیم دید که دیگر براشون جرئت انکار نخواهد موند.
گروهبان: (تحکمآمیز.) راه بیفتین. بریم!
پاسکوآله: این یارو دیوونهس. ما آدم حسابی هستیم.»
حجم
۸۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
حجم
۸۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه