کتاب اژدهای آزمایشگاه
معرفی کتاب اژدهای آزمایشگاه
کتاب اژدهای آزمایشگاه نوشتهٔ آویسا شرفی است و انتشارات میچکا آن را منتشر کرده است. این کتاب جلد اول از مجموعهٔ «وقتی ما نیستیم» است.
درباره کتاب اژدهای آزمایشگاه
آقای سرایدار به کتابخانه و اتاق ورزش سرک کشید و بعد رفت سراغ آزمایشگاه. همه وسایل را مرتب کرد و وقتی بیرون آمد درِ قراضهٔ آزمایشگاه را بهزور دو قفله کرد. آخر سر به اتاقش در حیاط رفت.
درست وقتی که سرایدار در را قفل کرد و رفت توی آزمایشگاه یکی به هوش آمد. او کی بود؟ یک جامانده.
مداد یکی از بچهها. حالا او را چطور جامانده بود؟ معلوم نیست! مداد بیچاره که از بس زیر پای دیگران افتاده بود له و لورده شده بود وقتی دید در چه جای تاریکی گیر افتاده صدای فریادش بلند شد.
-کمک، کمک.، کمک… .
به دنبالش صدای غرغر وسایل آزمایشگاه بلند شد. آنها که کموبیش با چنین صحنههایی آشنا بودند همان اول فهمیدند چه خبر است.
اولین کسی که صدایش در آمد و مداد را مسخره کرد ذرهبین بود. او نگاهش را دور آزمایشگاه چرخاند و بعد زوم کرد روی مداد فسقلی. بعد هم نوبت ترازو بود و دماسنج، که همگی از دست مداد شاکی بودند، چون مداد با سروصدایش آنها را از خواب بیدار کرده بود.
بیچاره مداد با آن جثه کوچکش گوشهای افتاده بود و با ترس و وحشت اطراف و اشیایی را که حرف میزدند نگاه میکرد.
کاش فقط همین بود. اوج این ترس زمانی بود که اسکلت آمد جلو و حسابی مداد را ترساند. مداد که تکوتنها افتاده بود نمیدانست چه بکند تا اینکه یکی جلو آمد و به داد مداد رسید.. او کسی نبود جز چراغ فتیلهای…
اما اژدهای آزمایشگاه که بود؟
کم نیستند کسانی که در موقعیتی چون موقعیت مداد کوچک قرارگرفته باشند. در اکثر مواقع هم این قرار گرفتن در موقعیتهای بد ناخواسته است. مثلاً پسر یا دختری به محله دیگری میروند یا به شهری دیگر یا حتی مدرسهای جدید. در بیشتر این مواقع هم رفتار دیگران با این تازهواردها عجیب و آزار دهنده به نظر میرسد.
مطمئناً خیلیها چنین وضعیتی را تجربه کردهاند. مخصوصاً کودکان. پرسش این است؛ اگر کسی در چنین موقعیتی قرارگرفت چه باید بکند؟ آیا باید با بقیه دربیفتد؟
داستان کتاب اژدهای آزمایشگاه نمیخواهد در همان آغاز به چنین پرسشی پاسخ دهد هرچند پایانش گویای این امر هست.
کتابهای زیادی هستند که به این سؤال بهطور مفصل پاسخ دادهاند حتی در همین مجموعهٔ وقتی ما نیستیم میشود داستانی را پیدا کرد که به این موضوع پرداخته است. اما این قسمت میخواهد به نکته دیگری بپردازد.
این داستان میخواهد بگوید اگر کودکی را دیدیم که در چنین شرایط دشواری قرارگرفته بهجای اینکه دنیای تاریک و ترسناک او را در آن لحظه تاریکتر و ترسناکتر کنیم نوری به زندگیاش بیندازیم تا کمتر بترسد. درست مثل کاری که چراغ الکی آزمایشگاه انجام میدهد. او تا صبح روشن میماند تا مداد کوچولو نترسد هرچند به خاطر این کار همهٔ الکش تمام میشود.
خواندن کتاب اژدهای آزمایشگاه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به گروه سنی ۸ تا ۱۵ سال پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اژدهای آزمایشگاه
«هرچقدر سرایدار قبلی اصرار میکردکه آزمایشگاه مدرسه جادو شده، به گوش ناظم نمیرفت. خیال میکرد سرایدار دارد برای خرابکاریهایش بهانه میآورد. برای همین، یکی دیگر را به جایش آورد.
حالا سرایدار جدید، بیخبر از همهجا، مشغول بهکار شده.
اما درست در همان شب اول… .»
حجم
۲۴٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲ صفحه
حجم
۲۴٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲ صفحه
نظرات کاربران
عالی