کتاب آماری و مسابقه بزرگ
معرفی کتاب آماری و مسابقه بزرگ
کتاب آماری و مسابقه بزرگ نوشتهٔ بی. بی. آلستن و ترجمهٔ آزاده حسنی و ویراستهٔ ساره شاهسون، سهیلا نظری و فاطمه صادقیان است. انتشارات پرتقال این کتاب داستانی کودک و نوجوان را منتشر کرده است.
درباره کتاب آماری و مسابقه بزرگ
کتاب آماری و مسابقه بزرگ جلد دوم از مجموعهٔ «آماری» است و با تصویرگری «گادوین اکپن» منتشر شده است. بی. بی. آلستن این اثر را در ۳۶ فصل نگاشته است. راوی این داستان شخصیتی به نام «آماری» است. آلستن قصه را اینگونه آغاز کرده است که آماری دواندوان پیادهرو را طی میکند و بهسرعت از کنار فروشگاههای اجناس مارکدار میگذرد. مغازههای لوکس و یک گالری هنری پرزرقوبرق را هم رد میکند. محوطهٔ مدرسهٔ خصوصی ویتمَن چند چهارراه جلوتر و در مرکز شهر قرار دارد. نمای تماماً شیشهای این ساختمان در نور صبحگاهی میدرخشد. دور فوارهٔ بزرگ بیرون ساختمان، یک ردیف ماشین ایستاده و بچهها از آن پیاده میشوند. برخلاف آماری، آنها احتمالاً قبل از ساعت هشتوربع به تالار حضوروغیاب میرسند، قبل از به صدا درآمدن زنگ تأخیر. برای فهمیدن ادامهٔ داستان این کتاب را بخوانید.
خواندن کتاب آماری و مسابقه بزرگ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به نوجوانان بالای ۱۲ سال که به خواندن کتابهای فانتزی علاقه دارند، پیشنهاد میکنیم.
درباره بی. بی. آلستن
بی. بی. آلستن در لکسینگتون کالیفرنیای جنوبی زندگی کرده است. رمان اول او، «آماری و برادران شب» تاکنون جوایز بسیاری کسب کرده است. این اثر او در فهرست پرفروشهای نیویورکتایمز و ایندی هم قرار دارد.
بخشی از کتاب آماری و مسابقه بزرگ
«میگویم: «حتماً به همین دلیل برادران شب از همون اولش از سنگ استفاده کردن. مجبور شدن ازش استفاده کنن... آخرین راه چارهشون بود. توی خاطرهٔ توماس فلچر، گرگینهها دزدکی میخواستن به برادران شب حمله کنن و اونها خبر نداشتن. گلهٔ گرگ موفق شد به خونهای برسه که برادران شب در اون مخفی شده بودن. تنها راه نجاتشون استفاده از اون سنگه بود.»
السی با تکان دادن سرش حرفم را تأیید میکند. «و همینکه ازش استفاده کردن، سنگه دیگه به دردشون نخورد، چون خیلی طول میکشه تا دوباره شارژ بشه. برای همین دوباره زمان رو متوقف نکردن.»
میگویم: «تا اینکه یه نفر پیداش کرد. یا شاید به یه جادوگر دیگه داده شده، نمیدونم.»
نفس السی بند میآید. «آماری! شرط میبندم بِین مدیر ونهلسینگ رو فرستاده تا دنبال سنگه بگرده، چون از کار طلسمهای مربوط به زمان سر درنمیآره. اگه زمان هنوز توی اتاق کنگره متوقف شده باشه، سنگه باید یه جایی همون اطراف باشه!»
حالا من هم از جا میپرم. «اگه بتونم سنگه رو پیدا کنم و ببرمش یه جای دیگه، اعضای کنگره آزاد میشن!»
السی میگوید: «فقط یه مشکلی هست.»
میپرسم: «چی؟»
«ترابر دست لاراست.»
گرمای آشنایی انگشتم را در بر میگیرد. الان نه! چیزی نمانده سر دربیاوریم که چطور یک بار و برای همیشه به توقف زمان خاتمه بدهیم. «الس... من باید برم.»
السی آب دهانش را قورت میدهد. «این جایی که مدام بهش سر میزنی... مجبوری دوباره دیلن رو ببینی؟»
سعی میکنم جواب بدهم، ولی نمیتوانم.
رنگ از روی السی میپرد. «گمون کنم معنیش میشه آره.»
بهخاطر این خواهش احساس گناه میکنم، ولی مجبورم درهرحال آن را به زبان بیاورم. «اگه موفق نشدم برگردم، تو باید اتاق کنگره رو به حالت عادی برگردونی، باشه؟ بهم قول بده که سعیت رو میکنی.»
السی میگوید: «قول میدم.» و بغلم میکند.
همینکه آغوشش را باز میکند، حلقهام را فشار میدهم...
ناگهان میبینم در اتاق نشیمن کوچکی ایستادهام. اتاق شیکی است با مبلمان اعیانی و میزها و آباژورهایی با حاشیهٔ طلایی. پردههای ابریشمی با حاشیهٔ طلایی کل یک دیوار را پوشاندهاند. چنگ بلوری غولپیکری گوشهای قرار دارد، کنار نقاشی رنگورورفتهای از کوتولهای اخمو با زره جنگی جواهرنشان که تبری طلایی هم روی دوشش جا خوش کرده.
زیر لب میگویم: «رضایت از قیافهش میباره.»
صدای خفهٔ دیلن از همان نزدیکی به گوش میرسد: «برای نوع کوتوله، این یه لبخند به حساب میآد.»
بیش از حد بهم نزدیک است. برمیگردم تا ببینمش، ولی اتاق زیر پاهایمان یکوری میشود و هر دو تلوتلو میخوریم.»
حجم
۷۱۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۷۱۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
نظرات کاربران
عااااااااااااالی
بعد از هشتصد صفحه طولانی و بعضا خسته کننده پایان داستان در بدترین حالت و تا حد ممکن باز موند و اصل داستان رفت برای جلد بعد واقعا با نبود جلد بعد خوندن این کتاب احمقانه است😕