کتاب سودابه و سیاوش
معرفی کتاب سودابه و سیاوش
کتاب سودابه و سیاوش، یکی از داستانهای شاهنامه است که به کوشش محسن دامادی در نشر کتاب سرای نیک به چاپ رسیده است. این داستان، یکی از بخشهای شاهنامه است که بهزیبایی عشق و تراژدی را در هم میآمیزد.
درباره کتاب سودابه و سیاوش
داستان سودابه و سیاوش، ماجرای پر پیچ و خمی است که در دل تاریخ و اسطورههای ایرانی جای گرفته است. این داستان، عشق، وفاداری، تراژدی و خیانت را به تصویر میکشد و بهعنوان یکی از دراماتیکترین قسمتهای شاهنامه شناخته میشود. شخصیتپردازی و تصویرسازیهای دقیق از ویژگیهای این داستان است. سیاوش فرزند کیکاووس، شاه ایران، است که به انصاف و پاکی شهرت دارد و به سبب زیبایی و شایستگیهایش مورد توجه قرار میگیرد. سودابه، همسر کیکاووس و نامادری سیاوش، به او علاقهمند میشود و سعی میکند او را به سوی خود جذب کند. با این حال، سیاوش از وی پرهیز میکند و به او پاسخ منفی میدهد. سودابه از رد شدن خواستهاش ناراحت و عصبانی میشود و تصمیم میگیرد که از سیاوش انتقام بگیرد. داستان سودابه و سیاوش از عشق ممنوعه و تأثیر آن بر روابط درونی و بیرونی قدرت در دوران باستان میگوید.
کتاب سودابه و سیاوش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات کهن ایران و دوستداران شاهنامه فردوسی مناسب است.
بخشی از کتاب سودابه و سیاوش
«رستم (تهمتن) سیاوش را به سیستان برد و در آنجا خانهباغی برای او آماده کرد.
تَهمتَن بِبُردَش به زابُلستان
نِشَستَنگَهی ساخت بَر گُلستان
به زودی آموزشهای سیاوش آغاز شد: سواری، تیراندازی، گرفتنِ کمند و افسار، تاختنِ راهوار. زمانی نیز از چون و چند زندگی (گفتوگوهای فلسفی) سخن بود. گاه نیز برای کاستن از خستگی، گرفتنِ جام یا با باز و یوز و شاهین به شکار کردن گذشت.
سواری و تیر و کمان و کَمَند
عِنان و رِکاب و چِه و چون و چَند
نِشَستَنگَهی باده و مِی گُسار
همان باز و شاهین و یوزِ شکار
رستم به این گونه آموزشها بسنده نکرد؛ برای سیاوش از آیینِ کشورداری، داد و بیدادِ (ستمگری) شاهان، در آن زمان که بر تختِ شاهی هستند و تاجِ سروری بر سر دارند نیز بسیار گفت. به سیاوش، هنرِ سخنوری و راه و رسمِ سپاهداری آموخت و بسیار رنج برد تا سیاوش در هر دانشی، سرآمدِ زمانه باشد و به جایگاهی برسد که چون او در میانِ بزرگانِ جهان نباشد.
زِ داد وَز بیداد و تخت و کُلاه
سخن راندن وَز کارِ سپاه
هنرها بیاموختَش سَر به سَر
بَسی رنج برداشت که آمد به بَر
سیاوش چنان شد که اَندَر جهان
بِه مانندِ او کس نبود از مِهان
روزها گذشت، سیاوش بزرگ و بزرگتر شد، قامت و پیکری پهلوانی یافت و شیرشکار شد.
چو یک چند بُگذَشت گَشت او بلند
سوی گردنِ شیر شد با کمند»
حجم
۹۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه
حجم
۹۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه