دانلود و خرید کتاب به هاردتایمز خوش آمدید ادگار لارنس دکتروف ترجمه رمضان علی روح اللهی
تصویر جلد کتاب به هاردتایمز خوش آمدید

کتاب به هاردتایمز خوش آمدید

انتشارات:نشر قطره
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب به هاردتایمز خوش آمدید

کتاب به هاردتایمز خوش آمدید نوشتهٔ ادگار لارنس دکتروف و ترجمهٔ رمضان علی روح اللهی است. نشر قطره این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی رمان تاریخی.

درباره کتاب به هاردتایمز خوش آمدید

کتاب به هاردتایمز خوش آمدید، اولین‌بار در سال ۱۹۶۰ میلادی منتشر شد. داستان این رمان آمریکایی، در غرب آمریکا و در دههٔ ۱۸۷۰ میلادی می‌گذرد؛ پیرامون شهر «هارد تایمز». این شهر مجموعه‌ای از حوادث غم‌انگیز از جمله خشونت و ویرانی را تجربه می‌کند که منجر به ازهم‌گسیختگی بافت اجتماعی آن می‌شود. این رمان مضامین اخلاقی، عدالت و پیامد‌های قدرت کنترل‌نشده را بررسی می‌کند. شخصیت اصلی، یک غریبهٔ مرموز است به نام «بلو» که هرج‌ومرج را به شهر می‌آورد. این روایت واقعیت‌های خشن زمانه و تأثیر افراد بر جامعه را بازتاب می‌دهد. ادگار لارنس دکتروف به‌خاطر داستان‌های تاریخی و توانایی‌اش در آمیختن وقایع واقعی تاریخی با عناصر داستانی شناخته شده است. رمان به هاردتایمز خوش آمدید، نمونه‌ای اولیه از سبک داستان‌سرایی متمایز او و کاوش او در جنبه‌های تاریک‌تر طبیعت انسان در چارچوب موقعیت‌های تاریخی است.

خواندن کتاب به هاردتایمز خوش آمدید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب رمان تاریخی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ادگار لورنس دکتروف

ادگار لورنس دکتروف در ۶ ژانویهٔ ۱۹۳۱ میلادی در برانکسِ نیویورک به دنیا آمد. این نویسندهٔ آمریکایی به کالج کنیون در اوهایو رفت و فلسفه خواند. پس از آن به نیروی زمینی ایالات متحدهٔ آمریکا پیوست و به‌عنوان سرجوخه در سال‌های ۱۹۴۴ - ۱۹۴۵ در آلمانِ تحت‌اشغال متفقین خدمت کرد. پس از بازگشت از جنگ به نیویورک، در یک شرکت فیلم‌سازی به‌عنوان خواننده و ارزیاب فیلم‌نامه مشغول به کار شد و به‌علت اینکه بیشتر فیلم‌نامه‌های وسترن می‌خواند، تحت‌تأثیر فضا و شخصیت‌های این ژانر سینمایی، اولین رمان خود را با عنوان «به هاردتایمز خوش آمدید» در سال ۱۹۶۰ منتشر کرد. پس از کارهای ویراستاری و انتشاراتی، دکتروف در سال ۱۹۶۹ ترجیح داد که نویسندهٔ تمام‌وقت باشد؛ بنابراین تمام توجه خود را به نوشتن معطوف کرد و به‌عنوان نویسندهٔ مقیم به دانشگاه کالیفرنیا ارواین رفت و در سال ۱۹۷۱ رمان «کتاب دانیل» را تکمیل کرد. در این رمان به ماجراجویی‌های هسته‌ای آمریکا و پیامدهای آزمایش انفجار هسته‌ای می پردازد. دکتروف رمان بعدی‌اش را که مشهورترین اثر او شد، در سال ۱۹۷۵ با عنوان «رگتایم» روانهٔ بازار کرد. این رمان بعدتر در فهرست ۱۰۰ رمان برتر به‌انتخاب کتابخانهٔ مدرن قرار گرفت. ادگار لورنس دکتروف در ۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۵ بر اثر عوارض ناشی از سرطان ریه در منهتنِ نیویورک درگذشت.

بخشی از کتاب به هاردتایمز خوش آمدید

«روند بهبود جیمی کند پیش می‌رفت، تا چند هفته سرفه می‌کرد. مالی هر آن متوجهش بود و از من هم کمک نمی‌گرفت. برایش سوپ می‌پخت و خوب او را می‌پوشاند؛ و در اولین روز راه رفتنش زیر بازویش را گرفت و او را آرام دور کلبه راه برد. هرازگاهی می‌رفت با جان بِر مشورت می‌کرد و سهم غذای خودش را برای او می‌برد. وقتی هم با یک درمان تازه برمی‌گشت، جیمی بدش نمی‌آمد نک‌ونال کند، اما بدون هیچ حرفی به آن تن می‌داد. در مالی کیفیتی بود که بر جیمی چیرگی داشت: سرسنگین به او می‌رسید، بی لبخندی بر لب، انگار هر آن ممکن بود طاقتش طاق شود و او را رها کند و به حال خودش بگذارد.

من را که به حال خودم گذاشته بود. فقط آن‌قدر گرم شده بود که بپذیرد من هم در آن کلبه هستم. آن‌قدر سرش به پسرک گرم و حواسش مشغول سرمای ماندگار بود که حالا من بفهمی‌نفهمی در انزوا افتاده بودم؛ طوری که کارم فقط این شده بود که آشغال‌ها را بیرون ببرم یا مراقب باشم که تا آخر زمستان آتش به راه باشد. وقتی جیمی سرپا شد، خیال کردم شاید بخواهد باز درس قرائت را از سر بگیریم. اما معلوم شد مشتاق نیست، چشم‌هایش همیشه دنبال آن زن دودو می‌زد، و سالنامه به چه‌کارش می‌آمد؛ مگر اینکه به درد خودم می‌خورد.

کلی وقت صرف مطالعهٔ سالنامه کردم. باعث می‌شد که از فکر و خیال در این مورد که الان آن عوضی کجا دارد زمستان را سر می‌کند بیرون بیایم. سالنامه آمار هر ایالت و شهرهایش را و نیز تاریخی را که وارد اتحادیهٔ ایالات شده بود در خود داشت. من همیشه طرف‌دار این‌طور مطالب خواندنی بودم. قبل از اینکه تب غرب به سرم بزند، چند ماهی پیش یک وکیل کارآموزی کردم، و دوست داشتم که اوراق قانونی را به دست بگیرم یا خلاصهٔ پرونده‌ها را که عبارات لاتین چاشنی همه‌شان بود بخوانم. در تمام طول سفر هم هرجا به یک اعلامیه یا آگهی تعقیب برمی‌خوردم حتماً آن را تا آخر می‌خواندم. بعضی‌ها دلشان برای بازی گَنجَفه یا بریدن و تراشیدن چیزی ضعف می‌رود، اما من همیشه دلم برای اسناد و مدارک و این‌طور چیزها غنج می‌رفت.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۷۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۱۷۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۷۶,۰۰۰
۲۲,۸۰۰
۷۰%
تومان