کتاب جک ریچر (کتاب هفتم؛ وسوسه انتقام)
معرفی کتاب جک ریچر (کتاب هفتم؛ وسوسه انتقام)
کتاب وسوسه انتقام نوشتهٔ لی چایلد و ترجمهٔ محمد عباس آبادی است و کتابسرای تندیس آن را منتشر کرده است. این کتاب هفتمین جلد از مجموعهٔ جک ریچر به قلم لی چایلد است.
درباره مجموعه کتابهای جک ریچر
لی چایلد تا به حال ۲۶ عنوان کتاب از سری داستانهای جک ریچر نوشته است. قتلگاه، تا پای مرگ، قلاب، آخرین مهمان، اکو در آتش، سوءقصد، وسوسه انتقام، دشمن، یک شلیک، راه سخت، بدشانسی و دردسر، غریبهای در شهر، دوازده نشانه، ۶۱ ساعت، لانه زنبور، رابطه و تحت تعقیب عناوین برخی از این کتابها هستند که در قالب مجموعه چاپ شدهاند.
جک ریچر تکاوری تنها، خطرناک و خستگیناپذیر است که قبلا در ارتش خدمت میکرد. رمانهای این مجموعه به ماجراجوییهای هیجانانگیز این شخصیت در آمریکا و کشورهای دیگر میپردازد.
درباره کتاب وسوسه انتقام
وسوسه انتقام هفتمین کتاب از مجموعهٔ جک ریچر است که در سال ۲۰۰۳ منتشر شد. این داستان با روایت اول شخص و از زبان جک ریچر نوشته شده است. جک ریچر، پلیس سابق ارتش، سالهاست که ارتش را ترک کرده و زندگی پرماجرایی را آغاز کرده است؛ بدون خانواده، بدون دارایی و بدون هیچ تعهدی. و البته بدون هیچ ترسی. با اینکه ریچر به دنبال دردسر نیست، دردسر همهجا به دنبال او میگردد. و وقتی دردسر او را پیدا میکند، ریچر اهل جازدن نیست... هیچوقت. ده سال پیش یکی از مأموریتهای ریچر برای کشتن یک افسر اطلاعات ارتش که قصد فروختن طرحهای یک سلاح سری به عراق را داشت و یکی از همکاران نزدیک ریچر را به قتل رساند خوب پیش نرفت. حالا پس از یک رویارویی تصادفی همه چیز برای او زنده میشود. اینجاست که با آخرین شانس خود مواجه میشود. بعضیها به آن میگویند انتقام، بعضی دیگر هم شاید اسم رستگاری را روی آن بگذارند؛ اما برای ریچر چیزی نیست جز عدالت.
خواندن کتاب وسوسه انتقام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای ماجراجویانه و اکشن پیشنهاد میکنیم.
درباره لی چایلد
جیم گرانت، با نام مستعار لی چایلد، نویسندهای بریتانیایی است که در سال ۱۹۵۴ در کاونتری به دنیا آمد و پس از سالها زندگی در بیرمنگام، به تحصیل در رشتهٔ حقوق در شفیلد پرداخت و پس از آن، هجده سال در تلویزیون منچستر کار کرد تا اینکه در ۴۰ سالگی، به علت تعدیل نیرو از کار اخراج شد. او از این فرصت به دست آمده استفاده کرد و از آنجا که همیشه به خواندن آثار ادبی علاقهمند بود، مقداری مداد و کاغذ خرید و پس از چندی، اولین رمان از مجموعه داستانهای جک ریچر را با نام قتلگاه منتشر کرد. قتلگاه، علاوه بر دریافت جایزهٔ آنتونی برای بهترین رمان اول، با استقبال کمنظیر مخاطبان ادبیات جنایی مواجه شد و بدین ترتیب، قسمتهای بعدی این مجموعه نیز یکی پس از دیگری به بازار نشر آمد و هر کدام، موفقیتی بیش از پیش برای لی چایلد به ارمغان آوردند.
در سال ۲۰۱۲ فیلمی با بازی تام کروز بر اساس کتاب نهم این مجموعه ساخته شد. او پس از توفیق رمان اولش در ایالات متحده، در سال ۱۹۹۸ به این کشور مهاجرت کرد و در سال ۲۰۰۹ به عنوان رئیس انجمن جنایینویسان آمریکا انتخاب شد. لی چایلد، اکنون با نوشتن چندین رمان جنایی و دریافت چندین جایزهٔ ادبی در این حوزه، جزء مجبوبترین نویسندگان ژانر جنایی در میان منتقدین و مخاطبان به حساب میآید.
بخشی از کتاب وسوسه انتقام
«مأمور پلیس دقیقاً چهار دقیقه قبل از تیر خوردن از ماشینش پیاده شد. طوری حرکت کرد که انگار سرنوشت خود را از پیش میدانست. در را در برابر مقاومتِ لولاهای سفت باز کرد و آهسته روی صندلی وینیلِ کهنه چرخید و هر دو پایش را روی جاده گذاشت. سپس چارچوب در را دودستی گرفت و خودش را بلند کرد و بیرون کشید. یکلحظه در هوای سرد و صاف ایستاد و بعد برگشت و دوباره در را پشت سرش بست. یکلحظهٔ دیگر بیحرکت ایستاد. سپس رفت جلو و به پهلوی کاپوت، نزدیک به چراغجلو تکیه داد.
ماشین یک شورولت کاپریسِ هفتساله بود. مشکی بود و نوشته و نشان پلیس نداشت. ولی سه تا آنتن رادیو و قالپاقهای کروم ساده و معمولی داشت. بیشتر پلیسهایی که با آنها صحبت میکنی حاضرند قسم بخورند که کاپریس بهترین ماشین پلیسی است که تابه حال ساخته شده است. به این یکی هم میآمد با حرف آنها موافق باشد. شبیه یک کارآگاه کارکشتهٔ لباسشخصی بود که تمامِ وسایل نقلیهٔ پلیس را در اختیار دارد. انگار به این خاطر سوار شورولت قدیمی میشد که خودش میخواست. انگار به فوردهای جدید علاقهای نداشت. میتوانستم آن شخصیت لجوج و کلهشق کهنهکارها را در حرکاتش ببینم. هیکلی پهن و حجیم داشت و کت و شلوار تیرهٔ سادهای از جنس پشم ضخیم تنش بود. قامتی بلند، ولی خمیده داشت. سنش بالا بود. سرش را برگرداند و به سمت شمال و جنوب جاده نگاه کرد و بعد گردنِ کلفتش را کشید تا از روی شانه نگاهی به ورودی دانشگاه بیندازد. سی متر با من فاصله داشت.
خودِ ورودی دانشگاه صرفاً حالت تشریفاتی داشت. دو ستون آجریِ بلند از داخلِ پهنهٔ وسیعی از چمنِ مرتب در پشت پیادهرو سر برافراشته بودند. یک دروازهٔ دولنگهٔ بلندِ ساختهشده از میلههای آهنی که با پیچوتاب به طرحهای شیک درآمده بود ستونها را به هم وصل میکرد. مشکیِ براق بود. به نظر میرسید اخیراً دوباره رنگش کرده باشند. احتمالاً بعد از هر زمستان دوباره رنگش میکردند. هیچ خصیصهٔ ایمنیای نداشت. هرکس میخواست از در وارد نشود میتوانست با ماشین مستقیم از روی چمنها رد شود. در هر صورت تا آخر باز بود. یک جادهٔ ماشینرو پشتش بود که در دو طرفش تیرهای آهنی کوچکی تا سطح زانو به فاصلهٔ دو و نیم متر قرار داشت. چفت داشتند. هر نیمی از دروازه به داخل یکی از آنها چفت شده بود. کاملاً باز بود. جادهٔ ماشینرو به سمت تعدادی ساختمان آجری با رنگ روشن حدود صد متر آنطرفتر امتداد مییافت. ساختمانها سقفهای شیبدار پوشیده از خز داشتند و شاخههای درختان رویشان آویزان شده بود. دو طرف جادهٔ ماشینرو درخت بود. دو طرف پیادهرو هم درخت بود. همهجا درخت بود. شاخههایشان تقریباً تازه در حال رشد بود. کوچک و پیچخورده و سبزِ روشن بودند. تا شش ماه دیگر بزرگ و سرخ و طلایی میشدند و یک عالمه عکاس به آنجا هجوم میآوردند و برای بروشور دانشگاه از آنها عکس میگرفتند.»
حجم
۴۱۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۵۲۸ صفحه
حجم
۴۱۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۵۲۸ صفحه
نظرات کاربران
خواندن این کتاب یک تفریح حسابی وسرگرمی کننده است مثل اینه که دارید یک فیلم سیمایی اکشن تماشا میکنید من فکر میکنم یکی از بهترین جلدهای مجموعه جک ریچل باشه حتی بهتر از آن دو فصل سریالی که براساس داستانهای