کتاب باغ قدیمی
معرفی کتاب باغ قدیمی
کتاب باغ قدیمی نوشتهٔ هوانگ سوک - یانگ و ترجمهٔ افسانه قربان زاده است. انتشارات ناهید این رمان معاصر از کرهٔ جنوبی را منتشر کرده است.
درباره کتاب باغ قدیمی
کتاب باغ قدیمی روایتگر قصهٔ عشق غمانگیزی با روایت دو زندگی موازی است. مسائل پشتپردهٔ پایان جنگ سرد و انقلاب سیاسی کرهٔ جنوبی در دههٔ ۱۹۸۰ میلادی به قلم هوانگ سوک - یانگ به چالش کشیده شده است. «باغ قدیمی» را داستان وفاداری دانستهاند؛ وفاداری به میهن و به عقیده و به عشق. «هیون وو» زمانی «یون هی» را میبیند و با او آشنا میشود که بهدلیل شرکت در قیام کوانگجو و مطالبهٔ دموکراسی در کرهٔ جنوبی متواری است. با دستگیری و حبس هیون وو دوران خوش و خرم این دو به سر میرسد. قریب به دو دهه بعد، مرد که آزاد میشود، کرهای را میبیند بهشدت مدرنیزه، بهظاهر دموکراتیک ولی در عمل تا خرخره گرفتار در فساد و نابرابری. رفقای قدیم، پیر و فرسودهاند و یون هی که در دوران حبس مرد هیچگاه مجال دیدار او را نیافت، مرده است.
خواندن کتاب باغ قدیمی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر کرهٔ جنوبی و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره هوانگ سوک - یانگ
هوانگ سوک - یانگ در سال ۱۹۴۳ و در ژانگچونگِ منچوری متولد شد. او اولینبار در سال ۱۹۶۲ میلادی که هنوز دبیرستانی بود، با انتشار داستان کوتاهی با عنوان «نزدیک به سنگ نشانه»، کار نویسندگی را آغاز کرد و برندهٔ جایزهٔ نویسندگان جوان نشریهٔ اینتلکت شد. در سال ۱۹۶۶ در ارتش کره ثبتنام کرد و تا سال ۱۹۶۹ در ویتنام و برای آمریکا جنگید؛ کاری که از نظر او تهاجم به مبارزهٔ آزادیخواهانهٔ ویتنامیها بود. او در ویتنام، مسئول پاکسازی منطقه از آثار قتلعام شهروندان عادی و دفن اجساد بود. بر اساس این تجربیات، در سال ۱۹۷۰ بود که داستان کوتاه «بشقاب پرنده» را به رشتهٔ تحریر درآورد که برندهٔ جایزهٔ سال نوی روزنامهٔ چوسان ایلبو شد. رمان دیگری از او با عنوان «شرح حال مردی به نام هان» در سال ۱۹۷۰ به چاپ رسید؛ داستان خانوادهای که در جنگ کره از هم جدا میشوند. این رمان همچنان تا به امروز از بهترین آثار بازگوکنندهٔ جدال بین دو کره است؛ جدالی که بعضی از خانوادهها را وادار میکند در کشوری سوم به دیدار بستگانی بروند که سالیان دراز از دیدارشان محروم بودهاند. در سال ۱۹۷۴، مجموعه داستانی نوشت با عنوان «جادهٔ سامپو» و داستان حماسی «چانگ کیلسان» از این مجموعه که بهصورت سریالی طی ۱۰ سال (۱۹۷۴ - ۱۹۸۴) در روزنامهای به چاپ رسید، باعث شهرت او شد. هوانگ نمایشنامه هم مینویسد و چندین نفر از اعضای یک کمپانی بهدلیل اجرای یکی از نمایشنامههای او در سال ۱۹۸۰ کشته شدهاند. در دورهٔ قیام کوانگجو (رویارویی خونینِ حامیان دموکراسی و دیکتاتوری ژنرال ارتش جمهوری کره) هوانگ تنها نویسندهای بود که مثل فعالی سیاسی، مورداحترام دانشجویان و روشنفکران قرار گرفت. در سال ۱۹۸۵، بر اساس تجربیات تلخش در جنگ ویتنام، رمان درخور توجه «سایهٔ سلاحها» را منتشر کرد که جوایز متعددی را از آنِ خود کرد. او یک زندگی پر فرازونشیبِ اجتماعی و سیاسی داشته است. «میهمان» و «باغ قدیمی» رمانهای دیگری از هوانگ سوک یانگ هستند.
بخشی از کتاب باغ قدیمی
«حالا در دانشگاهی بیرون از سئول، استاد هستم، و تنها در آپارتمانی نزدیک به دانشگاه زندگی میکنم. دنیا تغییر کرده، اما در اینجا چیزی متفاوت بهنظر نمیرسد، حتی مردم فردگراتر هم شدهاند. بهنظرم الآن خیال میکنند همهچیز را بهدست آوردهاند، و خودپرستی و حرصشان به پول، مشهودتر هم شده است. ثروت مهمترین اصل روابط شده است، گذشته از دوستان، حتی در بین اقوام، پدر و مادرها و بچهها، و خواهرها و برادرها هم. نمیدانم اگر مردم ناگهان ثروت مادی خود را از دست بدهند، چهکار میکنند. فقط این را میدانم که یک روز هزینه این را میدهند. مردم در منجلاب سکون فرو رفتهاند، جوانان آرمانگراییشان را از دست دادهاند و فقط دنبال لذتاند. سریعترین راه برای رسیدن به پیروزی ریاکاری و فرصتطلبی است، و رسانهها علناً اطلاعات را جعل و تحریف میکنند. این فساد زخمِ بازی ناشی از حکومت خشونتآمیز گذشته است. میگویند بعد از مدتها زندگی در جامعهای محصور، مردم از نیروی خلاق و تحقق معنوی میترسند، و برای مقابله با تغییرات آمادهاند. درحالیکه ما هنوز راه درازی در پیش داریم، و تو همچنان در آنجا هستی، همهٔ ارزشها بههم ریخته است، و کسانی که قدرت را در دست دارند همچنان زورشان میچربد.
هنوز، اینجا را دوست دارم و به این سرزمین افتخار میکنم. من در این دوران، با مردمی زندگی میکنم که پیشرفت کردهاند، هرچند نه بهقدر کافی. قرار است با این تودهٔ ژنده و پارهپاره، لباسهایی نو ببافیم.
دو سال پیش، وقتی برگشتم، این خانه و زمینهای اطرافش را خریدم و به نام خودمان کردم. و بالأخره امسال، یعنی سال ۱۹۹۵، خانه را بازسازی کردم. اول، نمیخواستم به چیزی دست بزنم، چون دلم نمیخواست هرچیزی را که ممکن است تو بهیاد بیاوری خراب کنم، اما همهچیز داشت خراب میشد. باید پشتبام و اتاقخواب را تعمیر میکردم، خیلی چیزهای دیگر را هم بهروز کردهام. الآن که دارم مینویسم، صدای جغد بهگوش میرسد، درست مثل همان وقتها. نزدیک غروب، صدای قمری هم شنیدم. بهنظرت اینها همان پرندههای قدیمیاند که تا حالا زنده ماندهاند؟ یا روح پرندگانیاند که مثل همهچیزهای دیگری که از دست دادیم مردهاند و دیگر نیستند.»
حجم
۵۸۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۰۷ صفحه
حجم
۵۸۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۰۷ صفحه