دانلود و خرید کتاب با همدیگر مهربانند صبا ابراهیم بزی ترجمه معصومه سال‌افزون
تصویر جلد کتاب با همدیگر مهربانند

کتاب با همدیگر مهربانند

انتشارات:به نشر
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب با همدیگر مهربانند

کتاب با همدیگر مهربانند اثر صبا ابراهیم بَزی و ترجمه معصومه سال‌افزون، داستانی خواندنی از شعله‌ی عشقی است که حتی جنگ هم نمی‌تواند آن را خاموش کند.

درباره‌ی کتاب با همدیگر مهربانند

کتاب با همدیگر مهربانند داستانی عاشقانه از یک زندگی است. در این اثر صبا ابراهیم بَزی همسر شهید خالد بَزی از عشق و زندگی‌شان نوشته است. شهید خالد بزی که به حاج قاسم معروف بود فرمانده نامدار لبنان بود. 

کتاب با همدیگر مهربانند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر دوست دارید از زندگی این شهیدان بیشتر بدانید، کتاب با همدیگر مهربانند را بخوانید.

بخشی از کتاب با همدیگر مهربانند

هنوز نخوابیدی؟

نای نامه زین را می‌خواند، گویا زین این سوال را از دختر دیگری پرسیده است! دستانش ناگاه سست می‌شود، خیلی وقت است به سوال او پاسخ نداده است.

فقط با یک کلمه جواب داد: «بله».

زین می‌رود تا لحظاتی بعد با سخنانی دلبرانه برگردد، شادمان، از کار و خستگی‌اش صحبت می‌کند، همه چیز را نمی‌گوید، فقط موارد لازم را.

نای درحالی‌که برگه‌های اطرافش را جمع می‌کند می‌گوید: الان، کارم تمام شد، گویی این مکانی که باز می‌کند در داخل قلبش است تا کلمات زین، در آن جای گیرد و این گفت‌وگو را کامل کند.

چیزی نیاز نداشت جز نگاشتن چند کلمه بر کاغذ تا زندگی را در آن، بپراکنَد و از زنی که عاشق کار است به ورقه‌ای که زین، داستان عشق زیبایش را بر آن می‌نگارد، تبدیل شود.

تنها کلمات اندکی که با آن از پیله سکوت به دنیای کلام، گام نهد و تلخ و شیرین سرزمین و حکایت وطن را بازگوید.

نوشتن هرگز خاطراتش را پاک نکرد و او هر روز اندوه و یأسش را به حافظه می‌سپرد تا شاید آخرین باشد.

قبل از زین، نای هرگز مرکّبی بر کاغذ نیفشانده بود، بعد از او بود که نوشتن را آغاز کرد. عازم مکانی در بین کوه‌ها شد، جایی که قبلًا با زین می‌رفت؛ تنها نشست. این بار لذت مبهمی را حس می‌کرد. چیزی نمانده بود به اولین جمله دست یابد تا حکایتش را با آن آغاز کند.

«از فراز کوه‌ها درباره تو می‌نویسم، از مکانی اندوهناک که هنوز بوی تو را می‌دهد و پیوسته مردم به سرعت از آن عبور می‌کنند، از مناظر زیبایش لذت می‌برند و می‌روند. «درست همان کاری که تو کردی».

قهوهٔ یاد تو را سر می‌کشم، و مقابل فنجان کوچک قهوه، تو را به یاد می‌آورم.

دائما از تو می‌پرسیدم: چرا این قهوهٔ تلخ اینقدر دوست داشتنی است؟!

پاسخ می‌دادی و به من می‌گفتی: «این قهوه برایم لذت‌بخش است».

ناگاه یاد تو وجودم را فراگرفت، بله این همان بوی توست که مرا سرمست می‌کند، از همان مکانی که ماه‌ها قبل، از آن آمدی! من به این مکان وابسته شده‌ام.

این، همان کوه و منظرهٔ دلپذیر است. این، همه چیز است! تو هستی!

تو مرا با وطن رودررو کردی.

نای کلمات خویش را می‌پیراید، کمترین حق او این است که نوشته‌هایش را خودش برگزیند. او در آن داستان اختیاری ندارد، داستانی که می‌توانست تنها خیال باشد، اگر تقدیر زین را نقطهٔ عطف فصول آن نمی‌گرداند.

نای!

این همه اضطراب برای چه؟

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

حجم

۵۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
۴,۰۰۰
۶۰%
تومان