کتاب رومن به روایت پولانسکی
معرفی کتاب رومن به روایت پولانسکی
کتاب رومن به روایت پولانسکی نوشتهٔ رومن پولانسکی و با ترجمهٔ آزاده اخلاقی است و نشر گیلگمش آن را منتشر کرده است. این کتاب زندگینامه پولانسکی به روایت خودش است.
درباره کتاب رومن به روایت پولانسکی
رومن به روایت پولانسکی یکی از مشهورترین کتابهای سینماییای است که در نیمهٔ دوم قرن بیستم منتشر شد و همانطور که از نامش پیداست، روایت فیلمساز مشهور لهستانی ـ فرانسوی از روزهای خوش و ناخوش زندگیای پُرماجراست؛ زندگیای که احتمالاً هیچیک از فیلمسازان همدورهاش چیزی شبیه آن را از سر نگذراندهاند.
رومن به روایت پولانسکی را میشود در ردهٔ زندگینامههای خودنوشت، یا اتوبیوگرافیها، جای داد؛ مجموعهای از روایتهایی که بر پایهٔ حقایق زندگی بنا شدهاند و قرار است دستآخر تصویری کامل، یا نسبتاً کامل، را از نویسنده یا راوی پیشِ روی ما بگذارند. این روایتهای خردوکلانی که زندگی را شکل میدهند معمولاً یکجا به یاد نمیآیند و نظمِ ذهن و نظام خاطرهٔ هر آدمی حتماً شیوهای مخصوص به خود دارد. همین است که راوی معمولاً در ابتدای روایتش از شیوهٔ منحصربهفردش میگوید؛ مثلاً اینطور که پولانسکی کتابش را شروع کرده: «تا جایی که از گذشته به خاطر میآورم، همواره مرزِ خیال و واقعیت به طورِ مأیوسکنندهای تار و مبهم بوده است» و تا جایی که ممکن بوده در روایت ماجراها روی همین مرز حرکت کرده.
آنچه در این روایت پُرماجرا بیش از همه به چشم میآید روایت کمنظیر زندگی آدمی است که همیشه در حال فرار بوده؛ چه در سالهای کودکی و نوجوانی و چه در سالهایی که آوازهٔ شهرتش به گوش همه رسید و همین شهرت کار دستش داد. درعینحال جنبههای اعترافگونهٔ کتاب هم که معمولاً در زندگینامههای خودنوشت کمرنگتر به نظر میرسند، مثالزدنی است؛ چون کم پیش میآید آدمی اینگونه، با دقت تمام، خطاهای خود را یادآوری کند و چشم بر آنها نبندد و آشکارا اعلام کند که تنها راه کنار آمدن با غمهای بزرگ و کوچکی که زندگیاش را شکل دادهاند تن دادن به خوشیهایی است که دستکم تیرگیِ روزهای گذشته را چند ساعت و چند روزی به دست فراموشی میسپارند. حتی اگر باور داشته باشد که این خوشیها زودگذرند و عمرشان به فردا هم نمیرسد.
رومن به روایت پولانسکی اولین زندگینامهٔ خودنوشتی نیست که یک فیلمساز نوشته، اما یکی از کلاسیکهایی است که فیلمسازان نسلهای بعد از او، اگر روزی سودای نوشتن کتابی دربارهٔ خود را در سر بپرورانند، بیشک آن را به چشم الگویی کمنظیر خواهند دید.
خواندن کتاب رومن به روایت پولانسکی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر به سینما و شخصیت رومن پولانسکی علاقه دارید این کتاب را حتما بخوانید.
بخشی از کتاب رومن به روایت پولانسکی
«در آن زمان، چندین دختر در زندگیام بودند. خیلی دیربهدیر کیکا را میدیدم. هنوز با گِزا نامهنگاری داشتیم، هر چند احتمال دیدار دوباره خیلی ضعیف به نظر میرسید. در خودِ لودز هم بیست سیتا دختر خوشگل بین بازیگران مشتاق، هنرجویان بالرین و دانشجویان سینما پیدا میشد. از آنجا که آلونکی برای خودم در شهر داشتم، خیلی راحت میتوانستم مخ دخترها را بزنم و آنها را به خانهام ببرم و خوش بگذرانم، ضمن آنکه میتوانستم بهتر بشناسمشان. خلاصه نسبت به بقیهٔ بچهها امکاناتم بد نبود.
اما باربارا یا بَشیا (دوستانش اینطور صدایش میکردند) از آن دخترهایی نبود که بشود با او رابطهای سرسری و سطحی داشت. در یکی از مدارس دولتی، دورهٔ رقص و موسیقی محلی دیده بود و از خانوادهای رعیت میآمد. برخلاف ظاهر محشرش فوقالعاده بیاعتمادبهنفس و دستوپاچلفتی بود. موقع خندیدن عادت داشت مثل دهاتیها دستش را روی دهانش بگذارد، انگار که از وقاحت خودش ماتومبهوت شده باشد که چهطور جرئت کرده است حتی بخندد. به نسبت اینکه دختری هجدهساله با چنان زیبایی استثنایی بود، خیلی خجالتی و تودار به نظر میرسید. اوایل اصلاً مرا جدی نمیگرفت. فقط با هم بیرون میرفتیم و بهاصطلاح عشقی پاک و افلاطونی داشتیم. رابطهٔ ما فقط همینقدر بود.
نقشههای من دربارهٔ باربارا خیلی دقیق پیش نرفت. طولی نکشید که برای یک کار دندانگیر دیگر از طرف دانشگاه انتخاب شدم. اینبار دستیاری ژانماری دروت را بر عهده داشتم که کارگردان اسمورسمدار تلویزیون فرانسه بود. او با یک گروه فیلمبرداری خیلی مجهز برای ساخت سریالی تلویزیونی دربارهٔ میراث فرهنگی کشورمان به لهستان آمده بود. معلومات جامع و کاملی دربارهٔ هنر داشت و به دایرةالمعارفی متحرک میمانست. بودن در کنار او مثل یک کلاس درس بود، نهفقط به خاطر دانایی و معلوماتش دربارهٔ فرهنگ و هنر بلکه دربارهٔ زندگی هم بسیار میدانست. به نظر دورت، بون ویوان در شراب، زن و معاشران خوب خلاصه میشد. سفر کردن با او به گوشهکنار کشور واقعاً لذتبخش بود، اما در این سفرهای چندهفتهای بدجوری دلتنگ باربارا میشدم و برای دیدنش لحظهشماری میکردم. مدام برای هم نامه مینوشتیم، اما نامه جایگزین ضعیفی برای خودِ باربارا بود.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۷۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۷۶ صفحه