دانلود و خرید کتاب قلب من زینب امیری طائمه
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب قلب من اثر زینب امیری طائمه

کتاب قلب من

انتشارات:انتشارات نظری
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب قلب من

کتاب قلب من نوشتهٔ زینب امیری طایمه است. انتشارات نظری این داستان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.

درباره کتاب قلب من

کتاب قلب من حاوی یک داستان معاصر و ایرانی است که در دو فصل نوشته شده است؛ «قلب من» و «"عسل"». این داستان که یک راوی اول‌شخص دارد، شما را با «گلی ملکی» و «آرش» آشنا و همراه می‌کند. گلی ملکی ۲۱ سال دارد. او تک‌فرزند و جزوی از خانواده‌ای سه‌نفره است. یک سال است که گلی در دانشگاه با آرش آشنا شده است. داستان این دو چیست؟ بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب قلب من را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب قلب من

«به ساعت مچی توی دستم که آرش توی مشهد برام خریده بود نگاه کردم: ساعت ۳:۳۰ بود. سرم رو به سرعت با صدای مرد بالا آوردم.

سهیل- سلام عسل خانم.

عسل- سلام آقا سهیل!!

سهیل- خدا بیامرزتش حقا که پسر خوبی بود.

عسل- درسته.

سهیل- علی گفت بیام ببرمتون خونه ماشین خودش خراب بود.

سریع از جام بلند شدم و پشتم رو تکون دادم و قبر آرش رو بوسیدم و گفتم:

- خدافظ آرشم! مواظب خودت باش...

روبه سهیل گفتم: بریم؟

سهیل- بله بفرمایید...

با دستش به سمت ماشین که اون ور جاده بود اشاره کرد.

سرم رو انداختم پایین و به سمت ماشین حرکت کردم که سهیل کنارم بود. که در همون لحظه دختری جلوی ما وایستاد و گفت:

- آقا برای خانومت یه قرآن بخر.

یکدفعه به هم نگاه کردیم. روبه سمت دختره گفتم:

- ما زن و شوهر نیستیم. بعدم بریم آقا سهیل...

سهیل یه پولی به دختره داد و یه قرآن کوچولو برداشت و بدو بدو به سمت ماشین اومد. در رو برام باز کرد و خودش سریع سوار شد.

تا خود خونه داشتم به این فکر می‌کردم که آیا اون مرد سهیل بود؟ کی بود؟ حرفای من رو از کجا شنید؟ من خیلی آروم گفتم... یعنی برم پیش گلی یا نه...

همین چیزا باعث سردردم شد و مجبور شدم سرم روبه پنجره تکیه بدم و تا خونه بخوابم و وقتی رسیدیم فهمیدم بغل یکی هستم. سریع چشمام رو باز کردم و جیغ کشیدم:

- ولم کن..

- علی- چته؟ علی ام بگیر بخواب

یه نفس عمیق کشیدم و از روی دستش بلند شدم و خودم ادامهٔ راه که به اتاقم ختم می‌شود رو طی کردم.

اونقدر خسته بودم که تا ظهر خوابیدم.

گوشیم زنگ خورد که با صدای گوشیم چشمام رو باز کردم و به ساعت روبروی تختم نگاه کردم که با دیدن ساعت چهار بعدازظهر از جام پریدم.

گوشیم رو برداشتم و به شمارهٔ ناشناس نگاه کردم.

عسل- بله بفرمایید.

گلی- سلام! گلی ام...

- سلام! بفرمایید...

- چی شد به حرف فکر کردی؟

- کدوم حرف؟

- همون که بیای خونهٔ من!!

- آره! میام...

- پس تمامِ وسایلت رو جمع کن بیا...

- باشه آدرس رو بده.

- باشه، اس ام اس می‌کنم...

- باشه.

- منتظرم، مرسی که بهم اطمینان کردی.

- خواهش پس خراب نکن اطمینانم رو.

- چشم.

- خدافظ.

- خدافظ گلم.

از جام پاشدم. تمام لباس‌هام رو جمع کردم یه آرایش کمی کردم و یه لباس مشکی پوشیدم و منتظر آدرس بودم، که با صدای بوق ماشین از جام بلند شدم و به طرف پنجره رفتم. دیدم که گلی خودش اومده دنبالم...

به طرف پایین رفتم همه چیز رو برای خانوادم توضیح دادم، البته علی نبود. به همین دلیل سریع چمدونم رو برداشتم و به سمت ماشین گلی حرکت کردم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۶۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۲۴,۵۰۰
تومان