کتاب اورلیا پاریس
معرفی کتاب اورلیا پاریس
کتاب اورلیا پاریس نوشتۀ مارگریت دوراس با ترجمۀ نگار یونسزاده در نشر نی به چاپ رسیده است. این کتاب مجموعه ۴ داستان کوتاه از مارگریت دوراس است که در زمینۀ جنگ جهانی دوم نوشته شده اند. اورلیا پاریس نام یکی از این داستانهاست.
درباره کتاب اورلیا پاریس
این کتاب، مجموعهای از ۴ داستان کوتاه از مارگریت دوراس است که به دوران جنگ جهانی هم برمیگردند. در این ۴ متن، مضامین مورد علاقۀ مارگریت دوراس، نویسندۀ کتاب را مییابیم: روابط پرتنش و مبهم بین یک مادر و فرزندانش، ایدۀ لذت از وجود، افسون کردن زندگی روزمره و زیبایی آن، عشق؛ رقصی از نگاهها و افکار.
عنوان ۴ داستان کتاب عبارتاند از:
اورلیا پاریس
میلیسیایی به نام تر
گزنهٔ شکسته
انبارها
خواندن کتاب اورلیا پاریس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به همۀ دوستداران داستانهای کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره مارگارت دوراس
مارگریت ژرمن ماری دونادیو که با نام مارگریت دوراس شناخته میشود، متولد ۴ آوریل ۱۹۱۴ در خانوادهای فرانسوی در هندوچین مستعمرهٔ سابق فرانسه است؛ کشوری که امروزه با نام ویتنام شناخته میشود. در ۱۹۱۸ خانوادهٔ دوراس در شهر فنومپن پایتخت کامبوج ساکن میشوند. پدرش که معلم ریاضیات بود، پس از مدت کوتاهی بیماری در زمان بازگشت به فرانسه از دنیا میرود. مادر مارگریت پس از مرگ همسرش در شرایط بسیار سخت به شغل معلمی خود ادامه میدهد و در روستاهایی در مجاورت رودخانهٔ مکونگ و با فقر و سختی فرزندانش را بزرگ میکند. زندگی در مناطق و روستاهای فقیرنشین، ارتباط و دوستی با بومیها و کمبود محبت پدری بعدها تبدیل به درونمایهٔ اصلی داستانهای دوراس شد. در ۱۹۲۹ مارگریت برای تحصیل به سایگون رفت و عاشق پسر چینی جوانی شد؛ عشقی ناکام که بعدها محتوای داستان عاشق را ساخت و جایزهٔ گنکور را برای نویسنده بههمراه داشت. او در ۱۸سالگی برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ علوم سیاسی به دانشگاه سوربن در فرانسه رفت و در نهایت با لیسانس حقوق از این دانشگاه فارغالتحصیل شد. دوراس مدتی عضو حزب سوسیالیسم فرانسه بود و تا پایان عمر اعتقادات چپگرایانهاش را حفظ کرد. مارگریت دوراس در آثارش شیوههای جدیدی را در عرصهٔ رماننویسی امتحان کرد و رونق تازهای به نثر فرانسوی بخشید؛ به همین دلیل به او لقب «بانوی رماننویسی مدرن» را دادهاند. در اکتبر ۱۹۸۸ مارگریت به کما میرود و بعد از ۵ ماه بهشکل معجزهآسایی به هوش میآید. دوراس که مشکل سوءمصرف الکل داشت، در نهایت به سرطان مری مبتلا شد و در روز یکشنبه ۳ مارس ۱۹۹۶ در ساعت ۸ صبح در ۸۲سالگی درگذشت.
بخشی از کتاب اورلیا پاریس
«امروز جنگل از پشت پنجرهها پیداست و باد وزیدن گرفته است. گلهای سرخ در کشورِ دیگری از شمال میرویید. دخترک از گلهای سرخ چیزی نمیداند. پیش از این هرگز نه دشت و دریا را دیده است و نه گلهای سرخی که حالا پژمرده است.
دخترک پشت پنجرهٔ برج نشسته است. پردههای سیاه را کمی کنار میزند و جنگل را تماشا میکند. باران بند آمده است. چیزی به شب نمانده اما از پنجره آسمان هنوز آبی است. برج از جنس سیمان سیاه، چهارگوش و بسیار بلند است. دخترک در آخرین طبقهٔ برج نشسته و برجهای سیاه دیگر را از دور نگاه میکند. هیچوقت پا به جنگل نگذاشته است. دخترک از لب پنجره کنار میرود و شروع میکند به خواندن ترانهای ناآشنا که خودش هم نمیداند به چه زبانی است. هنوز کمی نور در اتاق هست. خودش را در آینه نگاه میکند. موهایی مشکی و چشمانی شفاف میبیند. چشمانش به رنگ آبی خیلی تیره است. دخترک این را نمیداند. و حتا ترانهای هم که میخواند برایش آشنا نیست و به خاطر نمیآورد آن را از کجا یاد گرفته است.
کسی گریه میکند. زنی است که از دخترک نگهداری میکند. تر و خشکش میکند و شکمش را سیر میکند. ساختمان بزرگ و کمابیش خالی است. تقریباً همهچیز را فروختهاند. زن پشت در ورودی روی یک صندلی نشسته است. کنارش یک تپانچه است. دخترک همیشه زن را در همان وضعیت میبیند که منتظر است پلیس آلمان سر برسد. دخترک نمیداند چند سال است که زن شب و روز انتظار میکشد. تنها چیزی که میداند این است که زن به محض اینکه کلمهٔ پولیتسای را از پشت در بشنود، در را باز میکند و همهشان را میکشد. اول آنها را و بعد خودش و دخترک را.
دخترک پردههای سیاه را از دو طرف میکشد و بعد بهسمت تختخوابش میرود. چراغ کوچک میزتحریرش را روشن میکند. گربه که زیر چراغ نشسته است زیر نور راست میایستد. دور و بر گربه مجلههایی درهموبرهم دربارهٔ آخرین عملیاتهای ارتش رایش ریخته شده است که زن با آنها به دخترک نوشتن یاد میدهد. نزدیک گربه پروانهای مرده با گردههای رنگی خشک شده و پهن افتاده است.»
حجم
۷۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۱ صفحه
حجم
۷۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۱ صفحه