کتاب مجردی، موهبت یا مصیبت
معرفی کتاب مجردی، موهبت یا مصیبت
کتاب مجردی، موهبت یا مصیبت نوشتهٔ تونی گسکینز و ترجمهٔ آزاده مسعودنیا است و روشنگران و مطالعات زنان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب مجردی، موهبت یا مصیبت
کتاب مجردی، موهبت یا مصیبت برای همهٔ آدمهای مجرد و همه آنهایی نوشته شده که دارند مقدمات پایان دادن به روابط سمیشان را مهیا میسازند تا دوباره مجرد شوند. کتاب به آنها کمک میکند تا زیباییها و منافع زندگی مجردی را دریابند و از آن بهنحو احسن بهره بجویند. همچنین میخواهد شایستگی دریافت عشقی ماندگار در زندگی را کسب کنند.
زندگی مجردی، اردوی تمرین است و مجردها ناگزیر به انجام تمرینات با شیوهای صحیح و اصولی خواهند بود. کتاب مجردی، موهبت یا مصیبت به واسطه راهکارهایی اساسی، خواننده را برای مجردشدن آماده میکند به این امید که بتواند کمکش کند نه فقط در دوران مجردی آرام و قرار داشته باشد که همچنین عشق حقیقی را سوی خود جذب کند. البته اگر واقعاً خواهانش هست.
خواندن کتاب مجردی، موهبت یا مصیبت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ مجردها و کسانی که در رابطهٔ سمی قرار دارند اما از ترس مجردماندن از رابطه بیرون نمیآیند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مجردی، موهبت یا مصیبت
«اگر از مجرد بودن میهراسید، وقت آن رسیده که ارزیابی کنید چرا چنین احساسی دارید. خیلی وقتها بیخیالِ رابطههایمان میشویم و همهچیز را سرسری میگیریم و حتی وقتی طرف مقابل آسیب جدی به ما وارد میکند هم انگار نمیتوانیم او را ترک کنیم. من درمانگر نیستم اما زندگی به من آموخته که آدمها عموماً نمیخواهند مجرد باشند چون کاملاً به بلوغ ذهنی و خودشناختی نرسیدهاند. یک آدم معمولی دلش میخواهد به دیگری تکیه کند تا احساس خوبی در زندگی داشته باشد. ما در این دنیای بزرگ، انگار گمگشته و هراسان شدهایم. اصلاً شاید گذشتهٔ دردآوری را تجربه کرده باشید و فکر میکنید نیازمند کسی هستید که کنارتان باشد و کمکتان کند دردهایتان را فراموش کنید. ممکن است مادر، پدر یا کسی را از دست داده باشید که عاشقش بودهاید یا عاشقتان بوده است و حالا تصور میکنید یک رابطهٔ جدید میتواند آن جای خالی را پر کند. شاید از جدا شدن میهراسید چون دلتان نمیخواهد دشمن شاد شوید. شاید هم از بیآبرویی و شرمساری میترسید. یا اینکه ممکن است از اینکه بخواهید دوستان و خانوادهتان را از خود ناامید کنید، واهمه دارید. شاید اصلاً فکر میکنید مردم پشت سرتان دربارهٔ شما و رابطهٔ شکست خوردهتان حرف خواهند زد و مسخرهتان خواهند کرد. ممکن است حتی یکجور احساس ترس در وجودتان داشته باشید وقتی فکر میکنید باید همهچیز را از اول شروع کنید. یا شاید میهراسید از اینکه نتوانید کس دیگری را پیدا کنید که شما را درک کند همانطوری که آدم قبلی که با او بودید آموخته بود چگونه درکتان کند. شاید بیمِ آن دارید که شکست عشقی بخورید. ممکن است احساس کنید شرایطتان برای ترک کردن یا ترک شدن اصلاً مناسب نیست. شاید فکر میکنید برای اینکه بخواهید برگردید دیر شده است چون راه طولانیای طی کردهاید تا به این نقطه برسید. شاید اصلاً تصور میکنید برای داشتن این زندگی آنقدر عذاب کشیدهاید که حالا نمیتوانید به کس دیگری این اجازه را بدهید که بیاید و حاصل آن همه تلاش سخت و پیگیرتان را برای خودش درو کند. یا اینکه حتی میترسید نفر بعدی، فردی دقیقاً مشابه پارتنر فعلیتان باشد. بله، همه را میدانم! اما با اینکه من همهٔ اینها را میدانم، هیچکدامشان دلیل کافی برای این نمیشوند که کسی بخواهد در یک رابطهٔ بد باقی بماند. شما باید بتوانید خودتان کاری برای خودتان انجام دهید. شاید نیاز به مشاور، درمانگر یا مدرس زندگی داشته باشید. اما در هر صورت باید خودتان بخواهید که کاری برای خودتان انجام دهید. باید با قضیهٔ تنها بودنتان کنار بیایید، کمکم آن را بپذیرید و یاد بگیرید که چگونه باید واقعاً خودتان را دوست داشه باشید. شما درحالیکه به یک رابطهٔ سمی، محکم چسبیدهاید و این در و آن در میزنید تا به هر نحوی شده در رابطه بمانید، شخص رویاهایتان را دارید از دست میدهید. این شخص احتمالاً دارد هر روز شما را میبیند اما شما آنقدر روی عشق سمیتان تمرکز کردهاید که حتی نمیتوانید او را ببینید. به قول معروف میگویند: «نمیتوانی بروی به پلهٔ بعدی، وقتی هنوز ماندهای در قبلی.»»
حجم
۶۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۹ صفحه
حجم
۶۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۹ صفحه