کتاب در میان ما
معرفی کتاب در میان ما
کتاب در میان ما نوشتهٔ باتیا مسکیتا و ترجمهٔ صدرا صمدی دزفولی است و نشر مون آن را منتشر کرده است. فرهنگها چگونه احساسات را شکل میدهند؟
درباره کتاب در میان ما
در کتاب در میان ما، با این طرز فکر متفاوت دربارهٔ احساسات آشنا میشویم که احساساتْ ما را به جایگاهمان در دنیا، روابطمان با دیگران و بسترهای اجتماعیفرهنگی زندگیمان پیوند میزند. یاد میگیریم که احساسات چگونه ما را با جوامعی که در آنها زندگی میکنیم، درگیر میکنند و در این جوامع مشارکت میدهند. در این کتاب خواهیم دید احساسات همانقدر که متعلق به «مناند، متعلق به ما هم هستند».
این دیدگاه دربارهٔ احساسات زندگی عاطفیمان را غنا میبخشد و درکمان را از احساسات خودمان و دیگران بالاتر میبرد. این طرز فکر روشن میکند که احساساتمان به چه روشهای متعددی ما را اجتماعی میکنند و با دیگران پیوند میزنند. دیدگاه تعلق جمعی به احساسات، جایگزین الگوی تعلق فردی احساسات نمیشود، بلکه کاملش میکند.
کتاب در میان ما به حل اختلافات و حتی برخوردهای بین افرادی از گروهها و فرهنگهای مختلف کمک میکند.
فصل ۱ باتیا مسکیتا را بهعنوان محقق و مهاجر معرفی میکند و کارش را در حوزهٔ تحقیقات مربوط به احساسات توضیح میدهد. در فصل ۲ به تفاوتهای احساسات متعلق به هر شخص میپردازد و ساختارهای احساسات در فرهنگ معاصر غرب را در مقابل الگوی رایجتر و جهانی احساسات متعلق به ما قرار میدهد. در این فصل نشان میدهد که ساختارهای متعلق به ما «واقعی»اند. این دستهبندیها نهفقط روشهایی برای صحبت کردن دربارهٔ احساسات، بلکه روشهایی هستند برای «به عمل درآوردن احساسات» (یا «تجربه کردن» آنها).
در چهار فصل بعدی، احساسات با نگاه به بیرون و با توجه به بستر اجتماعی و فرهنگیشان بررسی میشوند. در فصل ۳ نشان میدهد که اجتماعی شدن بهلحاظ احساسی، کودکان را به اعضای جامعهٔ فرهنگیشان تبدیل میکند. اولیا به کمک محیط اجتماعی از سنین بسیار کم به کودکان یاد میدهند احساساتشان را به شکل درست یعنی در چهارچوب اهداف و ارزشهای مشترک به عمل درآورند. در فصلهای ۴ و ۵ نشان میدهد احساسات بر اساس مشخصات تعاملات، روابط و فرهنگهایی که در آنها شکل میگیرند، مسیرهای بسیار متفاوتی را طی میکنند. برخلاف باور عمومی، احساساتی مثل خشم، شرم، عشق یا شادی، علائمی جهانشمول ندارند. برعکس، تجربه و ظهور احساسات، الگوهای واکنش جسمانی و عصبی، و بار اخلاقی و عواقب اجتماعی احساسات، در بین افراد و تعاملات و روابط و البته فرهنگهای مختلف متفاوت است. فصل ۶ به واژگان احساسی میپردازد. این واژگان به ما امکان میدهند دربارهٔ واقعیتی مشترک در یک گروه، جامعه یا فرهنگ با دیگران صحبت کنیم، اما درعینحال ممکن است برای عبور از مرزهای گروههای اجتماعی هم ابزارهایی نامحسوس باشند. استفاده از واژگان احساسی به این معنی است که یک حالت خاص را به تجارب جمعی گویندگان یک زبان پیوند بزنیم. این هم روش دیگری است که احساسات از آن طریق ما را عضوی از یک فرهنگ میکنند.
وقتی بفهمیم احساسات چگونه ما را به جوامعمان مرتبط میکنند، میبینیم چرا احساسات ممکن است مانعی برای تعامل بین افرادی باشند که در جوامع متفاوتی بزرگ شدهاند. شناخت واقعیات از دید دیگران، فقط با ترجمهٔ واژگان ممکن نمیشود. در فصل ۷ شما با پژوهشهایی که دربارهٔ یادگیری احساسات یک فرهنگ جدید انجام شده، آشنا میشوید. خبر خوش اینکه این کار ممکن است. خبر احتمالاً بد اینکه برای مهاجران بیش از یک نسل زمان میبرَد تا از غیرمهاجران قابل تمایز نباشند. در فصل آخر نشان میدهد دیدگاه تعلق جمعی میتواند اولین قدم برای ایجاد ارتباط فراسوی مرزهای جداکننده و پیدا کردن زمین بازی مشترک باشد. هرچند احساسات ممکن در تعامل بین فرهنگها (یا جایگاهها، طبقات، ادیان و غیره) باری اضافه باشند، اما الگوی تعلق جمعی به این تفاوتها در زمینهٔ احساسات معنا میدهد و دریچهٔ شگفتانگیزی رو به ارزشها و اولویتهای فرهنگهای دیگر باز میکند. گفتوگو دربارهٔ انواع روشهای درک جهان و عمل در جهانیعنی دربارهٔ احساسات هریک از ما را انسانتر خواهد کرد، چون نشانمان میدهد هریک بخش و حلقهای از ارتباطات اجتماعیمان هستیم.
خواندن کتاب در میان ما را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند درک جدیدی نسبت به احساساتشان پیدا کنند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب در میان ما
«اولین مواجههٔ من با احساساتِ متعلق به ما در جوامع غیرعجیب، در زمان مطالعات تکمیلیام در هلند طی تحقیقی اتفاق افتاد که در فصل یکم دربارهٔ اقلیتهای سورینامی و ترکیهای و اکثریت هلندی توضیح دادم. ما در این تحقیق با شرکتکنندگانی از سه گروه فرهنگی دربارهٔ مصادیق مختلف احساساتشان مصاحبه کردیم: آنهایی که مورد تحسین یا تعریف قرار گرفته بودند؛ آنهایی که بهشان توهین یا بیاحترامی شده بود؛ آنهایی که به شکلی غیرمنصفانه یا نامناسب تهدید شده بودند یا کس دیگری را تهدید کرده بودند. این نوع شرایط در مطالعات قبلی در هر سه فرهنگ بهعنوان احساساتی معنادار تلقی شده بودند. ما میخواستیم مصادیق این احساسات را به تفصیل بررسی کنیم.
تعجبآورترین چیز برایم این بود که احساسات بین مردم اتفاق میافتادند. مثلاً جوانی ترکیهای به نام لِونت به یاد میآورد که بهخاطر کسب بالاترین درصدها در آزمون ورودی دانشگاههای ترکیه تحسین و تمجید شده بود. احساس افتخاری که به او دست داده، کاملاً با احساس والدینش مشترک است:
«(موفق شدنم در آزمون) برای مادرم مهم بود. مادرم افتخار میکرد که میتونه از موفقیتم جلوی جمع صحبت کنه. اونها ازش میخواستن کارت دانشجوییام رو نشونشون بده و اون هم بدون اینکه من بدونم این کار رو میکرد. والدینم همهٔ بستگان و همسایهها رو برای جشن گرفتن این موفقیت دعوت کرده بودن خونه.»
این تجربهٔ احساسی بین اشخاصی اتفاق افتاده، چون لونت را به والدینش پیوند زده و احترام و غرور برایشان آورده، و درعینحال غرور اقوام را هم به چالش کشیده است. احساسات لونت در جهان اجتماعی «زیست» میکنند:
«فکوفامیل (دور) نمیخواستن توی امتحان شرکت کنم... چون باعث میشد بخت بچههای خودشون برای ورود به رشتههای خوب کمتر بشه. (از شرکت من توی این آزمون) رنجش ایجاد شده بود و افتخار من هم به چالش کشیده شده بود. مجبور شده بودم با بچههای فکوفامیل رقابت کنم. اونها برای تحقیرم سؤالاتی ازم میپرسیدن: "این بار هم میخوای آزمون بدی؟" میبوسیدنم و برام آرزوی خیر میکردن، اما میدونستم توی دلشون چی میگذره: "مردهشور! دوباره قبول شد" ... بعد از اینکه (توی آزمون) موفق شدم، خیلی از اقوام مشتاق بودن با دخترشون ازدواج کنم. البته که عزت نفسم بالا رفت.»
مشخص است که محرک اصلی تجربهٔ احساسی لونت در جهان اجتماعی و در تغییر روابط بین افراد است و نه در حالت درونی و شخصی. این تصویری بود که از بسیاری مصاحبهشوندگان ترکیهای و سورینامی دریافت میشد: توصیف احساسات بهعنوان تغییراتی در جایگاه یا احترام یا قدرت، یا چانهزنی دربارهٔ جایگاه یا احترام یا قدرت. اینها در وهلهٔ اول احساساتی فردی و خصوصی نبودند، بلکه روشهایی برای ارتباط بین افراد بودند.»
حجم
۳۶۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۳۶۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه