کتاب توماس کاوننت (جلد اول؛ مصیبت لرد فول)
معرفی کتاب توماس کاوننت (جلد اول؛ مصیبت لرد فول)
کتاب مصیبت لرد فول نوشتهٔ استیون آر. دونالدسون و ترجمهٔ ماهان سیارمنش است. انتشارات کتابسرای تندیس این رمان فانتزیِ آمریکایی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب مصیبت لرد فول
در کتاب مصیبت لرد فول (Lord Foul's bane) که جلد اول از مجموعهٔ «ماجراجوییهای توماس کاوننت» است، «توماس کاوننت» را میبینیم که به جذام مبتلا شده است. او بعد از گذراندن مدتی در بیمارستان ویژهٔ جذامیان، پس از تصادفی، وارد دنیایی افسانهای میشود که در آن مصیبتی کشنده سعی دارد جهان واقعی و جهان افسانهای را از هم بپاشد. اینجا است که توماس کاوننت در قالب قهرمانی که در گذشته به نام «برک سهانگشتی» شناخته شده بود، باید همراه با لردها تلاش کند تا این بلا را دور نگه دارد. استیون آر. دونالدسون در سهگانهٔ «ماجراجوییهای توماس کاوننت» روایتی جذاب، هیجانانگیز و پرکشش از ماجراجوییهای شخصیتی به نام «توماس کاوننت» را در ژانر علمی - تخیلی و فانتزی به تصویر میکشد.
خواندن کتاب مصیبت لرد فول را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان فانتزی پیشنهاد میکنیم.
درباره استیون آر. دونالدسون
استیون آر. دونالدسون (استیون ریدر دونالدسون) در ۱۳ مهٔ ۱۹۴۷ به دنیا آمد. او یک رماننویس آمریکایی است که در سبک فانتزی، علمی، تخیلی و معمایی مینویسد. او بیشتر برای مجموعهٔ «ماجراهای توماس کاوننت»، مجموعهٔ ۱۰ رمان فانتزیاش مشهور شده است. ویژگی کار او پیچیدگی روانشناختی، انتزاع مفهومی، تیرگی اخلاقی و استفاده از واژگان محرمانه شمرده شده است و بهدلیل «تخیل، شخصیتپردازیهای واضح و سرعت» مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است. او مدرک لیسانس خود را از کالج ووستر و مدرک کارشناسیارشد را از دانشگاه ایالتی کنت گرفته است.
بخشی از کتاب مصیبت لرد فول
«روستاه به پروتال اطلاع داد که بر طبق سنت رامنی، پیههای کرشهای مرده برای لاشخوران باقی بماند. رامنها اصلاً حق نداشتند برای کرش مراسم بگیرند و با دفن کردن آنها به زمین توهین کنند و تا هیزم هم خطر آتشسوزی مزارع را بالا میبرد. بنابراین سوارکاران میتوانستند بهمحض اینکه اسبها از بوی مرگ دور شوند، استراحت کنند. برای حدود پنج کیلومتر کرد گروه را به سمت جنوب هدایت کردد تا اینکه راضی شد هیچ نسیم شبانه، آشوب را به سمت حیوانات نمیآورد. بعد گروه اتراق کرد.
کاوننت بریدهبریده خوابید، گویی در حالی خوابیده بود که نوک یک میخ به شکمش فشار وارد میکند؛ و وقتی سپیدهدم فرارسید، چنان حس بیثمری به او دست داد که گویی تمام شب در حال جدال با گرسنگیاش بود. و بعد وقتی دوباره بینیاش بوی زنندهٔ سم آمانیبهاومها را استشمام کرد، آن حس، چنان چشمانش را به اشک آورد که گویی ضربه خوردهاند.
باور نمیکرد که بتواند بیش از این خود را راست نگه دارد. اما هنوز به جوابی که نیاز داشت نرسیده بود. هیچ درونبینی جدید نیافت و بلای سبز مورینموس بر سر لباسش ناخوانا به نظر میآمد. غریزهای مطمئن به او گفت که میتواند در نهایت گرسنگی، چیزی را که فاقدش بود، بیابد. وقتی همراهانش غذا خورده بودند و دوباره آمادهٔ حرکت میشدند، او با سستی از پشت دورا بالا رفت و با آهنها همگام شد. چشمانش هرازچندگاهی خیس میشدند، اما گریه نمیکرد. سرشار از احساسات بود، اما نمیتوانست آشکارش کند. غم جذامش چنان برونریزیهایی را اجازه نمیداد.»
حجم
۵۲۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۹۶ صفحه
حجم
۵۲۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۹۶ صفحه