
کتاب اولین پادشاه روشنایی (جلد پنجم)
معرفی کتاب اولین پادشاه روشنایی (جلد پنجم)
کتاب الکترونیکی اولین پادشاه روشنایی (جلد پنجم) از نوشتهٔ مرجان صالحی است. انتشارات سایه سیاه این کتاب را منتشر کرده است. این کتاب دربردارندهٔ داستانی برای نوجوانان و جلد اول از مجموعهٔ «اولین پادشاه روشنایی» است. نام جلد اول «آخرین دشمن» است. این مجموعه پنججلدی حاوی روایتهایی از سرزمینهایی با سرنوشتهایی متفاوت است.
درباره کتاب اولین پادشاه روشنایی (جلد پنجم)
کتاب اولین پادشاه روشنایی (جلد پنجم) روایتی جذاب از زندگی موجوداتی جادویی درکنار و روبهروی انسانها. مرجان صالحی، نویسندهٔ این کتاب در ابتدای کتاب برای شما توضیح داده که موجوداتی جز انسانها در کنار انسانها زندگی میکنند. گاهی به آن ها پری و گاه شیطان و گاه عناصر میگویند، اما چیزی که حقیقت دارد قدرت جادویی عظیم این موجودات است.
شخصیت اوّل این داستان یک قهرمان همهچیزتمام نیست و او نیز همچون دیگر شخصیتها در طول داستان کامل میشود و تغییر میکند. در این داستان گروه مبارز و شورشی شارنهاو که در جنگلهای اطراف پایتخت به صورت غیرمتمرکز و چریکی مشغول مبارزه با حکومت خاندان بیرحم سانتراند، با ولیعهد مرموز و عجیب این خاندان همراه میشوند. ولیعهد صورت خود را پوشانده بود. رازهای زیادی داشت که برملا شدنشان به قیمت جانش تمام میشد. اهل مدارا بود و سعی نمیکرد با رفتارش در مرکز توجّه باشد. تواضعش بهنظر دروغین برداشت میشد امّا حقیقت داشت. چنان اخلاق مدار بود که اصالتش را به رخ میکشید. زندگی دوگانهای را دنبال میکرد. در ظاهر، ولیعهدی بینظیر و در باطن، جادوگری مرموز بود. ولیعهدی که قول مساعدت مطمئن داده است و میخواهد گفتهاش را اثبات کند. آیا گروه از دادن فرصت به او پشیمان میشود؟ آیا این مرد همان کسی است که در ظاهر نشان میدهد و یا همچون صورت پوشیدهاش، رازهای نهان و خوفناکی را پنهان ساخته است؟ این کتاب روایت ولیعهد و سفری مهم است.
خواندن کتاب اولین پادشاه روشنایی (جلد پنجم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به نوجوانان علاقهمند به داستانهای فانتزی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اولین پادشاه روشنایی (جلد پنجم)
«همه گروه سوار بر اسب از دروازه عبور کردند. رفتن گروه چنان بیصدا بود که هیچ گروهی برای همراهی و خداحافظی ولیعهد به آنها نپیوست. هیچکس در قصر دربارۀ زمان رفتن آنها نمیدانست. شاه ادوین خود را پنهان کرده بود و تنها دستورات لازم را ابلاغ میکرد. ولیعهد در سکوت و غربت راهی سفری شد که امید بازگشتش کم بود.
هرید، مارتین و آیهان با یکدیگر و جلوتر از دیگر افراد گروه حرکت میکردند. سرعتشان کم بود و قصد افزایش آن را نداشتند. هنوز مصدومان بهبودی کامل را به دست نیاورده بودند. کارلوس، کلوین و ولگار پشت سر آنها قرار داشتند. هر دو سعی میکردند کلوین را به حرف زدن وادار نمایند. میدانستند این موقعیت چقدر برای او دشوار است. با این همه کلوین همکاری کمی با آنها داشت. پشت سرشان نیز کلت، برد و اندرو حرکت میکردند. زاک نیز برای محافظت نهایی در انتها، مسیر را طی میکرد و از دیدن مناظر پاییزی لذت میبرد. طبق برنامهشان باید یک ماه دیگر وارد مرز سندپراد میشدند.
کلوین اعتراف میکرد که اگر در این مدت آیهان را همراهی نمیکرد اکنون برای چنین سفری به دشواری برمیخورد. آنها دور از هر روستا یا شهری، روی سنگهای سخت، زمینهای داغ، و علفزارهای پر حشره میخوابیدند. غذایشان به ندرت گوشتی بود و در بیشتر موارد تنها با سبزیجات پخته میشد. برخلاف آیهان و بان که مقامش را نادیده گرفته بودند، گروه مبارز، احترام زیادی برای او قائل بود. اعتراف میکرد اگر چه آیهان او را آن چه شایسته بود، خطاب نمیکند اما هیچگاه از او رفتار ناشایستی ندیده است. گمان میبرد تنها با کشتن یکی از اشراف به چنین قدرتی رسیده باشد اما برخلاف انتظارش، گروه نیز با او چون یک اشرافزاده برخورد میکرد و همین او را سردرگم کرده بود تا این که از یکی از اعضای گروه که خود را از بازماندگان خاندان دانسِرک لوراس میدانست در پاسخ به این سوألش که ((چرا آیهان را سرگروه خطاب میکنند؟)) گفته بود: «ما نخستین بار ایشون رو در آیما دیدیم. ایشون سرگروه سربازان ارتش آبی بودن. شواهدی وجود داشت که ایشون رو به خاندان سلطنتی ودنتاک۱۱ مرتبط میکرد اما ایشون هیچ وقت این موضوع رو تکذیب یا تأیید نکردن.» »
حجم
۵۰۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۹۲ صفحه
حجم
۵۰۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۹۲ صفحه
نظرات کاربران
از لحظه به لحظه خوندن این مجموعه لذت بردم آلن و تنهاشش آیهان و احساساتش وفاداری ولگار اهریمنهای عالیش 🥹 و پریهایی که امیدمون به روزیه که نابودیشون ببینیم!
آه جلد پنجم، هیچوقت نتونستم مثل بقیه کتابا با مجموعه اولین پادشاه خدافظی کنم، انگار شخصیتا نمیخوان بذارن رهاشون کنم، البته که منم نمیتونم بیخیالشون بشم. اگه به این جلد رسیدین حتما متوجه حرفی که میزنم شدید، امیدوارم از خوندن
اگر دنبال یه کتاب همه چیز تموم میگردید اولین پادشاه مال شماست!! طراحی جلد ، قلم روان، کارکتر ها یکی از یکی ماه تر(البته عده ای هم یکی از یکی رو مخ تر😅)، داستان متفاوت و پایانی متفاوت تر از