کتاب کتابخانه نیمه شب
معرفی کتاب کتابخانه نیمه شب
کتاب کتابخانه نیمهشب نوشتۀ مت هیگ با ترجمۀ ملیحه وفایی در انتشارات آوای منجی به چاپ رسیده است. اگر زندگی دیگری را تجربه میکردید چه روزگاری داشتید؟ اگر فرصت جبران گذشته را داشتید، چه انتخابهایی میکردید؟ این کتاب، فرصتی برای تجربۀ بیش از یک زندگی است.
درباره کتاب کتابخانه نیمه شب
کتابخانه نیمهشب، رمانی فلسفی، تخیلی و فانتزی است. این رمان در ۲۰۲۰ منتشر شد. کتاب، داستان زنی را روایت میکند که از زندگی خود ناراضی است. او در نیمهشبی تصمیم میگیرد به زندگی خود پایان دهد؛ اما از کتابخانهای خیالی سر درمیآورد. او وارد این کتابخانه میشود تا بتواند بفهمد زندگی او چه مسیری پیدا میکرد اگر در جاهایی از زندگیاش انتخاب دیگری میگرفت.
او در حالی که با زندگی پر از بدبختی و پشیمانی دستوپنجه نرم میکرد با این کتابخانه مواجه شد و این فرصتی برای او فراهم آمد تا اوضاع آشفتۀ زندگیاش را سروسامان دهد. نوراسید، زن این داستان، حالا میتواند انتخاب کند که زندگی فعلیاش را با زندگی جدیدی عوض کند، شغل جدیدی داشته باشد، روابط ناکام را از نو بسازد و رؤیاهای دورۀ کودکیاش را دنبال کند.
خواندن کتاب کتابخانه نیمه شب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به دوستداران رمانهای فلسفی، تخیلی و فانتزی پیشنهاد میکنیم.
درباره مت هیگ
مت هیگ، در ۳ ژوییه ۱۹۷۵ در شفیلد انگلستان به دنیا آمد. در دانشگاه هال، در کشور انگلستان، تاریخ و زبان انگلیسی خواند و هماکنون به نویسندگی و روزنامهنگاری مشغول است. ژانر انتخابی او چه در داستانهای کودکان و چه بزرگسالان، تخیلی است. او در دو حوزۀ داستانی و غیرداستانی مینویسد. هیگ در ایران با همین کتاب کتابخانه نیمهشب معروف شد.
مضمون بیشتر نوشتههای مت هیگ افسردگی است. این مضمون الهامگرفته از تجربهای است که در جوانی پشت سر گذاشت؛ یعنی درگیری با افسردگی و فروپاشی ذهنی.
بخشی از کتاب کتابخانه نیمه شب
«بیست و هفت ساعت قبل از اینکه نوراسید تصمیم به مردن بگیرد، روی کاناپه داغونش نشسته بود و زندگی و خوشحالی مردم را در ذهنش مرور میکرد، منتظر بود که شاید برای او هم اتفاق خاصی بیفتد و واقعاً ناگهان اتفاقی افتاد. با اینکه نورا منتظر کسی نبود، یک نفر به دلیل نامعلوم زنگ خانه را به صدا درآورد. نورا لحظه ای مکث کرد و با خودش فکر کرد که اصلاً در را باز نکند. از این گذشته با اینکه تازه ساعت نه شب بود ولی لباس خواب برتن داشت و به خاطر تیشرت گشاد و پیژامه چهار خانهاش خجالت میکشید. دمپایی روفرشیاش را پوشید تا کمی باکلاستر به نظر بیاید. در همین لحظه متوجه شد فردی که پشت در ایستاده یک مرد است و او این مرد را میشناخت.»
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه