کتاب انسان سوژه گونه
معرفی کتاب انسان سوژه گونه
کتاب انسان سوژه گونه؛ بررسی جامعه شناسی روانی نوشتهٔ مرتضی منادی است و انتشارات اندیشه احسان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب انسان سوژه گونه
چرا انسانها به مانند هم فکر نمیکنند، احساس نمیکنند، رفتار نمیکنند و کلا به مانند همدیگر نیستند؟ این تفاوتها در چه عناصری قابل مشاهده است؟ این تفاوت بین انسانها ناشی از چیست؟ محیط جغرافیایی یا زیست بوم به تعبیر هابرماس و یا فضا به تعبیر بوردیو یا نژاد، یا اقتصاد، یا سیاست، یا فرهنگ، کدامیک بیشترین تاثیر و نقش را در تفاوت سازی بین انسانها دارند؟ آیا این تفاوتها ماندگارند؟ ازلیاند، یعنی حتی، فطریاند؟ یا اکتسابی هستند؟ و اگر اکتسابی هستند، از کجا نشئت میگیرند؟ و آیا کاری میتوان کرد؟ یعنی میتوان آنها را تغییر داد؟ و از همه مهمتر، این تفاوتها چه اثراتی بر مسیر زندگی افراد و بر چگونگی جامعه دارد؟
کتاب انسان سوژه گونه کوششی است برای پاسخدادن به این پرسشهای مهم و حیاتی.
خواندن کتاب انسان سوژه گونه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران جامعهشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب انسان سوژه گونه
«در ادبیات علوم انسانی از بین هزاران کلمه, واژه و مفهومِ موجود که معنی خاصی بر اساس هر متفکری یا نظریهای در مورد انسان از آنها مُستفاد میشود, دو واژهٔ «فرد» و «سوژه» هستند که هم, بسیار زیاد مورد مطالعه و بررسی واقع شدهاند و هم, تعاریف متفاوتی از این دو واژه میشود که در علوم انسانی در مورد اکثر مفاهیم و واژهها مرسوم و رایج است. به عبارتی, برای مثال، "در فلسفه تعریف واحدی از مفاهیم وجود ندارد حتی در بارهٔ مفهوم خود فلسفه." (اوی زرمان, ۱۳۷۷:۶۶) در نتیجه، با هر مفهوم ما با تعاریف متعددی در علوم انسانی روبرو هستیم. به هر جهت، این دو واژهٔ فرد و سوژه مناقشه برانگیز و بحث برانگیز هستند، و سالها است که اهل فکر و اندیشه از زوایای مختلف آنها را بررسی و مطالعه کردهاند، و تعاریف و معانی متفاوت و بعضا متضادی را مطرح کردهاند. گاهی در مورد انسان از چندین کلمه استفاده میشود. فرد، من (اگو) و سوژه که به نظر نگارنده تفاوت فاحشی بین آنها وجود دارد. «فرد»، کسی است که کاری را انجام میدهد، ولی چندان به اصل و هدف و نتیجهٔ کار خویش واقف نیست. او مُنفعل است. او فقط به شرایط و بر حسب شرایط و موقعیت پاسخ میدهد. میتوان گفت که او سوم شخص است و ساختار، حاکم بر او است. در بارهٔ او صحبت میشود و برایش تصمیم گرفته میشود. در مواقعی و در صورت نیاز، مورد استفاده هم قرار میگیرد. به عبارتی، او یک ابُژه جهت مطالعه و بررسی علوم انسانی است. هر چند که فرد برساختهای اجتماعی است. «من» یا اگو، فردی است که فعلا تقریبا آگاه است. فکر میکند و میداند که چه میکند و پاسخ هم میدهد. مثلا، "من آدم مهربانی هستم"، یا "من احساسی هستم"، یا "من از این رنگ خوشم میآید"، و غیره، اینها اگو است، من ی است که کاری را انجام میدهد و میداند چه میکند. ولی دقیقا نمیداند چرا چنین میکند و چنین حالاتی دارد. این منِ اگو، فرد نیست، اندکی آگاهتر است، ولی هنوز کاملا آگاه نیست و لذا سوژه نیست. این من نیز، برساختهای اجتماعی است و همچنان ساختار یا به تعبیر زیگموند فروید بخش ناخودآگاه که نمایندهٔ ساختار است، بر او غلبه دارد و او را هدایت میکند. هر چند که من قویتر از فرد است، ولی همچنان با ساختار در تعامل است. او، اول شخص است. من نیز به مانند فرد قابل مطالعه و بررسی علوم انسانی است. ولی «سوژه» هیچ کدام نیست و از من فراتر است. او فرا اگو است. فرا من است. یعنی، سوژه تقریبا هم، میداند چه میکند و چه میخواهد، هم، تقریبا (و نه صد در صد) میداند چرا اینکار را میکند و چه چیزی را میخواهد. او هم آگاه است مثل من، و هم تقریبا میداند چرا آگاه است که متفاوت از من است. میتوان گفت که او به ناخودآگاه نزدیکتر است و تا حدودی بر او اشراف دارد، ولی هنوز کاملا ناخودآگاه هم نیست. لذا، فرد و سوژه دو قطب اصلی مربوط به انسان هستند، و من در میانهٔ راه این دو است.»
حجم
۲۲۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۲۲۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه