کتاب نهیب حادثه، واکاوی ناآرامی های ۱۴۰۱
معرفی کتاب نهیب حادثه، واکاوی ناآرامی های ۱۴۰۱
کتاب نهیب حادثه، واکاوی ناآرامی های ۱۴۰۱ نوشتهٔ جمیله کدیور است. انتشارات امید ایرانیان این کتاب تحلیلی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب نهیب حادثه، واکاوی ناآرامی های ۱۴۰۱
اگر مایلید درمورد وضعیت جامعه و حکومت ایران در سال ۱۴۰۱ بخوانید، درمورد شعار «زن، زندگی، آزادی» بدانید و از تحلیل یک نویسنده، مدرس و سیاستمدار در این باره آگاه شوید، کتاب نهیب حادثه، واکاوی ناآرامی های ۱۴۰۱ را مطالعه کنید. این کتاب که مطالب خود را از انقلاب ۱۳۵۷ آغاز کرده، به موضوعهایی مانند مفهوم خیزش و جنبش و انقلاب، تفاهم، اعتراض، رهبریسازی، واکاوی شعارها، رسانهها، خشونت (آری یا خیر؟)، هدف، راستیآزمایی و... پرداخته است.
خواندن کتاب نهیب حادثه، واکاوی ناآرامی های ۱۴۰۱ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران تاریخ معاصر ایران و علاقهمندان به مطالعه درمورد رویدادهای سال ۱۴۰۱ در ایران پیشنهاد میکنیم.
درباره جمیله کدیور
جمیله کدیور در ۲۴ آذر ۱۳۴۲ به دنیا آمد. او سیاستمدار اصلاحطلب و نویسندهٔ سیاسی ایران بوده است. این نویسنده، نمایندهٔ حوزهٔ تهران در مجلس ششم و پیش از آن نیز عضو مستعفی دورهٔ اول شورای اسلامی شهر تهران بوده، استاد و عضو هیئتعلمی دانشکدهٔ علوم اجتماعی و دانشکدهٔ اقتصاد در دانشگاه الزهرا بوده و دکترای علوم سیاسی دارد. «محسن کدیور» برادر او و «سید عطاءالله مهاجرانی» (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت سید محمد خاتمی) همسر او است. جمیله کدیور عضو سرویس خارجی روزنامهٔ کیهان، معاون سرویس خارجی روزنامهٔ اطلاعات، عضو شورای سردبیری روزنامهٔ (۱۳۷۹)، مشاور عالی مدیرعامل خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (۱۳۸۳)، هوادار و مشاور امور زنان مهدی کروبی در انتخابات دهم ریاست جمهوری بوده است. او مقالات گوناگونی برای مطبوعات نوشته و کتاب «نهیب حادثه، واکاوی ناآرامیهای ۱۴۰۱» نیز عنوان یکی از آثار مکتوب او است.
بخشی از کتاب نهیب حادثه، واکاوی ناآرامی های ۱۴۰۱
«"دو قطبیسازی: مردم در مقابل مردم"
تزریق و تشدید اختلاف و دو قطبیسازی بین مردم از سوی اپوزیسیون برانداز خارج کشور و رسانههای وابسته از موضوعاتی است که از بدو تجمعات ۱۴۰۱ وحدت ملی و وحدت سرزمینی ایران را نشانه گرفت. متأثر از فضای القا شده، آنچه در فضای سیاسی ـ اجتماعی کشور در بین اقشاری از مردم به جریان افتاد، یادآور بازی «حاصل جمع صفر» (Zero-sum Game) و بیانگر موقعیتی بود که بدون هیچ نقطه وصل و اشتراکی، سود یک شخص برابر با زیان شخص دیگر قلمداد و به عرصه تقابل حق و باطل، خیر و شر، و سفید و سیاه در میان مردم تبدیل شد. در این فضا، تلاش برای تشدید دو قطبیسازی بین مردم با هر بهانهای و غلبه فضای تحلیل هیجانی ـ عصبی و به دور از عقلانیت موجب شد گفتگو اهمیت و موضوعیت خود را از دست دهد و فهم متقابل به حداقل ممکن برسد. وضع پدید آمده، نه فقط موجب انواع اختلافات سیاسی و فرهنگی شد، بلکه ظرفیت آن را داشت که زمینهساز و منشاء انواع نزاعهای قومی و مذهبی و زبانی و بین نسلی و حتی درون خانوادگی باشد. زمزمههای انجام عملیات مسلحانه، خرابکاری شرافتمندانه، دفاع مشروع، تشکیل هستههای شورشی و کمیتههای مجازات در کنار ناآرامیهای مدنی مردم، از سوی محافل یاد شده مؤید این فضای دوقطبی بود.
حق مطلق انگاری خود و خودیها از یک سو و اهریمنسازی و باطل محض انگاشتن دیگرانی که چون ما نمیاندیشند و برنامهریزی برای تخفیف و نفی و حذف آنها از سوی دیگر، اساس سیاست مبتنی بر دو قطبیسازی بین مردم از سوی هر کسی که این سیاست را دنبال کند، است. دو قطبیسازی نه مختص به این زمانه و نه محدود به کشور ما است. در ایران هم سالها است شاهد دو قطبیسازیهای متعدد سیاسی ـ اجتماعی چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷ بودهایم و افراد و گروهها و طیفهای مختلف در ایجاد آن ایفای نقش کردهاند. از جمله دو قطبیسازیهای بعد از انقلاب، میتوان به دو قطبیهای «اسلامی ـ ملی»، «انقلاب ـ ضد انقلاب»، «راست ـ چپ»، «خودی ـ غیر خودی»، «اصلاحطلب ـ اصولگرا»، «مستضعف ـ مستکبر»، «ارتشی ـ سپاهی»، «تخصص ـ تعهد»، «با حجاب ـ بد حجاب» و اخیراً «با حجاب ـ بیحجاب» اشاره کرد که عمدتاً از سوی حاکمیت مطرح و در مقاطع مهم سیاسی پر رنگتر شده است.
بسیاری، مشتمل بر طرفداران و مخالفان در ایجاد دو قطبیسازیها از فردای پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ تا به امروز دخیلند. معارضین و اپوزیسیون که از بدو انقلاب بذر کینه و نفاق و خشونت را کاشتند و اول با جنگ داخلی و سپس با همکاری با دشمن خارجی زمینهساز دو قطبی شدن در ایران بعد از انقلاب شدند و در طی چهار دهه گذشته نیز هر زمان توانستند بر اختلافات و شکافهای قومی و مذهبی و سیاسی دامن زدند، بازیگر و مقصر نخست در دو قطبیسازی کشور و امنیتی کردن فضای بعد از انقلاب تلقی میشوند. سالهاست که تعمیق شکاف در بین اقشار مختلف و دو قطبیسازی جامعه، از جمله دو قطبیسازی بین شیعه و سنی، فارس و غیر فارس از سیاستهای اصلی معارضان و ابزارهای رسانهای آنها و حامیان خارجیشان با هدف نهایی تضعیف ایران و در نهایت تجزیه آن بوده است. به باور آمریکا و دیگر کشورهای غربی، برای حفظ سرآمدی اسرائیل، هیچ کشوری در منطقه نباید قدرت و نفوذش بیش از اسرائیل باشد. چون ایران قوی و یکپارچه قابل تحمل نیست؛ پس باید با تضعیف و تجزیه آن، ایران کوچک شود و برتری اسرائیل تأمین گردد. طی چهار دهه اخیر، بخشی از اپوزیسیون خارج کشور در همین مسیر و همسو با این خواسته فعالیت میکنند.
در مقابل رویکرد فوقالذکر، ناکارآمدی و سوء عملکرد بخشی از دستاندرکاران و مسئولان کشور، تلاش در تحمیل تفسیر و سلیقه و ذائقه خود بر کل جامعه، فربه کردن طیف طرفدار و بیتوجهی، انکار یا تجاهل نسبت به گستره متنوع جامعه و خواستههای آنها و تنگ کردن فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برای مردم، در تشدید فضای دو قطبی مسئولند. در این راستا، میتوان از اقدامات و عملکرد بخشهای جریان «رادیکال» درون حاکمیت یاد کرد که به جای ایجاد رضایت در مردم، با تزریق نارضایتی، به انجام اقداماتی همچون بستن فضای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کشور، نگاه تحقیرآمیز و قیم مابانه و ارباب ـ رعیتی نسبت به مردم، عزل و نصبهای مسئله دار، عدم برخورد با اقدامات سوء بعضی مسئولان، اعمال ممیزیهای بدون توجیه، ممنوع الخروجیهای سلیقهای، بازداشتهای غیر موجه، تعطیلیهای برخی نشریات یا سازمانهای غیر دولتی، هزینه کردهای بیوجه، ایجاد فرصت برای فعالیت گروههای فشار و... میپردازند. به طور خاص، شورای نگهبان و نظارت استصوابی آن که دامنه انتخاب مردم در ادوار مختلف انتخابات مجلس و ریاست جمهوری و خبرگان رهبری، صاحبان صلاحیت برای کرسیهای قدرت را محدود و محدودتر و طیف گستردهای را هم از دایره انتخاب شدن و در نتیجه انتخاب کردن محروم کرده، یکی از عاملان ایجاد فضای دو قطبی اند. همچنین، برخی صاحبان منابر، بخصوص از ائمه جمعه و رسانه ملی و بعضی خبرگزاریها و روزنامههای خاص که در ترویج خشونت کلامی و بد اخلاقی و نفرت پراکنی و اتهام زنی به هر فرد یا نهادی که با معیار و مقیاس فکری و عملی آنها همخوان نبوده، در کنار استفاده ابزاری و سلیقهای از بعضی نهادهای قوه قهریه حاکمیت در مواجهه با مطالبات مردم، یا عملکرد گزینش در سازمانهای دولتی، بخصوص در دانشگاهها در جذب یا عدم جذب افراد، جملگی در پیدایی این فضای دو قطبی دخیل بوده و هستند.»
حجم
۳۴۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۴۶ صفحه
حجم
۳۴۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۴۶ صفحه