کتاب عادت هایی برای موفقیت
معرفی کتاب عادت هایی برای موفقیت
کتاب عادت هایی برای موفقیت نوشتهٔ دنیل والتر و ترجمهٔ مسعود هاشمی است و انتشارات اندیشه آگاه آن را منتشر کرده است. با خواندن این کتاب متوجه میشویم چگونه آرام آرام به زندگی خود سروسامان بدهیم؟
درباره کتاب عادت هایی برای موفقیت
کتاب عادت هایی برای موفقیت مشکلات و مصائب تغییر عادتهای مخرب زندگی را به ما نشان میدهد. این عادتها بهگونهای در تاروپود ما تنیده شدهاند که گویی جزئی از وجود ما شدهاند، بنابراین تغییر آنها دشوار است؛ اما خبر خوب این است که اگر واقعاً قصد تغییر آنها را داشته باشید میتوانید بهراحتی عادتهای افراد موفق را دنبال کنید و به همان میزان به زندگی خود نظم ببخشید و به رؤیاهای خود جامه عمل بپوشانید.
در این کتاب خواهیم آموخت:
- ریشه عادتهای مخرب و منفی در کجاست؟
- چگونه میتوان عادتهای مثبت را جایگزین عادتهای منفی کرد؟
- چرا انگیزه بهتنهایی برای رسیدن به رؤیاهای شما کافی نیست؟
- چرا انضباط شخصی تنها کلید موفقیت است؟
- اهمیت قبول شکستها در چیست؟
خواندن کتاب عادت هایی برای موفقیت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران کتابهایی با موضوع توسعهٔ فردی پیشنهاد میکنیم.
درباره دنیل والتر
دنیل والتر متولد کشور کاناداست. او از دانشگاه ییل در رشتهٔ علوم اعصاب شناختی فارغالتحصیل شد و خیلی زود متوجه شد که علاقهمند است باارزشترین درسهای زندگیاش را برای کمک به دیگران به اشتراک بگذارد. دنیل والتر همیشه برای علمآموزی به سفر میرود و بهطور مکرر از فرانسه، ایرلند و استرالیا بازدید میکند. دنیل والتر روحیه و اشتیاق بلندپروازانهای برای کمک به مردم برای انجام کارهای بیشتر در زندگی دارد. مخاطبین او کسانی را شامل میشوند که به دنبال بهبود تمرکز، ایجاد عادتهای قوی و افزایش ظرفیت حافظهٔ خود هستند. او تجربهها و تحقیقات جامعش را در اختیار همگان میگذارد و این کار را وظیفهٔ انسانی خود میداند. این تجربهها کمک میکنند که افراد، اهمالکاری و حواسپرتی را رها کنند و به تمرکز برسند. دنیل والتر سه کتاب ارزشمند به چاپ رسانده است که هر سه توسط انتشارات اندیشه آگاه ترجمه و منتشر شدهاند و عبارتاند از:
کتاب «قدرت انضباط شخصی»: این کتاب دربارهٔ مسئولیتپذیری انسان در مقابل کارهایی است که به او محول شده و جایگاهی است که قصد دارد به آن برسد. آنچه با مطالعهٔ این کتاب درمییابیم تکنیکهایی دربارهٔ انضباط شخصی است. هرکسی با هر میزان هوش و استعداد، درصورتیکه انضباط شخصی را در زندگیاش جاری کند، میتواند به هر هدفی که در زندگی دارد دست یابد.
کتاب «غلبه بر اهمالکاری»: این اثر مخصوص کسانی است که احساس میکنند در طول روز به کارهای اصلی خود نمیرسند و همواره از فهرست وظایف روزانه عقب میمانند. کتاب غلبه بر اهمالکاری مجموعهای از روشها را ارائه میکند که بهکاربستن آنها برای پیشرفت و موفقیت همهٔ مردم مفید خواهد بود.
و کتاب «روزت را پس بگیر»: این کتاب مرحلهبهمرحله راهکارهایی ساده و کاربردی را به شما ارائه میکند تا برای همیشه کنترل زندگی خود را به دست بگیرید.
بخشی از کتاب عادت هایی برای موفقیت
«اکثریت ما در خانوادههایی نجیب و سالم پرورش یافتهایم و والدین ما حداقلهای یک زندگی سالم را به ما آموختهاند. یادم میآید والدینم همیشه مرا برای داشتن تحصیلات عالی تشویق میکردند. آنها همواره اصرار داشتند که من وارد کسبوکاری شوم که مزایای فراوان شغلی و بازنشستگی داشته باشد. این درست همان کاری بود که والدینشان به آنها آموخته بودند و آنها نیز سعی داشتند به من انتقال دهند. مثلاً آنها بعد از اتمام یک روز کاری سخت وقتی به خانه برمیگشتند، طبق معمول تمام عصر آن روز را جلوی تلویزیون مینشستند و تا دیروقت برنامه موردعلاقه خود را تماشا میکردند. آخرین جمعه ماه نیز روز موردعلاقه اعضای خانواده بود، چون به یک رستوران محلی چینی میرفتیم.
البته با گفتن این حرفها قصد ندارم ناشکری کنم. زندگی خوبی داشتم؛ اما زندگیام بدون هدف بود. من فقط وارث گفتار و کردار پدرم بودم. او آرزو داشت روزی پا جای پای یک نویسنده معروف مثل استفان کینگ بگذارد، بنابراین دائماً در خانه درباره کتابی که در حال نوشتن آن بود، صحبت میکرد. روزهای پایانی هرسال نیز اعلام میکرد که کتابش را تا پایان دسامبر تمام خواهد کرد. بعد از یک ماه، وقتی از سرکار برمیگشت، بهجای تماشای تلویزیون به اتاق کارش میرفت و همزمان که موسیقی کلاسیک گوش میکرد، داستان خود را تایپ مینمود. صدای ماشینتحریر تمام خانه را پر میکرد؛ اما فوریه نشده مجدداً به پذیرایی برمیگشت و تلویزیون تماشا میکرد و بهانه میآورد که دیگر چیزی برای نوشتن به ذهنش نمیرسد و این بهانه تا پایان سال مرتب تکرار میشد. بهانه او همیشه همین بود. سرتان را درد نیاورم، پدرم هیچوقت نویسنده نشد و متأسفانه آرزوی نویسنده شدن را با خود به گور برد.
البته بگویم اجداد ما نیز با نویسنده شدن پدرم مخالف بودند. از دید آنها این شغل درآمد ثابتی در پی نداشت و با آن نمیشد یک خانواده را آبرومندانه اداره کرد. آنها معتقد بودند که موفقیت مال از ما بهتران است نه افراد صاف و سادهای مثل ما. اینگونه بود که پدرم به احترام نظر والدین خود شغل حسابداری را انتخاب کرد و البته تا آخر عمر خود از شغل خود ناراضی بود.
هنگامیکه خود من از علاقهام برای نویسنده شدن با پدرم گفتم، او دقیقاً همان بلایی را به سرم آورد که به سرش آورده بودند، یعنی از من خواست که دنبال خیالپردازی و آرزوهای به قول او واهی نروم. درنتیجه من هم چند سالی به خواست پدرم احترام گذاشتم تا اینکه روزی دیدم که دقیقاً مثل پدرم شدهام. ازآنجاییکه خیلی پدرم را دوست داشتم، میخواستم قبل از مرگ شکوفایی استعدادهای نهفته مرا ببیند و دنیا را از نعمتی که خدا بهطور ذاتی در من گذاشته بود بهرهمند کنم. خدا را شکر که پدرم توانست تحقق رؤیاهایی را به چشم خود ببیند که خود در آنها ناکام شده بود.»
حجم
۱۵۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۵۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه