
کتاب آسمان در شب بیست و هفتم
معرفی کتاب آسمان در شب بیست و هفتم
کتاب آسمان در شب بیست و هفتم با نویسندگی شیما اسماعیلی در انتشارات آراسبان چاپ شده است. این اثر در قالب رمانی تاریخی به وقایع پرآشوب دوران جنگ جهانی اول در ایران میپردازد، دورهای که با نابسامانیهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بسیاری همراه بوده است.
درباره کتاب آسمان در شب بیست و هفتم
کتاب آسمان در شب بیست و هفتم با روایتی تاریخی، خواننده را به دل دوران احمدشاه قاجار میبرد، زمانی که ایران در میانهٔ کشمکشهای جهانی و داخلی دستوپا میزد. این کتاب به بررسی تأثیرات جنگ جهانی اول بر ساختار سیاسی و اقتصادی ایران میپردازد، از جمله فروپاشی حاکمیت مرکزی، اشغال سرزمینهای ایران توسط قوای بیگانه (روسیه، بریتانیا، عثمانی و آلمان)، و شورشها و تحرکات داخلی مانند نهضت جنگل. این اثر نمایی جامع و تحلیلی از ایران در خلال جنگ جهانی اول ارائه میدهد، دورانی که کمتر در قالب داستان و روایتهای شخصی مورد توجه قرار گرفته است. آگاهی تاریخی از چرایی آشفتگیهای امروز ایران بدون شناخت این دوره کامل نمیشود و کتاب حاضر فرصتی برای بازخوانی این برهه حساس است.
نویسنده با بهرهگیری از زبان روایی و بهرهگیری از منابع تاریخی، تصویری واقعگرایانه از اوضاع کشور در آن زمان ارائه میدهد؛ تصویری که با گرسنگی، قحطی، بیماری و مرگ گسترده در نتیجه سیاستهای اشغالگران گره خورده است. رمان به وقایعی چون قرارداد برست-لیتوفسک، خروج نیروهای روسیه از ایران، و جدال میرزا کوچکخان جنگلی با قوای بیگانه اشاره دارد و نقش نیروهای اجتماعی، حزبی و نظامی داخلی (نظیر ژاندارمری و حزب دموکرات) را در آن دوره به تصویر میکشد. کتاب همچنین بر جنبههای انسانی و اجتماعی این رویدادها تمرکز دارد، از جمله مرگ میلیونها ایرانی در قحطی بزرگ، سیاستهای خصمانه بیگانگان، و آشفتگی حکومت مرکزی.
کتاب آسمان در شب بیست و هفتم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به رمانهای تاریخی، پژوهشگران تاریخ معاصر ایران، دانشجویان علوم سیاسی و همچنین خوانندگانی که به روایتهای مبتنی بر واقعیت در بستر داستانی علاقهمندند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آسمان در شب بیست و هفتم
«زندگیای که دلخوشیاش احوال پرسی با غریبه ایست که حتی نمیتوانم او را ببینم که تنها از ضرب صدای دستش به دیوار میتوان گمان برد شاید مردیست زحمت کش و سختی کشیده که تمام قدرتش را در مشتهای گره زدهاش پنهان کرده و سر دیوار کهنه و نا گرفتهٔ زندان خالی میکند و یا دخترکی با استخوان بندی درشت و به قول معروف قوی هیکل که صد مرد را حریف است و تصورهیبت قدرتمندش غرور زنانهام را تحریک میکند.
تن خسته و نحیفم را به سمت دیوار میکشم و با ضرب دست به او میگویم که هستم.. و چه زیباست لحظهای که کسی را فرا بخوانی و او بیتعلل حضورش را اعلام کند... این طعم شیرین را اولین بار با او چشیده ام. وقتی پا به مغازهٔ عطاری گذاشت تا مرهمی بخرد برای زخم انگشت پا و به قول خوش زبانیهای همیشگیاش ردی عمیق از دوست داشتن و عشق بر قلب و روحش نشاند.
مرهم را در کف دستهایش فشرد و بیپروا نگاهم کرد. بیپروا نگاه کردن عادت روستازادهای چون من نبود و پسرک شهری این را خوب میدانست که هر لحظه با نگاه گیرایش ضربان قلبم را بالاتر میبرد و حال دل را منقلبتر میکرد.
او را تا به حال ندیده بودم. گویا برای سفر امده بود و گشت و گذار!! اعتماد به نفسی اغراق شده داشت و میل و رغبت فراوان به جنس زن را میتوانستی در عمق نگاه پر از تمنایش به وضوح بیابی!»
حجم
۱۳۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه
حجم
۱۳۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه