کتاب انسان در جستجوی معنا
معرفی کتاب انسان در جستجوی معنا
کتاب الکترونیکی انسان در جستجوی معنا نوشتهٔ ویکتور فرانکل و ترجمهشده توسط گروه مترجمان ۳۶۰ درجه از انتشارات ۳۶۰ درجه است. این کتاب سرگذشت ویکتور فرانکل است که پدیدآورنده معنا شناسی یا لوگوتراپی است.
درباره کتاب در جستجوی معنا
کتاب انسان در جستجوی معنا خاطرات ویکتور فرانکل، روانپزشک، عصبشناس، و پدیدآورنده لوگوتراپی یا معنا شناسی است. داستان زندگی در کمپهای مرگ نازیها با شرایط غیر قابل تحمل و جان به در بردن از اردوگاههای مرگ سالهاست که نقل محافل ادبی است. فرانکل ماجراهای تلخ اسارت خود در فاصله سالهای ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵ در چهار کمپ مختلف از جمله آشویتز را در این کتاب نوشته است. در این مدت پدر و مادر، برادر و همسر حاملهاش جان باختند. او در این کتاب از وضعیت خود و سایر قربانیان در اردوگاههای کار اجباری آلمان در خلال جنگ جهانی دوم نوشته است.
قسمت اول کتاب درباره مشقتها و رنجهای اسرای جنگی در اردوگاه کار اجباری نازیها است و سرچشمه قدرتی که باعث شد فرانکل بعد از گذراندن سختیهای بسیار از آن اردوگاه جان به در ببرد همسرش بود.
فرانکل بر اساس تجربیات خود و افرادی که بعدها درمان کرد، استدلال میکند که ما نمیتوانیم از رنج اجتناب کنیم، بلکه میتوانیم چگونگی مواجهه با آن رنج را پیدا کنیم، در آن معنا پیدا کنیم و با هدفی که پیدا میکنیم به زندگی ادامه بدهیم. او با شرح ماجرای اسارت خود، این مفهوم را بیان میکند که نیروی محرکه اصلی زیستن در ما انسانها رسیدن به لذت نیست، بلکه کشف و پیگیری چیزهایی است که در ذهنمان برای آن معنایی داریم.
او به عنوان یک روانشناس اگزیستانسیالیست به اهمیت جستجوی معنای زندگی در سختترین شرایط میپردازد و ضمن بازگو کردن خاطراتش، تلاش میکند نگرش لوگوتراپی در روانشناسی را تبیین کند.
فرانکل میگوید ذهن انسان به طور ناخودآگاه بر اساس تجارب، دانش و تفکرات خویش دست به تولید معنا میزند.
معنای زندگی هر شخصی، بر مبنای جهانبینی و نگاه وی به حوادث طبیعی و اتفاقات اجتماعی شکل میگیرد. ویکتور فرانکل این معنا را در همسرش مییابد، به طوری که با تمام شرایط بد اردوگاه مبارزه میکند و دوام میآورد.
او با نوشتن این کتاب میخواهد به انسانهایی کمک کند که معنای زندگی خود را گم کردهاند زیرا انسان موجودی است که کسی یا چیزی لازم دارد که به خاطر آن زندگی کند و دوام بیاورد. فرانکل بعد از گذراندن سختیهای بسیار با تجربه ناگوار خود در شرایط سخت، شاهکار خود را نوشت و مکتب تازهای در روانشناسی با عنوان معنا درمانی یا لوگوتراپی را خلق کرد که ثمرهی تجربههای ناخوشایند او در سالهای اسارتش بود. این مکتب در میان روانشناسان و روان درمانگران طرفدار زیادی پیدا کرده است. این کتاب فوقالعاده موفق تا زمان مرگ فرانکل در سال ۱۹۹۷ به بیست و چهار زبان ترجمه شده است.
خواندن کتاب در جستجوی معنا را به کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کسانی که به سرگذشتنامهها، روانشناسی و ادبیات خارجی علاقهمند هستند پیشنهاد میکنیم.
درباره ویکتور امیل فرانکل
ویکتور امیل فرانکل، زاده ۲۶ مارس ۱۹۰۵ و درگذشته ۲ سپتامبر ۱۹۹۷، روانپزشک و عصب شناس اتریشی و پدیدآورنده معنادرمانی (لوگوتراپی) بود. فرانکل در وین به دنیا آمد. او در دوران دبیرستان مشتاقانه آرای فیلسوفان را مطالعه مینمود و در سخنرانیهای مربوط به روانشناسی عمومی شرکت میکرد. فرانکل در همین دوره با روانکاوی آشنا شد. او در ۱۶سالگی، مکاتباتش را با فروید آغاز کرد و یکی از دست نوشتههایش را در حیطه روانکاوی برای او فرستاد که این دست نوشته سه سال بعد در نشریه بین المللی روانکاوی چاپ شد. فرانکل یک سال بعد، فروید را ملاقات کرد اما به مرور زمان، گرایشهای نظریاش به آرای آدلر نزدیکتر شده بود. او در سال ۱۹۲۵ مقالهای را در نشریه بینالمللی روانشناسی فردی منتشر کرد و در آن با تمرکز بر مفاهیم معنا و ارزش به بررسی تفاوتهای فلسفه و روانشناسی پرداخت. فرانکل در سال ۱۹۴۹ موفق به گرفتن درجه دکترای اعصاب و روان از دو دانشگاه وین و آدیتشنالی شد. او در ضمن از ۱۲۰ دانشگاه در سراسر جهان دکترای افتخاری گرفت. فرانکل پس از پایان جنگ جهانی دوم، ریاست بخش اعصاب بیمارستانی در وین را به عهده گرفت و به مقام استادی دانشگاه در رشته عصب شناسی و روانپزشکی نائل آمد. او در سال های ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۳ استاد دانشگاه بین اللملی سن دیه گو بود و نظریه معنادرمانیاش در میان روانشناسان و روانپزشکان، پیروان زیادی دارد. ویکتور فرانکل در سپتامبر سال ۱۹۹۷ در ۹۲سالگی در وین درگذشت.
بخشی از کتاب در جستجوی معنا
«یکبار هزار و پانصد نفر چندین شبانه روز سفر میکردند. در هر واگن هشتاد نغر را جا داده بودند. همه مسافرین بایستی روی بار خود که تنها پس مانده اموالشان بود دراز میکشیدند. واگنها آنقدر پر بود که تنها در قیمت بالای پنجرهها روزنهای برای تابش نور گرگ و میش سپیده دم به چشم میخورد. همه انتظار داشتند قطار سر از کارخانه اسلحهسازی در آورد و این جایی بود که ما را به بیگاری میکشیدند و ما نمیدانستیم که هنوز در سیلسیا هستیم یا به لهستان رسیدهایم. سوت قطار مانند ضجه کسی بود که التماس کنان به سوی نیستی سقوط میکرد. سپس قطار به خط دیگری تغییر مسیر داد و پیدا بود که به ایستگاه بزرگی نردیک میشویم. ناگهان از میان مسافران مضطرب، فریادی به گوش رسبد، «تابلو آشویتس» بله آشویتس نامی که مو لر تن همه راست مبکرد: اتاقهای گاز، کورههای آدم سوزی، کشتارهای جمعی. قطار آن چنان آهسته و با تأنی مرگباری در حرکت بود که گویی میخواست لحظههای وحشت ناشی از نزدیک شدن به آشویتس را کشدارتر از آنچه هست بگرداند: آش.....ویتس! »
حجم
۹۹۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۹۹۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه