کتاب امپراتوری مغول
معرفی کتاب امپراتوری مغول
کتاب امپراتوری مغول نوشتهٔ مری هال و ترجمهٔ نادر میرسعیدی است و گروه انتشاراتی ققنوس آن را منتشر کرده است. این کتاب از مجموعهٔ تاریخ جهان نشر ققنوس است.
درباره کتاب امپراتوری مغول
در سده سیزدهم میلادی قبیلهای در شرق مغولستان از گمنامی به مهمترین موقعیت در امور بینالمللی رسید. این قبیله با اتحاد با سایر قبایل دشت پهناور محل سکونتشان سپاه نیرومندی را تحت رهبری مردی به نام چنگیزخان تشکیل داد. در سال ۱۲۶۰ میلادی فتوحات سپاه مغول به تشکیل امپراتوری مغول منجر شده بود؛ امپراتوریای که بر دوسوم سرزمین پهناور اوراسیا شامل سراسر چین، مغولستان، ایران، عراق، افغانستان، کره کنونی و قسمتهایی از سیبری، روسیه، ترکیه، سوریه، پاکستان، هندوستان، ویتنام و کامبوج فعلی حاکمیت داشت. چنگیزخان و جانشینان او با سپاهیانشان بیش از هر فرد دیگری در تاریخ جهان کشورهای مختلف را تسخیر کردند.
کتاب امپراتوری مغول به این امپراتوری بزرگ میپردازد. فصلهای کتاب امپراتوری مغول از این قرار است:
۱. قوم نُه زبانه
۲. از ناکجا: ظهور مغولان
۳. ایجاد یک ملت
۴. توسعه امپراتوری
۵. شرق با غرب روبرو میشود
۶. تجزیه امپراتوری
خواندن کتاب امپراتوری مغول را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران تاریخ جهان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب امپراتوری مغول
«تجربه به چنگیز آموخته بود که نمیتواند به طوایف جداگانه یا خویشاوندان خود یا حتی یک دوست آندایی اعتماد کند. او موفق شده بود از موقعیتی حاشیهای در دشت پهناور به فردی دارای قدرت و نفوذ بسیار تبدیل شود، اما درک میکرد که حمایتها بیثبات است و وفاداریها به آسانی تغییر میکند. حفظ سلطه بر سپاهی تقریباً صدهزار نفره، مستلزم وفاداری بود.
چنگیز برای محقق ساختن این که سربازانش به او و ملت وفادار باشند نه به قبیله خود، کوشید تا قدرت قبایل را کاهش دهد. او مردان را بیشتر براساس قدرت رهبری و مهارت آنها ترفیع میداد تا برمبنای موقعیت اجتماعی یا پیشینه خانوادگیشان.
چنگیز برای تضعیف وحدت قبیلهای و قدرت رؤسای قبایل، واحدهای نظامیای ایجاد کرد که برمبنای وفاداریهای قبیلهای استوار نبودند. او مردانی از قبایل متعدد را یکجا جمع کرد و آنان را در واحدی قرار داد که فرماندهاش مردی بود از قبیلهای دیگر.
چنگیز همچنین کسانی را که مهارتهای عالی داشتند، بدون توجه به طبقه یا نژادشان مورد قدردانی قرار داد و ترفیع آنها را میسر ساخت. ارتش او ارتشی شایستهسالار بود و حتی چوپانان یا پسرانی که در اصطبلها کار میکردند، در صورت اثبات شایستگی، میتوانستند به فرماندهی فوجها برسند. این امر در موارد بسیاری به این معنی بود که اشراف تابع دستورات فرماندهی میشدند که به دلیل کارهای بزرگ خود به مناصب فرماندهی منصوب شده بود. تمامی ملت، بیش از واحدهای قبیلهای، به واحدهای نظامی تقسیم شده بود. این ساختار جدید نظامی با سنت تشکیل سپاهها برمبنای زمینههای قبیلهای، تفاوت بسیاری داشت و در نتیجه ساختار اجتماعی ملت مغول را دگرگون کرد.»
حجم
۲٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۲٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه