کتاب خانه دایی یوسف
معرفی کتاب خانه دایی یوسف
کتاب خانه دایی یوسف نوشتهٔ اتابک فتح الله زاده و حاصل کوشش علی دهباشی است. نشر قطره این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر در سبک شناختنامه و خاطرات از وقایعی تکاندهنده از مهاجرت فداییان اکثریت به شوروی سخن گفته است.
درباره کتاب خانه دایی یوسف
کتاب خانه دایی یوسف از حوادثی بسیار نزدیک به زمان ما سخن میگوید. اتابک فتح الله زاده، نویسندهٔ کتاب از مبارزان قدیمی جنبش چپ ایران است. او در زمان انقلاب و پس از آن بسیار جدی فعالیت سیاسی و در خانههای تیمی زندگی کرده است. حوادث و ماجراهایی سیاسی پیش میآید که باعث میشود از مرز خارج شود. در این دوره از زندگی اتابک فتح الله زاده، هولناکترین اتفاقات و تجربیات انسانی رخ میدهد. این کتاب در واقع درراستای یک کار پژوهشی دربارهٔ زندگی، سرنوشت و دگرگونیهای فکری و ذهنی فداییان و تودهایهایی که پس از سال ۱۳۶۲ به شوروی سابق مهاجرت کردهاند به نگارش درآمده است. «دایی یوسف» نام مستعار کشور «شوروی» و رهبرش استالین است که مأمن معتقدان این مکتب به شمار رفته است. سالخوردگان و مردم عادی میگفتند جوانی که به روسیه برود دیگر برنمیگردد؛ انگار واقعاً چنین بود. وقتی شرایط مبارزه برای «تودهایها» و «فرقهچیها» در آذربایجان سخت میشد سراغ شوروی را میگرفتند؛ غافل از اینکه برگشتی در کار نخواهد بود. آنها با ذهن کودکانه میخواستند بهاصطلاح آب آن سرچشمهٔ زلال خیالی خود را از شوروی روانهٔ ایران کنند، اما دیری بود که آن سرچشمه بهکلی خشکیده بود و سوسیالیسم شوروی، محروم از نیروی حیاتی، دیر یا زود ناگزیر از پای درمیآمد که درآمد. نویسنده در این کتاب از احوال دیگر مهاجران ایرانی در شهرهای شوروی هم برای مخاطب میگوید و خواننده با تصویری بسیار فاجعهبار از زندگی نسلی از مهاجران ایرانی در شوروی روبهرو میشود. این بخش از کتاب یکی از تکاندهندهترین بخشهای خاطرات «اتابک فتحاللهزاده» است.
این کتاب خاطرات برگی از تاریخ را برای مخاطب ورق میزند که شاید کمتر به آن پرداخته شده باشد یا لااقل با این جزئیات پرداخته نشده باشد. «خانه دایی یوسف» عاقبت حزب توده و جوانانی را که در جنبش چپ فعالیت میکردند، برای خواننده روشن میکند. «اتابک فتح الله زاده» معتقد است یکی از بزرگترین خطاهای نسلهای پیشین کمونیستهای ایرانی در شوروی، کوتاهی آنها در مکتوبکردن تجربهٔ خود بوده است. او صاف و ساده تجربیات شخصی خود را در این کتاب بازگو کرده است و طبیعی است که در شرح واقعیات، تفسیرهای گوناگونی وجود دارد، اما این کتاب کوششی است برای تصویرکردن تجربه، زندگی و یافتههای فردی او از آن دوران؛ همچنین او دیدی کاملاً انتقادی به زندگی سیاسی خود و سازمان فداییان اکثریت نگاه میکند که این در نوع خود قابلتوجه است. او براینباور است که اگر احزاب و سازمانها و شخصیتهای آزادیخواه نسبت به انحرافات درونی خود بیرحم نباشند، ره به جایی نخواهند برد و در اساس، راه آیندهٔ آنها تفاوتی با گذشته نخواهد داشت. در ابتدای کتاب، نویسنده، کتاب خانه دایی یوسف را به «هزاران ایرانی بینامونشان که در زندانهای استالینی و اردوگاههای سیبری جان باختند» تقدیم کرده است.
خواندن کتاب خانه دایی یوسف را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران تاریخ و خاطرات بهویژه تاریخ معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب خانه دایی یوسف
«ما اوایل از رموز زندگی در جامعهٔ شوروی خبر نداشتیم. اما بهتدریج میفهمیدم که در جامعهٔ شوروی دو نوع زندگی وجود دارد. یکی زندگی زیرزمینی و دیگری زندگی ظاهری. بهتدریج میفهمیدم که در بطن جامعهٔ شوروی هم مثل جامعهٔ ایران به خاطر خفقان، دورویی و ریا حاکم است. میدیدم مردم در محیط کار و خانه صاحب دو شخصیت و دو رفتار هستند و آنچه در محیط کار ازطرف مردم مشاهده میکنم سطحی و ظاهری است. ولی آنچه در دل دارند را نمیتوانند آشکارا بیان کنند. معهذا افرادی بنا به دلایل ملی و همزبانی و یا به علل دیگر اگر موقعیت را مناسب تشخیص میدادند به پرسشهای ما جواب واقعی میدادند. دو نفر آذربایجانی که مسئولیتی در واحد کار من داشتند، بااینکه عضو حزب کمونیست شوروی بودند، سعی میکردند چشم و گوش مرا با واقعیت جامعهٔ شوروی باز کنند و بهمرور زمان به صداقت آنها در اظهارنظرهایشان نسبت به جامعهٔ شوروی اعتقاد پیدا کردم. وقتی میپرسیدم که مقامات حزبی و استادان مدرسهٔ حزبی در سطح جمهوریها و خود مرکز یعنی مسکو چگونه هستند میگفتند: «برای اینکه خیالت را راحت بکنیم باید بگوییم ماهی از سرش میگندد و پدرسوختههای اصلی، خود این آقایان هستند.» با آنکه کارخانهٔ تراکتورسازی یکی از بزرگترین کارخانههای ازبکستان بود تکنیکی عقبمانده داشت. رفتار و سطح فکر کارگران و کارکنان تو ذوق ما میزد. از کارگران تراز نوین خبری نبود. وقتی دانستند ما از کشور ایران و کمونیست هستیم با ما احتیاطآمیز برخورد میکردند. بخشی از مردم که بر اثر تبلیغات یکطرفه و شبانهروزی از کشورهای دیگر بیاطلاع بودند، سؤالات خندهآوری از ما میکردند. مثلاً:
آیا در ایران اتومبیل و تلویزیون هست؟ آیا دانشگاه هست؟»
حجم
۳۲۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
حجم
۳۲۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
نظرات کاربران
من نخوندم ولی یکی توصیه کرد اطلاعات بسیار جالبی داره