کتاب رویا و کهکشان
معرفی کتاب رویا و کهکشان
کتاب رویا و کهکشان سرودهٔ محسن کلانتری و ویراستهٔ کاظم کلانتری است. انتشارات آذرکلک این مجموعه دلنوشته را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب رویا و کهکشان
کتاب رویا و کهکشان حاوی دلنوشتههای محسن کلانتری است. گفته میشود که دلنوشتهٔ ادبی حاصل تکگوییهای ذهن نویسنده است و اغلب از قواعد نثر پیروی میکند. این گونهٔ ادبی اگر موزون باشد، حاصل چینش اتفاقی کلمات است. دلنوشته اصول و مبانی از پیش تعیینشدهای ندارد و تقریباً میتوان گفت نویسنده با نوشتن کلماتی برآمده از امیال و آرزوهایش سروکار دارد. از این جهت، کلمات از دل بر میآیند و بازتاب احساس صادقانه و اندیشهٔ معمولی نویسنده هستند. عنوان برخی از بخشهای این اثر عبارت است از «عشق و نیاز»، «وحدت»، «آموزهها»، «نیاز و نیایش» و «شاهدی».
خواندن کتاب رویا و کهکشان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران دلنوشتهها پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رویا و کهکشان
«دیشب خواب دیدم
خواب چشمهای روشن،
که در دلم جاری بود.
در دشتی سبز،
کنار چشمه نشستم.
جهانی؛
با آسمانها و کهکشانهای بسیار،
درونش پیدا بود،
آسمانِ بالای سرم نیز،
به بالا نگاه کردم.
خود را پشتِ آسمانِ بالای سرم دیدم
ناگاه از جا کنده شدم
و به درونِ خودی رفتم
که پشتِ آسمان بود.
این بار خود را ایستاده در باغی،
کنارِ درختی دیدم،
که به قطره شبنمی
نشسته بَر برگی
نگاه میکند.
این قصه بارها تکرار شد.
و هر بار؛
با تجربهٔ یک زندگی واقعی،
درست مثل زندگی امروزم.
کوه رفته بودم،
برف باریده بود
گامهایم در برف فرو میشد
برف گفت:
«عبور از من،
داستانِ زندگی توست
و هر گامِ تو
اثر خود را خواهد داشت.
بکوش ردِّ گامهایت بر زندگی،
زیبایی،
عشق
و آبادی بیافریند»
تکدرختی تنها
در درهای دوردست
نگاهم میکرد.
سلامش گفتم
او نیز از تنهاییاش گفت:
و اینکه آمده است تا ببخشد
و با تنهایی خویش،
تنها دلیلِ زیبایی دره باشد.
به قله رسیدم
به تختهسنگی تکیه زدم
سنگ خندید و گفت:
«فرزندم،
خوب شد به اینجا رسیدی،
استواری مرا ببین
و استوار باش.»
هنوز سخن سنگ تمام نشده بود که؛
باد سردی
در گوشم چنین نجوا کرد:
چشمانت را ببند،
از بندِ تن رها شو،
تا عشق را در وجودت جاری کنم.»
حجم
۷۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۹۰ صفحه
حجم
۷۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۹۰ صفحه
نظرات کاربران
شاید اگر گوشهای از یک پاراگراف مهم،یعنی نگاه شاعر وَ یا دیگاه نویسنده کتاب را به اشتراک میگذاشتن بهتر و جذابتر میبود.