کتاب کشتزار اندوه
معرفی کتاب کشتزار اندوه
کتاب کشتزار اندوه و داستانهای دیگر از نویسندگان دانمارک و نروژ با ترجمهٔ قاسم صنعوی است و انتشارات دوستان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب کشتزار اندوه
کتاب کشتزار اندوه به آثارِ برخی از نویسندگان کشورهای دانمارک و نروژ پرداخته و آنها را معرفی میکند. دانمارک و نروژ با وجود بزرگانی چون هانس کریستیان آندرسن و ایبسن در زمینهٔ ادبیات در دنیا صاحب نظر و دارای جایگاه ویژه هستند.
اسامی نویسندگان کتاب کشتزار اندوه از این قرار است:
دانمارک:
استن استنس بلیشر
هنریک هرتس
ام. ال. بوده
اریک یوئل
هانس کریستیان آندرسن
فردریک مولر
اتلار
میر گولداسمیت
اوالد تانگ کریستنسن
هولگر هنریک دراشمن
ینس پتر یاکوبسن
هرمان بانگ
پونتوپیدان
ینس یوهان یورگنسن
مارتن آندرسن نکسو
یوهانس ویلهلم ینسن
کارن برامسون
هارالد کیده
کارن بلیکسن
هانس کریستیان برانر
مارتین آ. هانسن
ویلی سورنسن
نروژ:
بیورنستیرن بیورنسن
یوناس لیه
آرن گاربورگ
اولایی آسلاگسون
کنوت هامسون
یاکوب هیلدیچ
هانس ارنست کینک
پتر اگه
آندرهآس الیاس هوکلند
تاریه وسوس
خواندن کتاب کشتزار اندوه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب کشتزار اندوه
«پسر دهدار محل بود که یک روز یکشنبه در مقابل کلیسا این آگهی را خواند که مادموازل ایرنه رقصندهٔ تئاتر سلطنتی روز اول نوامبر در مهمانخانه کلاس حفظ تعادل و رقص خود، کلاسی را که در آن کودکان، بزرگها، آقایان و خانمها پذیرفته میشوند، درصورتیکه شمار کافی بخواهند در آن ثبتنام کنند، آغاز خواهد کرد. بهای این درسها هفت فرانک برای هر کودک و با تخفیف قابل توجه برای برادرها و خواهرها تعیین شده بود.
خیلی زود هفت شاگرد ثبتنام کردند و ژان لارسن رضایت داد که سه فرزندش را بفرستد و تخفیف وعدهٔ دادهشده را خواستار شد.
مادموازل ایرنه تعداد را کافی دانست و در یکی از شبهای اواخراکتبر به محل رسید. با بار و بنهٔ خود که عبارت از یک سبد کهنهٔ شانپانی بود و با طناب بسته شده بود در مهمانخانه جای گرفت.
با چهرهٔ عجیب دخترکی چهلساله که از زیر کلاهی پشمی بیرون میزد خیلی ریزنقش، پژمرده و پیرنما به نظر میرسید.
دور مچهای دستش پارچههای کهنهای پیچیده شده بود تا از آنها در برابر تهدیدهای روماتیسم دفاع شود. وقتی حرف میزد تمام حروف بیصدا را تلفظ میکرد و هر وقت میخواستند کمکش کنند با حالتی بهتزده میگفت: «مرسی، آه! مرسی، خودم خیلی خوب میتوانم.»
فقط رضایت داد که به یک فنجان چای لب تر کند و در اتاق کوچک واقع در پشت سالن جشنها به بستر رفت، و در این حال بهقدری از بازگشت ارواح ترس داشت که دندانهایش به هم میخوردند. روز بعد با موهای بوکله، حالتی زشت، پیکر فروبرده در مانتویی با لبههای پشمی، و دارای مد قدیمی آشکار شد. بهاینترتیب میخواست به دیدن اولیای محترم برود و لازم بود درمورد نشانیها و راهی که باید اختیار کند کسب آگاهی کند.
خانم هنریکسن تا درگاه خانهاش آمد و با انگشت مزرعههایی را که در آنسوی مرتعها آشکار بودند نشان داد.
مادموازل ایرنه به نشان تشکر بهشدت تا پای سه پلهٔ پلکان دولا شد.»
حجم
۶۱۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۴۴ صفحه
حجم
۶۱۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۴۴ صفحه