کتاب آن روی سکه
معرفی کتاب آن روی سکه
کتاب آن روی سکه (آنچه از بیمارانم آموختم) نوشتهٔ دنیل افری و ترجمهٔ افروز معتمد است. نشر قطره این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی خاطرات یک پزشک.
درباره کتاب آن روی سکه
دنیل افری، نویسندهٔ کتاب آن روی سکه بهگفتهٔ مجلهٔ پزشکی نیوانگلند، عصارهٔ پزشکشدن و پزشکبودن را در خود نمایان کرده است. افری خواننده را به دنیای پرتحرک و مملو از چالش پزشکی خواهد برد. این کتاب با روایتی از دکتر دنیل افری آغاز میشود؛ او مجبور شد روپوش سفید پزشکی و مدرک خود را که برای تهیهٔ آن بسیار زحمت کشیده بود، کنار بگذارد و بهعنوان بیمار وارد بیمارستان خودش شود. حالا او احساس واقعی تهاجم و وحشتی را که بهطور معمول بیمارانش پشت سر گذاشتند، تجربه میکند. در این کتاب که در ۱۴ فصل نگاشته شده است تجربههای یک پزشک را که جایش را با بیمارانش عوض کرده است، میخوانید. هر فصل از این اثر به یک بیمار اختصاص دارد. عنوان ۱۴ فصل این کتاب عبارتاند از «آخرین درخواست بیمار»، «خاطرات مشابه»، «غرور جوانی»، «یک روز عادی در درمانگاه»، «سفری طولانی»، «لحظات سخت»، «بصیرت یافتن»، «خسته شدن از اقدامات درمانی»، «به روش خودش»، «آزمون ورودی»، «راز پیچک»، «داستان ناتمام»، «آموزههای مهاجرت» و «ابزار کار».
خواندن کتاب آن روی سکه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و روانشناسی عمومی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آن روی سکه
«در همان حال که آسانسور تلوتلوخوران پایین میرفت، ما به کفشهای ورزشیمان خیره شده بودیم. آسانسور با صدای غژغژ از چندین طبقه عبور کرد و با صدای تلقتلق فرود آمد. با احتیاط روی زمین بتنی پا گذاشتیم. اولین توقفگاه ما سردخانه بود. ورودی غارمانندش یخچالی سرد و ساکت بود. بوی گاز فریون میآمد؛ شبیه بویی که از بخش غذاهای یخزده در مغازهٔ خواربارفروشی بهخاطر میآوردم. وقتی بچه بودم و همراه مادرم برای خرید میرفتم عادت داشتم به یخچالهای بستنی و وافلهای یخزده تکیه میزدم و آن رایحهٔ شیرین و عطر و طعم شیمیایی را با دم خود فرومیبردم، اما در اینجا این عطر بسیار شدید بود، گویی این سرمای انجمادی و سکوت غمافزای اتاق این عطر را تشدید میکرد.
نُه جسد برهنه روی سکوها دراز کشیده بودند و بدنهای خشکیدهشان، با پوستی که براثر نور ضعیف فلورسنت به رنگ سبز مخوفی درآمده بود، دیده میشد. اینها اجسادی بودند که هویتشان شناسایی نشده بود. بیشترشان افراد مسنی بودند که در خیابانها پیدا شده بودند. کسانی که احراز هویت نشده بودند و هیچیک از بستگانشان سراغی از آنها نگرفته بودند. اینها جسدهای دورهٔ آناتومی سال اول ما بودند.
در اتاق کالبدشکافی جمع شدیم. حرکت درهای گردان ما را بهطرف صدای ناهنجار و چراغهای بهشدت نورانی سوق داد. برای تطابق خودمان با محیط سردخانه و رهایی از سکوت قدرتمند آن مدام پلک میزیم. اتاق کالبدشکافی طویل و مستطیلیشکل بود. هفت تخت فلزی به شکل موازی در مرکز آن قرار داشت. شش تا از آنها را رزیدنتهای آسیبشناسی، که کالبدشکافی میکردند، احاطه کرده بودند. رزیدنتها دستکشهای بلند و پیشبندهای صنعتی ضخیم پوشیده بودند. آوای گفتگوی آنها و صدای به هم خوردن ابزارشان در اتاق میپیچید.»
حجم
۲۲۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۷۰ صفحه
حجم
۲۲۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۷۰ صفحه